پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
ربا چه بر سر اقتصاد جهان آورده است
بهره یا رِبا در سیستم اقتصادی؛ چه تفاوت بنیادی بین این دو هست؟ و برای كشورهای جهان سوم از جمله ایران، كدام یك مفیدتر است؟
در قرآن مجید با صراحت آمده است كه: «معاملات حلال است و رباخواری، حرام»
قرآن «ربا» را مطلقاً حرام اعلام كرده است و هیچگونه تفاوتی هم بین كاربُرد پولهای قرضی قائل نشده، یعنی ربا از هركسی گرفته شود، حرام است همانطور كه خوردن گوشت خوك و مُردار حرام است، ربا برای گیرنده و پرداختكننده هر دو نهی شده، البته كسی كه به خاطر استیصال و برای ادامه حیات قرض كند، همانند خوردن مُردار در وقت اضطرار، مورد عفو قرار میگیرد. ولی در شرایط عادی، معاملات ربوی مطلقاً حرام است.
وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار میشود و مشوقی است كه مردم ذخائر خود را كه معمولاً كوچك است، به بانك بسپارند و بانك با جمعِ آنها و پولی كه خودش خلق میكند، به سرمایهگذاران در كارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وامهای وصولی كارهای كوچك و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با كمك كارتهای اعتباری و امكان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدكنندگان به وجود آورند.
قرآن شدت گناه رباخواران، یعنی گیرندگان ربا را نسبت به پرداختكنندگان با تكیه بر دو موضوع اضافی، اعلام داشته است؛
اول اینكه میفرماید: «آنان كه ربا میخورند، در قیامت چون كسانی از قبر برمیخیزند كه به افسون شیطان، دیوانه شده باشند و این به كیفر آن است كه گفتند ربا چون معامله است. در حالی كه خدا معامله را حلال و ربا را حرام كرده است...» بقره(۲):۲۷۵
دوم اینكه با بیان بسیار محكمی خطاب به مؤمنین میفرماید: «... مانده ربا را رهاكنید و اگر نكنید، اعلان جنگ از خدا و رسول دریافت میدارید... » بقره(۲): ۲۷۸و۲۷۹
ظاهراً وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار میشود و مشوقی است كه مردم ذخائر خود را كه معمولاً كوچك است، به بانك بسپارند و بانك با جمعِ آنها و پولی كه خودش خلق میكند، به سرمایهگذاران در كارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وامهای وصولی كارهای كوچك و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با كمك كارتهای اعتباری و امكان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدكنندگان به وجود آورند و بازار آنها را رونق بخشند. یعنی كه كالاهای واسطهای مورد نیاز مؤسسات تولیدی دیگر و یا كالاهای مورد احتیاج مصرفِ مردم را به بازارها عرضه كنند كه نتیجتاً باعث ایجاد مشاغلی اضافی میشود و كارهای زنجیرهای راه میافتد، تا در مرحله نهایی اجناس مصرفی به دست مردم برسد و رفع نیازشان شود و نتیجتاً به رشد و شكوفایی اقتصاد و ثروتمند شدن جامعه منجر گردد.
حال اجازه دهید ببینیم مشكلات بزرگ اقتصادیِ همین آمریكای ثروتمند كه از نزدیك شاهد آنیم و همان جهان سوّمیهای بدهكار كه راه نجاتی از فقر نمیبینند در كجاست و ارتباط این مشكلات با «ربا» و سیستم بانكیِ رایج چگونه است.
مردم هیچگاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج كردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم میدهد. مطلقاً توجهی ندارند كه در حقیقت این كسر بودجهها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، كم شدن سرمایهگذاری در كارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.
●كسر بودجه و فساد حكومت:
یكی از بزرگترین مشكلات اقتصادیِ آمریكا، كسر بودجه دولت است كه هرساله هم زیادتر میشود. دولت هم اكنون در حدود ۴/۶ تریلیون (بعد از عدد صحیح، ۱۲ صفر) دلار بدهكاری بابت كسر بودجه جمع شده دارد كه سالانه حداقل با سود ۵ درصد، معادل۳۲۰ بیلیون دلار فقط بهره آن را باید از جیب مالیاتدهندگان بپردازد. نحوه به دست آوردن پول برای تأمین كسر بودجه به سبب وجود «ربا» بسیار آسان است. یعنی كافی است كه دولت هرقدر كه میل دارد (تا سقف تصویب شده توسط كنگره) اوراق قرضه منتشر كند و چون دولت، اعتبار اطمینانبخشی در نزد مردم دارد، اشخاص حقیقی و حقوقی هرچه زودتر اوراق منتشرشده را میخرند و پولها در اختیار دولت قرار میگیرد و به مصرف مخارج مورد علاقهاش میرسد. مردم هیچگاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج كردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم میدهد. مطلقاً توجهی ندارند كه در حقیقت این كسر بودجهها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، كم شدن سرمایهگذاری در كارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.
حال ملاحظه كنید اگر «ربا» حرام یعنی غیرقانونی میبود، آیا دولتهای آمریكا میتوانستند چنین اقلام درشتی را به عنوان تأمین كسر بودجه، بدون دادن بهره، قرض كنند؟ مسلماً نه. در نتیجه مجبور بودند پول مورد نیاز خود را از طریق مالیات اضافی وصول نمایند كه در آن صورت مالیاتدهندگان بدون تردید مقاومت میكردند و نتیجه اینكه دولتها عملاً نمیتوانستند مالیاتهای جاهطلبانهای را كه هماكنون در سطح جهانی با كمك همین كسر بودجهها میكنند.
توجه كنید: این موضوع را نباید كوچك و پیش پا افتاده تلقی كنیم. براستی كه اثر اقتصادی و اجتماعی بسیار بزرگی در سطح جهان، عموماً و برای تودههای مردم آمریكا، خصوصاً دارد.
●بدهكاریهای تودههای مردم آمریكا:
وجود ربا در معاملات روزانه مردم باعث شده است كه ـ تا آنجا كه من اطلاع دارم ـ اكثر آمریكاییها با داشتن كارت های اعتباری، محركی بسیار قوی برای مصرف اجناس قسطی داشته باشند. یعنی خیلی از كالاهای حتی غیرضروری را مسرفانه مصرف كنند. در این جامعه اكثر مردم به راستی باید ـ اگر نه تمام عمر ـ حتماً بیشتر عمرشان قسط بپردازند. قسط آنچه را برای مصرفشان قرض كردهاند كه مبلغ قابل توجهی از پرداختیشان بابت «ربا» بوده است.
ذات بدهكار بودن برای افراد عاقل و مالاندیش و آزاده رنجآور است. شخص بدهكار علاوه بر اینكه همیشه احساس اسارت میكند، نه از نگه داشتن پولش لذت میبرد، چون همیشه میداند كه صاحب حقیقی آن پول شخص دیگری است و نه از بخشیدن و خرج كردن آن لذت میبرد، چون همیشه فكر میكند كاش با آن پول، بار سنگین بدهی خود را سبك كرده بود. اگر «ربا» در اقتصاد نباشد، مسلماً كارتهای اعتباری چنین مصیبتی را به وجود نمیآورند و مردم مسرفانه مصرف نمیكنند.
درست است كه اگر «ربا» نباشد، رشد اقتصاد با این شتاب روز افزون نخواهد بود. ولی یقیناً نوسانهای تورم و كسادی موجود و بیکاریهای مزمن و آشکار و ورشكستگیهای فراوان و تلاطمهای شدید اجتماعیِ حاصله از آنها هم نخواهد بود. اقتصاد با سرعتی آهستهتر ولی مطمئنتر و با ثبات بیشتری پیش خواهد رفت كه بیشك، برای ایجاد آرامش و رفاه، به نفع جامعه است.
●مانع بزرگی بر كارهای تولیدی:
هماكنون با وجود بهره ثابت (ربا) در اقتصاد، تمام طرحهای تولیدی كه درصد بازده آنها نسبت به اصل سرمایه مورد نیاز كمتر از نرخ معمول ربا در بازار باشد، مطلقاً پا نمیگیرد چون صرف نمیكند. در حالی كه اگر ربا در كار نباشد، هركاری كه درصد بازده آن، عدد مثبتی ( هر قدر هم كوچك) را نشان دهد به وجود میآید و در نتیجه كارهای بیشتری در جامعه تولید میشود كه منافع آن برای اقتصاد سالم، چه از نظر به كارگیری عوامل تولیدیِ كمبازده كه بیمصرف افتاده، چه از نظر بالابردن سطح اشتغال و ازدیاد محصولات جدید و چه از جهت پایین آمدن قیمتها مسلم است.
●بدهكاریهای جهان سومیها و تشدید تخریب جنگلها:
هماكنون ممالك جهان سوم آنقدر بدهكار بانكهای جهانی هستند كه دیگر قادر به پرداخت حتی بهره بدهیها نیستند تا چه رسد به اینكه قادر به پرداخت اصل وام باشند.
كشورهای در حال توسعه عضو گروه ۷۷، به كشورهای صنعتی اعلام كردهاند كه علت اصلی تخریب جنگلهای كشورهایشان فقر و بدهیِ خارجی است كه آنها را وادار میكند به هر قیمت در پیِ كسب ارز باشند تا دیون خود را بپردازند. ۲۷ كشور در حال توسعه كه بر روی هم ۹۷ در صد ازجنگلهای گرمسیریِ باقیمانده جهان در آنها قراردارد، در حدود ۶۳۰ میلیارد دلار بدهكارند. این مبلغ معادل نیمی از بدهیهای خارجیِ كشورهای در حال توسعه است.
گروه ۷۷ در گردهمایی مقدماتی مربوط به كنفرانس ملل متحد در باره توسعه و محیط زیست، با هرگونه عهدنامه و مقرراتی كه محدودیتهایی بر حق حاكمیت كشورهای عضو این گروه برمنابع جنگلی خود اعمال كند، مخالفت كرد. واقعاً چقدر دردناك و تكان دهنده است وقتی میبینیم وجود «ربا» حتی در جایی كه نمیشد تصورش را هم كرد، یعنی در محیط زیست تمام ساكنین كره زمین چنین اثر مخربی میتواند داشته باشد.
حال ملاحظه كنید اگر بهره ثابت (ربا) در كار نمیبود، چه میشد؟
۱ـ برای كشورهای جهان سوم، ممكن نبود كه آن پولها را از بانكها قرض كنند و به این روز سیاه بدهكاری و تمام عواقب ناگوار آن بیفتند.
۲ـ بانكهای بزرگ و صندوقهای بینالمللی پول مسلماً حاضر نبودند پول خود را به عنوان قرضالحسنه (قرض بدون بهره) در اختیار كشورهای در حال توسعه قرار دهند. ولی در عین حال نمیخواستند پولشان بیمصرف بیفتد و در نتیجه برای به دست آوردن سود به سراغ هرگونه فعالیت ممكنالوجودی میرفتند.
۳ـ كشورهای جهان سوم هم كه احتیاج به سرمایهگذاری و راه انداختن كارهای تولیدی دارند، به دنبال پیداكردن سرمایه هرجا كه ممكن بود میگشتند. بدین ترتیب مآلاً به راه صحیح میرسیدند و آن راه صحیح، به نظر میرسد همان كاربرد مكانیسم مضاربه، البته متناسب با اوضاع و احوال و شرائط موجود هر منطقه، میتوانست باشد. یعنی سرمایهداران جهان و شرکتهای چند ملیتی، پول و تكنولوژی و متخصصین مربوطه و شاید مدیریت، همه را توأماً به چنین كشورهای متقاضی میبردند تا از منابع طبیعی و كارگران ارزانقیمت و حتی بازار مصرف آنجا و سایر نقاط نزدیك به آنجا استفاده كنند و بین ترتیب مسلماً به نفع طرفین میبود. یعنی صاحبان سرمایه به خاطر حفظ منافع خود، برای به جا خرج شدن هریك دلار دقیقاً مراقبت میكردند تا مثل آنچه اكنون در جهان سوم با پولهای قرضی رفتار میشود نشود و برای جهان سومیها هم به مراتب بهتر از حالا میشد. یعنی تمام كارهای ضررآور و یا كمدرآمد بیحساب و كتاب موجود در شكل دولتی تبدیل به مؤسسات اقتصادیِ صحیح سودآور خصوصی میشد. به این ترتیب، مشاغل جدیدی به وجود میآمد فرآوردههای زیادتری تولید میشد و قاعدتاً فراوانی و رفاه را به دنبال میآورد كه رفاه نسبی برای اكثریت مردم منطقه باعث به حركت آمدن آنها برای كسب آزادیهای اجتماعی میشد و رفورمی به وجود میآمد و یقین این كه وجود رقابت آزاد بین سرمایه گذارانِ عدیده، منافع كشورهای میزبان را نیز تأمین میكرد.
نكته مهم دیگر اینكه چون راههای دزدی كلان دولتیها و برگرداندن دستكم مقداری از پولهای قرضی به حسابهای شخصی در بانكهای خارج كه هماكنون محتملاً در بسیاری از كشورهای در حال توسعه در جریان است، بسته و چنین سفره گستردهای جمع میشد؛ چه بسا بخور و ببرهای حاكم موجود در آن كشورها كارهای دولتی را رها میكردند و بدین ترتیب علاقه و امكان و موقعیت رجال خدمتگزار و انساندوست آن مناطق برای خدمت به مردم منطقهشان بیشتر و بهتر میشد.
منبع: بازتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست