دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
چگونه قحطی سیب زمینی ایرلندی ها را کشت
در یک روز معمولی حوالی سال ۱۸۴۴ یک ایرلندی جوان به طور متوسط روزی ۱۳ پوند سیبزمینی میخورد. اگر هر پوند را پنج سیبزمینی فرض کنیم، میشود ۶۵ سیبزمینی در روز. میانگین همه مردها، زنها و بچهها کمی معتدلتر، ۹ پوند، است که میشود روزی ۴۵ سیبزمینی. حالا اگر میخواهید بدانید که آفت محصولات زراعی آن سالها چه بلایایی به دنبال آورد، باید از همین ارقام شگفتآور شروع کنید.
ارقامی که یکی از جهانگردان قرن نوزدهمی درباره آن نوشته است: «انگلیسیها برای جا دادن این حجم عظیم اغذیه گیاهی در معدههایشان باید مشکلات زیادی داشته باشند، واقعا متحیرکننده است که یک ایرلندی چطور میتواند از عهده چنین حجم غذایی برآید.»
این آفت قارچی در سال ۱۸۴۵ به جان محصولات ایرلندیها افتاد. طی تنها یک سال، محصول سیبزمینی به نصف رسیده بود و روزنامهها پر بود از گزارش قطحیها و گرسنگیهای وحشتناک. سال بعد محصول ۸۰ درصد دیگر هم کاهش یافت و خب دیگر گرسنگی و قحطی خبرهای داغی محسوب نمیشدند. در پایان این دهه، حدود یک میلیون نفر نزدیک به ۱۲ درصد از جمعیت سقط شده بودند.
تراژدی اینجا است که آثار این قحطی وحشتناک با یک خطای بزرگ انسانی هم تشدید شده بود: مردم فکر کرده بودند که بحران زودگذر است. طی سال اول با وجودی که گرسنگی شایع شده بود، کشاورزان به کاشت سیبزمینی ادامه میدادند به این امید که محصول به زودی بهتر میشود. خیلی زود معلوم شد که کاشتن این سیبزمینیها به معنای دورانداختن شان بوده است. با وجودی که محصول ۱۸۴۵ نصف سال قبل بود، ایرلندیها ۱۸۴۶ را با همان میزان کاشت سیبزمینی آغاز کردند (یعنی این بار در واقع ۳۰ درصد از محصول سال قبل و نه ۱۵ درصد از آن، را میکاشتند.) اگر ایرلندیها از محصولات کشت شدهشان بیشتر میخوردند، بخشی از قحطی سال ۱۸۴۶ قابل اجتناب میبود. ضمن آنکه میشد از گرسنگی سالهای آتی جلوگیری کرد، اگر کشاورزان به کشت سایر محصولات زراعی روی میآوردند.
قحطی سیبزمینی ایرلندیها به ما اهمیت تمایز قائل شدن میان بلایای طولانی و زودگذر را میآموزد. شروین روزن استاد دانشگاه شیکاگو در تحقیقات خود در این باره به خوبی این نکات را دریافته است. در عین حال تحقیق روزن یکی از قصههای بزرگ کلاسهای اقتصاد را که استادان اقتصاد سالها و سالها به آن چسبیده بودند را نیز باطل میکند. قصه از این قرار است: ایرلندیهای قرن نوزده سیبزمینی زیاد و گوشت کم میخوردند. وقتی سیبزمینی کمیاب شد قیمت آن شروع به بالا رفتن کرد و این فشار روی بودجه خانوادههای ایرلندی آنقدر زیاد شد که آنها مجبور شدند مصرف گوشت شان را حتی بیشتر از پیش هم کاهش بدهند تا بتوانند کمی سیبزمینی بخرند. همین تقاضای بیشتر قیمت سیبزمینی را بالاتر میبرد و کل فرآیند دو مرتبه تکرار میشود.
این یکی از داستانهای خیلی شیرین کلاسهای اقتصاد است، زیرا چیزی میگوید که درست خلاف انتظار اکثر اشخاص است، یعنی افزایش قیمتها در عمل منجر به افزایش تقاضا میشود و نه کاهش آن. (در اصطلاح فنی به این کالاها «گیفن» میگویند.)
روزن اشاره میکند که مشکل این قصه این است که با وجودی که به لحاظ منطقی احتمال آن وجود دارد، اما در عمل قضیه اصلا از این قرار نبوده است. در ایرلند قرن ۱۹ هم، درست مثل هر دوره دیگری، افزایش قیمت تقاضا را کاهش میداده است.
حرف روزن تازه نیست. من طی بیست سالی که این داستان را سر کلاسها تکرار کردهام مدام گفتهام که این قضیه احتمالا درست نیست هرچند که از اینکه احتمال وقوع آن وجود داشته است میتواند درسهای تئوریک بسیاری گرفت، اما یافتههای تجربی اخیر روزن دیگر جای هیچ گونه شک و شبههای باقی نمیگذارد.
اگر این قحطی بزرگ درس اقتصادی دیگری هم داشته باشد، این است که بفهمیم مزایای تنوع بخشی چیست. تکیه صد درصدی به یک محصول خاص حال چه برای تولید و چه برای مصرف، در مورد ایرلندیها هردو همیشه مستعد بلایای بزرگ است. احتمال چنین بحرانی شاید کوچک باشد (پیش از قحطی ایرلند هیچ کس به فکر وجود چنین آفت قارچی نیفتاده بود)، اما همین وجود بالقوهاش میتواند شایسته توجه باشد.
بدیهی است که امروز ما درس مان را گرفتهایم. میدانیم که از طریق متنوع سازی باید از فاجعه جلوگیری کنیم، این طور نیست؟ شاید، اما خیلی از آمریکاییها همین امروز هم تصمیم میگیرند هرچه دارند را در شرکتهایی که در آن کار میکنند سرمایهگذاری کنند؛ بنابراین کوچکترین نابسامانی در این شرکت برای اینها به بهای پساندازها و شغل شان باهم تمام میشود. خیلیهای دیگر در شرکتهایی پسانداز میکنند که در شهر آنها باشد و آن وقت یک رکود منطقهای میتواند هم سهامشان را از بین ببرد و هم ارزش خانههایشان را پایین بیاورد.
البته روشن است که آمریکاییهایی که امروزه سبد سهام داشته باشند به اندازه سیبزمینیکاران قرن نوزدهم ایرلند در معرض خطر نیستند، با این حال حوادث گذشته هنوز هم میتواند به ما در فهم بیشتر کمک کند. جیمز هکمن که اخیرا نوبل اقتصاد گرفت (به همراه جیمز کالی، لنس لاکنر و اد ویتلاچیل) میگوید که کارگران آمریکایی دهه ۸۰ همان اشتباهی را کردهاند که کشاورزان ایرلندی سالهای ۱۸۴۰. آنها تصور میکردند که تغییراتی که بهوجود آمده موقت است؛ بنابراین واکنش مناسبی در برابر آنها از خود نشان ندادند.
تغییر عمدهای که در دهه ۱۹۸۰ بهوجود آمد این بود که شکاف درآمدی میان کارگران ماهر و ساده افزایش چشمگیر یافت. بسیاری از کارگران ماهر که فکر میکردند این تغییر موقتی است، با کوچکترین فرصت افزایش دستمزد که در برابرشان ظاهر شد خود را غرقه ساختند.
در عین حال خیلی از کارگران ساده هم اشتباه مشابهی کرده بودند، آنها فکر کردند اگر قرار باشد زمانی استراحت کنند، بهترین وقتش همین حالا است پیش از آنکه دستمزدهایشان دومرتبه بالا برود.
البته این مقایسه کامل هم نیست. سیبزمینیکاران قرن نوزدهم ایرلندی فکر میکردند که قحطی زودگذر است؛ بنابراین واکنش کافی نشان ندادند، درحالی که آمریکاییهای دهه هشتاد فکر میکردند این شکاف درآمدی خیلی زودگذر است؛ بنابراین بیش از حد واکنش نشان دادند. در هر دو مورد، واکنشهای نامناسب آثار تحولات اولیه را تشدید کرد.
نتیجه اخلاقی این است که اشتباه نکردن از اشتباه کردن بهتر است؛ اما این را که از اول میدانستیم. نتیجه مهمتر این است که یک نوع اشتباه خاص عدم تشخیص آنچه زودگذر است و آنچه نیست میتواند خیلی از رفتارهای انسان را طی تاریخ توضیح دهد.
استیون لندزبرگ
مترجم: طاهره کماندار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست