شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مغ و مجیک و مجوس
در این نوشتار به بررسی یکی از واژههای فارسی باستان میپردازم که در زبانهای اروپایی و زبانهای سامی از خود ردپایی درخور توجه برجای گذاشته است. این واژههمانا "مگو" magu است که بگواهی فرهنگهای ریشهشناختی خود از ریشهی هندواروپایی magh (قدرت داشتن) گرفته شدهاست.
اینک پیشینهی این واژه را در زبان فارسی، زبانهای اروپایی و سامی بررسی می کنیم.
در فارسی
در فارسی باستان، "مگو" به چم "یکی از اعضای طبقهی روحانیون" است. "مگوش"maguڑ نیز حالت فاعلی مفرد مذکر آن است. این واژه در فارسی میانه (پهلوی) فرسایش می یابد و تبدیل به "مغ" می شود که به معنای روحانی زرتشتی بهکار میرفته است. البته در زبان پهلوی به "مغ"ها، "مگوگ" هم گفته میشده (فره وشی) که بیگمان این واژه گونهی دیگر همان واژهی فارسی باستان است. صورت دیگر این واژه در پهلوی "مو"mow است که در ترکیبهایی چون "موبد" (مغوپت: رئیس مغان) دیده می شود. در زبان فارسی دری نیز این واژه بصورت "مغ" تاکنون به حیات خویش ادامه داده است.
در زبانهای اروپایی
گونهی باستانی این واژه) maguڑ ( از فارسی بصورت magos وارد زبان یونانی شده و سپس در لاتین شده است (جمعش magi) به معنای " جادوگر". گویا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمیز داشتهاند که موجب شده است غربیها چنین برداشتی از این واژه کنند.
این واژه از لاتین وارد زبان انگلیسی شده و سیر تکاملی خود را پیموده است و امروزه در این زبان چندین واژه یافت می شود که در پیوند با همین معنا به حیات خود ادامه میدهند. Magic به معنای جادو زبانزدترین بازمانده این خط تکامل است. همچنین magical (جادویی)، magician (جادوگر)، mage (دانشمند، جادوگر) و ...
در فرانسه نیز به همین ترتیب است. Mage در فرانسه به معنی "مغ" و "جادوگر" است. Magie به معنای جادو و Magique نیز به معنای "جادویی" به کار می رود.
در تورات و انجیل نیز به این واژه برمی خوریم که جالبترین آن همان سه "مغ" ستارهشناسی هستند که در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره برای ستودن حضرت عیسا به بیت لحم آمده بودند. (انجیل متی/باب دوم)
عدهای از ایرانیان تند رفتهاند و واژه magnet به معنای "آهنربا" و همخانوادههایش را نیز از این ریشه دانستهاند (افزون بر شباهت، با این استدلال که آهنربا سنگی جادویی است و با جادوگری در پیوند است) که فرهنگهای ریشهشناختی چنین فرضیهای را تایید نمی کنند.
در زبانهای سامی و عربی
"مگوش" فارسی باستان بصورت "مَجوس" به زبان آرامی راه مییابد و سپس به همین ترتیب به زبان عربی می رسد (دهخدا). "المجوس" در عربی اسم جمع است و مفردش "المجوسی" است.
اینکه این واژه در ابتدا در زبان عربی چه کاربردی داشته است آوردگاه دیدگاههای گوناگون است، اما، کمکم کاربردش به چم "زرتشتیان" و "پرستندگان آفتاب و آتش" گسترش یافته است. در قرآن (۱۷/۲۲) نیز این واژه به معنای "زرتشتیان" و یا "یک فرقهاز زرتشتیان " به کار رفته است.
از این واژه، درعربی، سه حرف (مجس) مبنای اشتقاق شده و واژههای دیگری نیز ساخته شدهاند. برای نمونه: مَجّسَ ( اورا مجوسی/زرتشتی کرد)، تُمجَّسَ (مجوسی/زرتشتی شد) و المجوسیهٔ (مجوسیگری).
بنمایهها
ـ راهنمای زبان فارسی باستان / دکتر چنگیز مولایی
ـ فرهنگ دهخدا
ـ المنجد فی اللغهٔ
ـ فرهنگ فارسی به پهلوی فره وشی
ـ فرهنگ فرانسه به فارسی لاروس
ـ American Heritage Dictionary
ـ Online Etymology Dictionary
ـ Oxford Dictionary
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس افغانستان حسن روحانی
ایران سیل تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
مسکن بانک مرکزی دلار قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا تورم ارز سهام عدالت بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مسعود اسکویی ایتالیا صدا و سیما تلویزیون بی بی سی دفاع مقدس مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه آمریکا انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر رئال مادرید باشگاه استقلال جواد نکونام بازی علی خطیر باشگاه پرسپولیس بایرن مونیخ
اینستاگرام خواب آیفون دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
سلامت کبد چرب فشار خون گرما