یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
«مارکوزه» مرد زنده باد «مارکوزه»
«نقد مارکوزه»! کتابی با این نام به زودی انتشار خواهد یافت. این کتاب پیشتر به نشر «رشد آموزش» سپرده شده بود و شاید به دلایلی از جمله جابهجایی، نشر دیگری آن را در آینده نزدیک به بازار کتاب عرضه کند. این اثر نقدی است بر کتاب مهم و بحثبرانگیز هربرت مارکوزه به نام انسان تکساحتی به قلم اقتصاددان برجسته و معروف انگلیسی، پل متیک (mattick) که با نوشتن اثر عظیم خود به نام مارکس و کینز در دهه ۷۰میلادی شهرتی جهانی به دست آورد. کتاب نقدی بر مارکوزه توسط مجید مددی ترجمه و با مقدمه مفصلی به قلم ایشان که خود تحلیل جامعی است از «سرمایهداری متاخر» و دیدگاههای «چپ نو» به خواننده ایرانی عرضه میشود. ببینیم مترجم در یادداشت خود بر کتاب چه نوشته است: من با کتاب مهم و بحثانگیز مارکوزه «انسان تکساحتی» اواخر دهه ۶۰ که در انگلستان بودم، آشنا شدم.
یعنی آن دورهای که در محافل دانشگاهی و در بحث و جدلهای دانشجویی، به ویژه در گردهماییها و جلسههای رسمی و نیمهرسمی گروههای چپ سخن از مارکسیسم و گرایشهای چپ (ارتدوکس و سنتی و نو و نظریه انتقادی) مطرح در آن زمان، در میان بود و اندیشهوران مکتب فرانکفورت و پیشاپیش همه، هربرت مارکوزه که پیشتاز حرکتهای تند انقلابی برای براندازی سلطه سرمایهداری شناخته میشد. همو که جوانان را به عرصه رویارویی با حافظان «نظم مستقر» کشانده بود.
من نیز مانند بسیاری از جوانان آن دوره که تمایلات تند انقلابی داشتند و هرگونه نقد و نظری را که جامعه سرمایهداری و مناسبات آن را به چالش میکشید، خوشامد گفته و پذیرا میشدند، با قبول تام و تمام نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، و به ویژه دیدگاههای «مارکسیست برجسته» نماینده آن، هربرت مارکوزه، با علاقه نوشتههای رادیکال او را میخواندم و او را به دلیل نقد نظام سرمایهداری و «جامعه مصرفی» برآمده از آن، میستودم.
کتاب انسان تکساحتی نخستین بار من را با مفهومی آشنا کرد که نخست برایم عجیب و حتی ضدمارکسیستی و تجدیدنظرطلبانه آمد، ولی با دقت در شرح و تفصیلها و بررسیهای موشکافانه نویسنده از جامعه تکاملیافته و «مدیریتشده» و «رفاه» سرمایهداری پیشرفته غرب، تحلیل ارایهشده در کتاب که نویسنده مدعی است طبقه کارگر در جامعههای رفاه سرمایهداری بیش از این در پی تحقق رسالت خود در براندازی نظام نیست زیرا در جامعه رفاه «ادغام و با آن یکی شده» و برای حفظ موقعیت خود، حتی «در حفظ آن میکوشد»، تا حدی برایم پذیرفتنی جلوه کرد. در آن زمان من در اروپا زندگی میکردم و شاهد رفتار سیاسی طبقات زحمتکش و نیز پرولتاریای «بورژواشده!» انگلستان بودم که هیچ تحرک انقلابی از خود نشان نمیدادند. تلاش آنها در بهترین حالت، بهبود وضعیت معیشتی بود در چارچوب نظام و برخورداری از حق «چانهزنی» بیشتر، در مقابله با شیوه استثماری در مناسبات اجتماعی.
اما چیزی که موجب آزردگی من میشد ادعای پیروزی نظام بهرهکش سرمایهداری (و تایید آن از سوی اندیشهوران چپ) در جلب نظر «گورکن» خود و به انحراف کشیدن طبقه زحمتکش و راضی کردن آنها بود. همان چیزی که لنین میگفت: «مبارزه طبقه کارگر در چارچوب اتحادیههای کارگری برای برخورداری از رفاه بیشتر، حداکثر آگاهیای که به کارگران میبخشد، آگاهی صنفی است و نه آگاهی طبقاتی.» که نتیجه آن براندازی حاکمیت و سلطه سرمایه است و رهایی زحمتکشان از ستم نظام بهرهکش سرمایهداری.
استدلالهای مارکوزه اما، در آن زمان هرچند تا حدودی منطقی ولی به عیان با واقعیتهای سیاسی در جامعههای پیشرفته صنعتی که مبارزات تودهها برای تغییر ساختارهای قدرت دمافزون بود، همخوانی نداشت. بنابراین باید به شناخت بهتر و بیشتری میرسیدم تا تضاد موجود میان نظریه و واقعیت را میفهمیدم.و در اینجا، مترجم در پیشگفتار جالب و خواندنی خود اشاره به اثری میکند از فیلسوف و نظریهپرداز کانادایی به نام سی. بی مک فرسون به نام «جهان حقیقی دموکراسی» که خود آن را بار دوم با عنوان «سه چهره دموکراسی» با مقدمه مفصلی روانه بازار کرد. در اشاره به این کتاب میگوید: ... همه میدانیم رویدادها طبق انتظار مارکس به وقوع نپیوست. هنگامی که در کشورهای پیشرفته سرمایهداری طبقه کارگر از قدرت سیاسی خویش آگاه شد و نقش سیاسی موثری بر عهده گرفت، به جای آنکه از این موقعیت در رد روابط سرمایهداری استفاده کند، کوشش خود را معطوف به استحکام بخشیدن به موقعیت و جایگاه خود در چارچوب نظام سرمایهداری کرد.
و مترجم در ادامه نوشتهاش میپرسد: «چرا چنین شد؟» آیا تحولات سرمایهداری تحلیلها و پیشبینیهای مارکس را باطل کرده است؟ آیا طبقه کارگر دیگر «گورکن» سرمایهداری نیست و رسالت خود را برای انقلابی بنیانکن که همه روابط و مناسبات ساختاری استثماری و ضدبشری را براندازد، به دست فراموشی سپرده است؟ آیا دیگر مورد بهرهکشی قرار ندارد و بردگی او پایان یافته و او اینک در تنعم رخوتناک «جامعه رفاه» میزید؟ و در پاسخ به این پرسشهاست که مینویسد: اگر اندیشه انقلابیگری خردهبورژوایی یکسونگرانه طبقه کارگر یا پرولتاریای جامعه پیشرفته صنعتی را به سیاق گذشته انقلابی و مبارز خستگیناپذیری میبیند که در مبارزه و نبرد انقلابیاش «تنها چیزی که از دست میدهد زنجیری است که بر پایش بسته شده و جهانی به دست خواهد آورد» خیر، او اکنون در براندازی نظامی که در چارچوب آن به بردگی کشیده شده، خیلی چیزها از دست میدهد: و برای روشن شدن مطلب در پانوشتی بر کتاب «سه چهره دموکراسی» در توضیح و پاسخ به این گفته نویسنده کتاب که «رویدادها طبق انتظار مارکس به وقوع نپیوست...» مینویسد: وقتی هربرت مارکوزه و دیگر نظریهپردازان «چپنو» صحبت از «جامعه مصرفی» میکنند منظورشان قدرت عظیم تولیدی نظام پیشرفته سرمایهداری است که به باور آنها میتوان به سهولت بسیاری از نیازهای مادی و معنوی انسانها را که ارضا نشدن آنها موجب اختلافها و تضادهای شدید و دشمنانهای در گذشته بود، برآورده کند. از این روی، جامعه سرمایهداری با چنین ظرفیت و استعدادی از لحاظ تولیدی، در صورت دارا بودن مدیریت کارآمد و موثر قادر است تضادهای طبقاتی موجود در جامعه را تعدیل کرده و حتی در فراگرد تکامل نیروهای تولیدی و بازدهی و باروری آنها، این تضادها را در خود «حل» کند.
بنابراین در جامعه «فراصنعتی» آینده طبقات متخاصم اجتماعی وجود نخواهد داشت که ادامه حیات یکی مستلزم مرگ دیگری باشد. طبقه کارگر در جهان سرمایهداری، بهزعم اینان، دارای منافع جداگانه نیست، منافع این طبقه همان منافع جامعه به طور کلی است که تلاش نظام برای حفظ و حراست از آن است. به بیان دیگر، منافع کارگران صنایع چیزی جدا از منافع «مدیران» و صاحبان این صنایع نیست! و اگر تلاش و مبارزهای هم هست برای آن است که در این «چارچوب» هر یک موقعیت مناسبتری برای خود دستوپا کند نه آنکه «مناسبات» را برهم بریزد.و در نقد این نظر مترجم کتاب در تبیین و توضیح دیدگاه نویسنده، پل متیک میگوید: در جامعه پیشرفته، دیوانسالار، هدفدار و عقلانی «سرمایهداری متاخر» از راه «صنعت فرهنگ» است که نظام سرمایهداری به منظور به دستآوری سود و سود بیشتر، دستگاههای پیشرفته تبلیغاتی مانند رادیو، تلویزیون، سینما و رسانههای دیداری و شنیداری به طور کلی را به کار میگیرد تا «ارزش مصرف» را به «ارزش مبادله» کالای تولیدشده به وسیله نظام تغییر شکل دهد و به همراه آن، شیوه زندگی سرمایهداری که در حقیقت همان فرهنگ نظام اجتماعی- اقتصادی است که آن را نظام بهرهکش و استثماری مینامند.
و این «جذبشدگی» و اندرکشیدگی «ارزش مصرف» به تولید کالا (تغییر شکل آن به «ارزش مبادله») که به گفته آدورنو پیوند تنگاتنگی دارد با سرنوشت ارتباط میان «نیروهای تولیدی» و «روابط تولیدی» در «نظام سرمایهداری در قرن ۲۰» که به دید او، «ارزش مصرف» در قرن ۱۹ علت استقلال واقعی سوژه انسانی بود و از این روی، امکانی برای اعتراض و مقاومت... که این استقلال اکنون به گونه فزایندهای از میان رفته و رو به نابودی است. و به این ترتیب، تضاد میان «نیروهای تولیدی» و «روابط تولیدی» که به گفته مارکس، عامل سرنگونی نظام سرمایهداری میتواند باشد، اکنون در جامعه «مدیریتشده» کامل سرمایهداری متاخر، خطر دورشده یا برطرفشدهای است و مترجم سرانجام در پیشگفتار مبسوط و عالمانه خود سرانجام دیدگاه پل متیک نویسنده کتاب را با تایید مورد بررسی قرار میدهد و مینویسد:
وی (پل متیک) در پاسخی منطقی به نظریه مارکوزه مبنی بر «ادغام شدن پرولتاریا در جامعه رفاه» نه براساس ارزیابی خوشبینانه از «روح انقلابی طبقه کارگر در کشورهای مرفه» بلکه برپایه تحلیل خود از ضعف ساختار نظام سرمایهداری که جامعه رفاه بر آن استوار است به داوری او میپردازد. متیک به شکلی متقاعدکننده نشان میدهد که تضادهای نظام سرمایهداری به هیچ وجه در عصر سیستمهای خودکار (اتوماسیون) از میان نرفته، بلکه درواقع همانطور که مارکس اشاره به «گرایش روزافزون نسبت به نوآوری (مکانیسمهایی) در سرمایهاندوزی و جابهجایی یا جایگزینی کار کرده است» برخلاف ایدئولوژی سنتی که تلاش در «بیارزش کردن کار میکند» متیک به درستی نشان میدهد و به ما یادآوری میکند که «جامعه اکنون بیش از هر زمان دیگری در گذشته وابسته پرولتاریای صنعتی است» و از این روی، قدرت آنها نیز همتراز با آن، بیشتر، بنابراین این وابستگی روزافزون به «پرولتاریای صنعتی» به گفته پل متیک، موقعیت آنان را در «جامعه رفاه» بهتر و مستحکمتر کرده و نقششان را در صحنه سیاسی جامعه بحرانزده سرمایهداری چشمگیرتر.
و مترجم با ژرفکاوی دیدگاه نویسنده کتاب به این نکته اساسی اشاره میکند و خواننده را برمیانگیزد تا بفهمد که نویسنده مطلقا قصد انکار مارکوزه را ندارد و به صراحت میگوید: پل متیک نه با انکار و رد کامل و متعصبانه دیدگاههای مارکوزه، بلکه با نزدیک شدن به او و فهم استدلالهای وی به ساخت چارچوبی انتقادی میپردازد برای مدد رساندن و کمک سازندهای به نظریه سوسیالیستی. متیک در رد این ادعا که جامعه پیشرفته صنعتی از راه «افزایش پیوسته و بیوقفه در تولید و باروری» به وسیله نوآوری در وسایل کاهنده نیروی کار و در نتیجه جابهجایی یا جایگزینی کار با ماشین میگوید: ... حتی اگر نوآوریهای سرمایه کاهنده بتوانند تفاوت فزاینده میان آن سرمایه که در تولید ابزار تولید، سرمایهگذاری شده و آنکه در نیروی کار... و از این راه مانع کاهش سود بر کل سرمایه شوند، این تنها عامل تسکیندهندهای موقتی و گذراست زیرا به دید او، جابهجایی بیوقفه نیروی کار سرانجام در «محو کامل سودآوری» پایان میپذیرد و به همین دلیل هم مکانیسمی ناممکن برای نظام سرمایهداری است...
پل متیک در ادامه نقد مارکوزه در این مورد تحلیل جالبی ارایه میدهد، به آن توجه کنیم: قدرتهای سلطهگر سرمایهداری که دیگر قادر به بیرون کشیدن آن مقدار نیروی کار اضافی که بتوانند انباشت سرمایه خصوصی سودآوری را تامین کنند، از تودههای زحمتکش خود نبودند؛ دریافتند که منابع تامین نیروی کار اضافی در آن بخش کمتوسعه جهان نیز خشکیده و رو به اتمام است. انباشت بیاندازه در کشورهای توسعهیافته تا حد زیادی مسوول فقدان انباشت سرمایه در کشورهای توسعهنیافته است و میافزاید از آنجا که امکان افزایش سود به نحو دلخواه از راه رشد سرمایه در کشورهای صنعتی وجود ندارد، در کشورهای توسعهنیافته نیز این سود به دلیل بیبهره بودنشان از سرمایه کاهش مییابد. از این روی، ادامه استثمار و بهرهکشی از مناطق عقبمانده به تدریج قابلیت «بهرهکشی از آنها را نابود میکند» و این امر موجب بحران سود و رکود در کشورهای متروپل است... چیزی که هماکنون در سرتاسر جهان سرمایه شاهد آن هستیم که برخی از آن به «فروپاشی نظام سرمایهداری» تعبیر میکنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست