پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در تجرید حوضچه رنگ


در تجرید حوضچه رنگ

تاملی بر مجموعه شعر صورتی مایل به خون من

شعر مدرن فارسی، از نیما به این سو، همواره با دو حوزه مخاطب عام و مخاطب خاص رو به رو بوده است. شعر مقبول و محبوب مخاطب عام، همواره نسبت به آن نوع دیگر به مراتب آسان یاب تر و سهل و ممتنع تر بوده است ( چه به لحاظ محتوایی و چه از منظر زبان، فرم و ساختار.)

علا‌وه بر این، مخاطب عام، در طول تاریخ ادبیات، همواره در جست و جوی تعریف مشخصی از شعر بوده است، یا به تعبیر بهتر، شعر را پیشاپیش به مثابه محصولی مشخص، با کارکردی مشخص، متناسب با ذائقه شکل گرفته و عادت یافته خود، پذیرفته و ادراک کرده است. درک این نوع شعر که می‌توان از آن به شعر آشنا یعنی شعری که مخاطب عام با آن الفت گرفته است تعبیر کرد، خواننده را با هیچ نوع دشواری، ابهام و پیچیدگی در درک متن (شعر به مثابه متن ) مواجه نمی‌کند، زیرا عمدتا در پاسخ به نیازهای معمول مخاطب عام پرداخته می‌شود. مثلا‌ در پاسخ به نیاز حسی - عاطفی صرف، با محتوای عاشقانه - تغزلی، آن هم در چهارچوب دایره واژگانی مانوس و بیان آشنا و متداول. طبیعی است که شعر نوع دوم ( شعری که عمدتا محل تامل و تدقیق مخاطب خاص است)، تفاوت‌های بنیادینی با شعر نوع اول دارد. بی‌شک در بررسی این وجوه افتراق، مهم‌ترین نکته این است که شعر نوع دوم، شعری نیست که لزوما با هدف اقناع کردن، جلب رضایتمندی حسی - عاطفی، تهییج و برانگیختگی مخاطبان عام سروده شود. یعنی کارکرد این نوع شعر می تواند در بسیاری از نمونه‌ها از اساس با آن قسم اول متفاوت باشد. عدم تجانس میان شعر مقبول خواص و شعر مقبول عوام، از سده‌های پیشین شعر کلا‌سیک فارسی نیز همواره موضوع مقایسه تطبیقی و محل تامل پژوهشگران ادبی بوده است. به عنوان نمونه، پیچیدگی‌ها، ابهامات، صور خیال نامتعارف و بخش عمده‌ای از صنعت ورزی‌های شاعران سبک هندی، با وجود همه ارزشمندی‌هایش هیچگاه نتوانست جایگاه مقبول و تثبت شده‌ای را در حافظه تاریخی و پسند زیبایی شناسانه مخاطب عام شعر فارسی به دست آورد. به همین اعتبار، توانمندترین شاعران این گرایش، نظیر صائب تبریزی، بیدل دهلوی یا محتشم کاشانی، در قیاس با شاعرانی نظیر سعدی، حافظ یا مولا‌نا، در نزد مخاطب عام، هیچ گاه حتی به نیمی از این جایگاه و مقبولیت نیز دست نیافتند. (این مبحث، تا دوره‌های اخیر شعر مدرن پسانیمایی و در مقایسه میان شعر شاعران پرآوازه پنجاه سال اخیر با شاعران مربوط به سایر گرایش‌های شعری نظیر موج نو، شعر حجم، شعر ناب، شعر زبان محور و... نیز قابل پی گیری است.)

‌ با این مقدمه، شعرهای سپیده جدیری در کتاب <صورتی مایل به خون من> به دلیل برخورداری از ذهنیت متفاوت و آشناگریز، هنجار شکنی‌های زبانی - موضوعی و برهم زدن دلا‌لت‌های فرمی - محتوایی آشنا و تجربه شده، از همان آغاز یعنی از همان عنوان کتاب، تکلیف خود را با حوزه مخاطبان خود روشن می‌کند. مخاطب این نوع شعر، بی گمان نمی‌تواند در جست و جوی لحظات ساده، آشنا و منطبق با توقعات از پیش تعیین شده‌ای باشد که معمولا‌ به شکلی مستعمل و نخ نما به نیازهای حسی - عاطفی متداول، پاسخ می‌دهند! به باور این قلم، مخاطب < صورتی مایل به خون من > و بسیاری دیگر از آثار متفاوت ادبیات امروز در حوزه‌های شعر و داستان، مخاطبی است که با دغدغه‌ها، پیچیدگی‌های متنی و خاستگاه تفاوت‌های ذهنی - زبانی آفریننده اثر، به همذات پنداری و درک متقابل رسیده است. چنین مخاطبی بی شک، دست کم در یکی دو دهه اخیر، با پی گیری جریان‌های متفاوت و نوظهور شعر فارسی، به دانش و ملزومات ویژه شناخت این نوع شعر به منظور برقراری ارتباط با آن مجهز شده است. در < صورتی مایل به خون من >، حرکت متفاوت ذهن و زبان و آشنایی زدایی از جلوه‌های آشنا و عادت شده! از همان عنوان کتاب آغاز می‌شود ؛ حرکتی ناخودآگاه در جهت ایجاد‌هارمونی بین انتزاعات ذهنی شاعر و دریافت‌های عینی و ملموس او از تجربه‌های زیست پیرامونش. فضاسازی‌های این مجموعه را می توان فرم قوام یافته زبان و ذهنیتی به شمار آورد که جدیری سال‌ها پیش در داستان‌های کوتاه شاعرانه‌ای نظیر < گلماه> در مجموعه داستان <منطقی> اش کشف و تجربه کرده بود. فضا سازی‌های تجریدی و خیال آمیزی‌های ابهام برانگیز و گاه مکاشفه گون از مهم ترین نکات قابل اشاره در شعرهای < صورت مایل به خون من > است. شعرها، تاش‌های تند برای ثبت تصاویر و لحظات منقطعی است که تابلوهای ذهنی شاعر و دریافت‌های پی در پی او را از مفاهیم مجرد شکل داده است. ایماژها، خیال آمیزی‌ها و زبان ورزی‌ها، از حوضچه رنگ‌ها و تداعی‌های ذهنیتی تصویر ساز و خلا‌ق می‌گذرد که مدام در جست و جوی مفری برای رهایی از چنبره مفاهیم آشنا، از پیش شکل گرفته و مالوف است: < شکل‌هایی که مرا شروع می‌کنند/ از دایره به بیضی می‌روند/ من از میان شما در نیامده‌ام/ برخاستن شاید مرا به خواب دعوت کند/ به تو/ ‌ای گور بلند /! تمام شده ی هر چیزی در تمامیت تو...>

( صص ۵۷- ۵۶ ) ‌

‌ شاعر در این کتاب به نقاشی کلا‌می یافته‌های ذهنی خود می‌پردازد: ‌ < دهان گشودم از رنگ، دریای مو و دهان/ چشمت گوشه لا‌لی بود،/ تخم می‌داد : یک زاویه سرد پر رنگ... >

( ص ۴۴ ) ‌

‌ در عین حال، انتزاع شعرهای این مجموعه برای مخاطب حرفه ای، نه تنها انتزاع ناملموس و بیگانه‌ای نیست، بلکه لحظه‌های حسی قابل درکی را با جهان ذهنی چنین مخاطبی، به اشتراک می‌گذارد ؛ لحظاتی مشترک از عشق، اضطراب، پرسش، اندوه و تامل : ‌ < بگذار کلمه‌ها شنا کنند/ توی دهانی که سفید است( /خوب است نویسنده را تمرین کنم تا عشق/)! شکل‌ گرفته ام هرچند/ آه از دهانی که سفید است (>! ص ۳۶ ) ‌

یا مثلا‌ در این نمونه: ‌ < توی آسمان نگذار/ اگر تنها نبودم عزیزم /! باران آبرویم شود/ و ستاره‌های گیج/ جایزه‌های سَرَم /! از خودت بپرس/ من تو را دوست داشتم ؟ /...! اه ؟! مثل زرد ؟( >...!صص ۴۳- ۴۲ ) ‌

از سوی دیگر، جدیری گاه بی اعتنا به محور کردن زبانی معین، در پاره‌ای از سروده‌ها، از زبان غالب مجموعه نیز ساختارشکنی می‌کند و بی واهمه به ساده‌ترین نوع گویش روزمره در زبان محاوره می‌پردازد تا آن را در خدمت طنزی محتوایی کارآمد کند: ‌ < یه آدم تپل داشت از خیابون رد می‌شد خوردیم بهش/ گفت: <چرا ؟> شاخه آلبالو گوشه خیابون دراز بود زدیم بهش/ چشاش سرخ بود بستیمش/ سماش دراز بود کندیمش/ آدم تپلی که داشت از خیابون رد می‌شد خوردیم بهش ما رو خورد.( > ص ۲۶) ‌

شاعر < صورتی مایل به خون من > با زیبایی شناسی، باورها و دغدغه‌هایش در عرصه متفاوت نویسی، صادق و صمیمی است. شعر سپیده جدیری، شعر مستقل و بی واهمه‌ای است که اگر همه شاعرش نباشد، بی‌شک بخشی حقیقی از ذهن آفرینشگر و خلا‌ق اوست.

پگاه احمدی

سروده سپیده جدیری،‌نشر ثالث، ۱