سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
نقش کارآفرینی در ایجاد اشتغال زنان فارغ التحصیل دانشگاهی
عصر حاضر مقارن با عصر کارآفرینی است که مفهوم آن از دیرباز در ادبیات و متون اقتصادی شناخته شده است اما چالشهای فراروی اشتغال زنان در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه از یک سو ، نابرابری در دسترسی به برخی از دورههای تحصیلات تکمیلی از سوی دیگر و عدم امکان بروز اثربخشی و تواناییهای زنان دانشآموخته آموزش عالی در نهایت ، راهکار کارآفرینی را پیش روی دستاندرکاران این بخش نهاده است. چرا که کارآفرینان انقلابی را برانگیختهاند که اقتصاد جهانی را تغییر داده است زیرا پیدایش کسب و کار جدید به اقتصاد بازار ، شور و نشاط میبخشد و فرصتهای شغلی جدیدی را مهیا مینماید. کنار گذاشتن بخش وسیعی از نیروی فعال جامعه از بسیاری از مشاغل ، به معنی هدر دادن منابع انسانی بوده و از جمله پیامدهای دیگر آن افزایش انعطاف ناپذیری بازار و کاهش توان اقتصادی برای تعدیل تغییرات است. ترویج کارآفرینی به عنوان یک راهکار مناسب برای حل این مشکل برگزیده شده است ، گرچه ایجاد اشتغال، یکی از تبعات کارآفرینی است.
از طرف دیگر، امروزه میزان مشارکت و اشتغال، یکی از شاخصهای نوسازی اقتصاد ملی و اقتصادی محسوب شده و میزان و نحوه مشارکت اقشار مختلف در فعالیتهای اقتصادی یکی از عوامل و شاخصههای توسعه است. با اینکه ضرورت و الزام اقتصادی اشتغال و مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی، همواره در تاریخ پیشرفت و توسعه جوامع مختلف بشری مطرح بوده است ، لکن هنوز در بسیاری از کشورها میان زنان و مردان تعادل مطلوب و قابل قبولی در این زمینه و در فعالیتهای مختلف ایجاد نشده است. تغییراتی که در ساخت اقتصادی جامعه ایجاد شده موجب گردیده است که فرصتهای شغلی افزایش و دامنه فعالیتها گسترش یابد. این تغییرات باعث شده است تا زنان از محدوده خانه خارج شوند، جذب نظام شغلی جامعه گردند و در تغییر کار سنتی حاکم بر جامعه نیز تغییراتی ایجاد کنند. بدین ترتیب تغییر کاری که بر اساس جنس بود و کارها را بر اساس طبیعت زنانه و مردانه بودن تقسیم مینمود تغییر کرد و از قالب سنتی بودن خود بیرون آمد.در این مقاله ضمن بررسی مفاهیم اصلی کارآفرینی و اشتغال زنان به تنگناها و موانع ایجاد کارآفرینی و اشتغال در بین زنان دانشآموخته آموزش عالی پرداخته و در نهایت راهکارهایی ارائه شده است.
● مقدمه
در گذشتهای نه چندان دور، بحث درآمدزایی در آموزش عالی جدالانگیز و حتی گاهی دون شأن آموزش عالی تلقی میشد، اما شرایطی که امروزه دانشگاهها در آن قرار دارند، گویای واقعیتهای دیگری است که با افزایش روزافزون هزینهها، هجوم گسترده داوطلبان ورود به دانشگاهها، افزایش هزینههای حفظ و ارتقای آموزش عالی، محدودیت شدید منابع مالی و ...، مدیران دانشگاهی را به طور جدی به اندیشه یافتن راههای نو برای کسب منابع مالی مکفی و پایدار رهنمون میسازد (حسن مرادی، ۱۳۸۳، ص ۴۹۲)امروزه رشد یا اهمیت کارآفرینی جهت ایجاد فرصتهای جدید اقتصادی و توسعه شغلی برای افراد جامعه در کشورهای مختلف مورد توجه و استقبال بسیار زیاد سازمانهای دولتی و غیر دولتی قرار گرفته است که از عمدهترین دلایل آن ازدیاد روزافزون جمعیت و مشکل بیکاری است.
شرایط اقتصادی، اجتماعی، صنعتی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راهحلهای جدید و متفاوتی را میطلبد. ترکیب جمعیت جوان کشور و مشکل اشتغال بانوان تحصیلکرده، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز روند کاهش درآمدهای نفتی از عوامل عمدهای هستند که باعث شده سیاستگزاران و تصمیمسازان کلان کشور به منبع درآمد دیگری به غیر از نفت اندیشه کنند و آن منبع جز فکرهای نو و خلاقیتهای گروه کارآفرینان چیز دیگری نمیتواند باشد. (یزدان بخش، ۱۳۸۱ ص ۳۱)آنچه که در شیوههای حمایتی مورد نظر میباشد افزایش مشارکت زنان و توانمندیهای ایشان در راستای تبدیل شخص به کارآفرین است. بدیهی است که افزایش مشارکت زنان با معنای حضور آنان در تمام مراحل توسعه است.
برای این منظور شناسایی مشکلات، بررسی نیازها، برنامهریزی، مدیریت، اجرا و ارزشیابی ، ضروریاتی اجتناب ناپذیرمی باشند. به هر حال، امروزه با توجه به نقش و تأثیر عمده زنان در امر فعالیتهای اقتصادی و تولیدی، ضرورت تواناسازی آنان به لحاظ لزوم مشارکت فعال در توسعه اقتصادی و امر تولید، بیش از پیش اهمیت یافته است. از این رو میتوان ادعا نمود که تمامی اندیشمندان و متفکران برنامهریزی و توسعه اقتصادی در این مبحث که زنان نیز باید مانند مردان به نیروهای توانا تبدیل شوند، اتفاق نظر دارند و آنچه موجب بروز برخی تمایزات میان نظرات و عقاید دانشمندان میشود، چگونگی تجهیز ، توانمندسازی و اولویتبندی عوامل لازم جهت توانا ساختن زنان میباشد.توجه به آماری چند در سطح جهان که توسط یونسکو منتشر شده است تصویر واضحتری از وضعیت زنان را ترسیم میکند:
۱) ۷۰ درصد فقیران و ۶۴ درصد بیسوادان جهان را زنان تشکیل میدهند.
۲) تنها ۳۳ درصد زنان در قیاس با مردان به آموزش عالی راه مییابند.
۳) سهم زنان در اشتغال، به خصوص در کشورهای در حال توسعه، در قیاس با مردان تنها ۵ درصد است.
۴) تولید ناخالص ملی در صورتی که کار بدون دستمزد زنان به عنوان یک عامل رسمی تولید مدنظر قرار گیرد افزایش فوقالعادهای خواهد داشت.
۵) زنان در قیاس با مردان در مراحل بیشمار زندگی شغلی و حرفهای با اختلاف دستمزد فاحشی روبرو هستند. متوسط مزد زنان در بخش کشاورزی سه چهارم مردان است و بیکاری بین زنان به مراتب بیشتر از مردان است.
۶) در کشورهای در حال توسعه، زنان کمتر از یک هفتم مشاغل مدیریتی را اشغال کردهاند.
۷) میزان مشارکت زنان در نیروی کار طی ۲۰ سال اخیر تنها چهار درصد افزایش یافته است (فراهانی، ۱۳۸۰، ص ۱۳)از طرف دیگر، اگر گسترش زمینهها و ارتقای سطوح مشارکت زنان با تفویض اختیارات با آنان توأم نباشد، نمیتوان ادعا کرد که پروژه تواناسازی زنان با موفقیت پیش میرود و یا انتظار داشت که فواصل جنسیتی موجود در جامعه برطرف شود. توازن قدرت بین زنان و مردان یک جامعه به نحوی که هیچکدام از آنها فرمانروای دیگری نباشد و هر دو به نحو برابر به منابع و منافع آن دسترسی داشته باشند، یکی از شاخصهای توسعه نیافتگی است. (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲) کارآفرینی ویژگیهایی که موجب میگردد یک فرد کارآفرین شود ارثی نیست بلکه اکتسابی است.
بنابراین پرورش این ویژگیها در افراد مختلف لازم است. برخی از افراد در محیطهایی پرورش مییابند که زمینه برای تحریک انگیزهها و پرورش ویژگیهای آنان فراهم است، مطالعات نشان داده است در صورتی که این افراد کسب و کاری را شروع نمایند، اغلب با موفقیت همراه خواهد بود اما بیشتر مردم در چنین محیطهایی قرار ندارند، لذا ایجاد انگیزش و پرورش ویژگیها از طریق برنامههای آموزشی برای آنان لازم است. این ویژگیها شامل مواردی همچون آموزش تفکر خلاق، بالا بردن ریسک پذیری، بالا بردن قدرت تحمل ابهام، ایجاد اعتماد به نفس، فرصتشناسی، دادن اطلاعات آموزشی نسبت به خصوصیات روانی از قبیل مرکز کنترل میباشد. (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲)به طور کلی ویژگیهایی که با کارآفرینی مرتبط هستند و آن را از خوداشتغالی و سایر فعالیتهای تولید درآمد جدا میسازند، عبارتند از : مالکیت و کنترل، تصمیمگیری، انتخاب و گزینش، خطرپذیری، نوآوری و حل مسأله، فرصتیابی، انگیزش و فرصت برای رشد و توسعه (ماهلر[۱]، ۱۹۹۸، ص ۵۸۰) . از دیگر خصوصیات شخص کار آفرین غبارتند از :
۱) کارآفرینان معمولاً ریسک را در دستور کار خود قرار میدهند و از خطر پذیری هراسی ندارند،
۲) خلاق و نوآور هستند ،
۳) عزم و اراده قوی دارند و نشدنیها را شدنی میکنند،
۴) استقلال طلبی بالایی دارند و همواره دوست دارند برای خودشان کار کنند و به همین دلیل هم منشاء خدمات مؤثری میشوند و
۵) ثروت طلب نیستند اما پول را نشانه موفقیت میدانند (یزدان بخش،۱۳۸۰، ص۳۱). پس در کارآفرینی با گروهی نسبتاً متمایز از افراد مواجهیم که تواماً خلاق و مدیرند و اینها کارهایی انجام میدهند که دیگران نمیتوانند و به عبارت دیگر کارآفرینی ترکیبی خاص و بدیع از خلاقیت و مدیریت است پس عاقلانه نیست که میدان کارآفرینی را برای نسل جوان باز نکنیم، زیرا در صورت بیتوجهی به توسعه کارآفرینی، خود جوانان شخصأ حرکت کرده و راه را البته با مشکلات و چالشهای بیشتر باز خواهند کرد. امروزه در جامعه ما (حداقل در میان سیاستگزاران و برنامهریزان ) ضرورت پرداختن به کارآفرینی حس شده است (یزدان بخش، ۱۳۸۰، ص ۳۲) . کارآفرین در واقع مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارتها و تواناییهای مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامهای تدوین شده ارائه دهد. همانطور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد. (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲) . علاوه بر این مهمترین پیامدهای کارآفرینی را میتوان ایجاد و تقسیم ثروت، اشتغال، رقابت سالم و حذف انحصارات، افزایش بهرهوری و پویایی در عرصه اقتصاد و ایجاد و انتقال تکنولوژی دانست (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲).چنانچه گفته شد کارآفرینان طیف متنوعی را شامل میشوند.
این موضوع موجب شده صاحبنظران و محققین کارآفرینی ویژگیهای مختلفی برای کارآفرینان ذکر کنند که در زیر به مهمترین آنها اشاره میشود:- نوآوری (Innovation)- خلاقیت (Creativity)- مخاطرهپذیری (Risk bearing)- اعتماد به نفس (Self-Confidence)- دانش فنی (Technical Knowledge)- استقلال (Independence)- هدفگرا (Goal-Oriented)- مرکز کنترل داخلی (Locus of Control Internal)- عکسالعمل مثبت نسبت به مشکلات و موانع (Reaction to set back positive)- توانایی به ایجاد ارتباطات (Communication Ability)- توفیق طلبی (Need for Achievement)- تمایل به مسؤولیتپذیری (For Responsibility Desire)(وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲) تعریف کارآفرینی نگاهی گذرا به سیر تاریخی مفهوم و حوزه کارآفرینی نشان میدهد که کارآفرینی ابتدا فقط در حوزه موزیک مطرح بوده است و کارآفرین در فرهنگ لغات آکسفورد ۱۸۹۷، رئیس یا مدیر مؤسسه ملی موزیک تعریف شده است یعنی کسی که سرگرمیهای موزیک را تدارک میبیند. پس از آن در سال ۱۹۳۳ کارآفرینی وارد حوزه جدید و وسیعتر کسب و کار شد و کسی کار آفرین قلمداد گشت که مؤسس و متقبل بنگاه اقتصادی باشد. به دنبال آن شومپیتر[۲] حوزه را وسیعتر دانست و گفت کارآفرین میتواند در استخدام سازمان دیگری قرار گیرد. به عبارت دیگر کارآفرینان سازمانی را به حوزه قبلی اضافه کرد (کرباسی، ۱۳۸۱، ص ۲۹) . واژه کارآفرینی قریب ۲ قرن است که در ادبیات و مدیریت و اقتصاد وارد شده است و مانند سایر واژهها تغییرات زیادی کرده و از رشد تکاملی برخوردار بوده است. مطالعات نشان میدهد که انسانها همواره به دنبال پیدا کردن عامل موجد ارزش و تغییر بودهاند (یزدانبخش، ۱۳۸۱، ص ۳۱) . کارآفرینی یکی از واژههایی است که تعریف واحدی برای آن وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از دیدگاههای گوناگون برای آن ارائه شده است.
برخورد صاحبنظران با مقوله کارآفرینی همانند برخورد افراد نابینایی است که با موجودی مواجه میشوند و هر کدام متناسب با عضوی از آن موجود که لمس مینمایند ، به توصیف آن میپردازند. از این رو درک کامل موضوع کارآفرینی نیازمند داشتن دیدگاه بین رشتهای است، چرا که کارآفرینی بر حسب ماهیت خود و بر حسب توجه محققین به رشتههای مختلف از دیدگاههای اقتصادی، روانشناسی، جامعهشناسی و حتی تاریخی تعریف شده است (کرباسی، ۱۳۸۱، ص ۲۷).واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی (Entreprendre)به معنای «متعهد شدن» نشأت گرفته است. در سال ۱۸۴۸ واژه کارآفرینی (Entrepreneurship)توسط «جان استوارت میل»در زبان انگلیسی ترجمه شد و عمل کارآفرین (Entrepreneur) راشامل هدایت، نظارت، کنترل و مخاطرهپذیری میدانست و عامل متمایزکننده مدیر و کارآفرینی را مخاطرهپذیری معرفی میکرد. بنابر تعریف واژهنامه دانشگاهی وبستر «کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.» «ژوزف شومپیتر» استاد دانشگاه هاروارد اظهار میدارد که : «کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از مواد» از دیدگاه شومپیتر «نوآوری ملاک کارآفرینی است» (بصیر، ۱۳۸۱، ص ۱۲) . کارآفرین واقعی تنها از پیگیری فردی حاصل نمیشود، بلکه حاصل رفتاری با تشریک مساعی است، که در هر سازمان و ملتی و در هر اندازهای بسیار مهم است. کارآفرینی از خلق ارزشها توسط مردم و سازمانهایی که با یکدیگر کار میکنند، از طریق بکارگیری خلاقیت، سختکوشی و تمایل به خطرپذیری حاصل میگردد (فرخ، ۱۳۸۰، ص ۹۸).
از آنجا که کارآفرینی واژهای از واژههای مطرح در علوم انسانی است و مفاهیم علوم انسانی بر خلاف مفاهیم علوم تجربی، از قطعیت بالایی برخوردار نمیباشند امکان ارائه تعریفی واحد برای مفهوم کارآفرینی وجود ندارد و برای آن در محافل مختلف علمی نیز، تعریف متفاوتی از آن ارائه شده است اما با توجه به نظرات و دیدگاههای مختلف به تعریف ذیل اشاره میشود: کارآفرینی فرایندی است که طی آن فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق ، شناسایی فرصتهای جدید و با بسیج منابع، مبادرت به ایجاد کسب و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور و رشد یابنده نموده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول یا خدمت جدیدی به جامعه میگردد.در دهههای اخیر دو واژه کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به کار میروند.
علت فراگیر شدن این مفاهیم هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است از جمله اهمیت نوآوری برای بقا در رقابت نفسگیر جهانی، سر بر آوردن رقبای کوچک ولی سریع و ایجاد تمایل در نیروهای کلیدی برای ماندن در سازمان به جای کار فردی و مستقل (دهقانپور فرشاه، ۱۳۸۱، ص ۴) . به منظور درک بهتر و دقیقتر سازمانهای خلاق و کارآفرین از دو لحاظ بعد ساختاری و محتوایی باید اضافه نمود که: بعد ساختاری سازمان ، ویژگی و مشخصههای درونی سازمان را نشان میدهد. بعد محتوایی هم معرف موقعیت و جایگاه سازمان است و بر بعد ساختاری اثر میگذارد و نشاندهنده محیطی است که سازمان و بعد ساختاری در آن قرار گرفته است. دو بعد ساختاری و محتوایی با یکدیگر رابطه متقابل و متعامل دارند و تحقق اهداف سازمانی هر یک از این ابعاد خود را با دیگری وفق میدهند (دفت، ۱۳۸۰) زنان کارآفریندر حال حاضر سیر تحولات جهانی، کارآفرینان را در خط مقدم توسعه فناوری و اقتصادی قرار داده است. تجربه موفقیتآمیز اغلب کشورهای پیشرفته و نیز برخی از کشورهای در حال توسعه در عبور از بحرانهای اقتصادی بواسطه توسعه کارآفرینی در آن کشورها، موجب گردیده تا سایر کشورها نیز برای کارآفرینی، کارآفرینان و شکلگیری کسب و کارهای نوآورانه اهمیت خاصی قائل گردند (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲)آموزش ، یکی از جنبههای مهم در گسترش کارآفرینی است که مورد توجه ویژهای واقع شده است.
با توجه به مطالعات مختلفی که صورت گرفته ثابت شده که ویژگیهای کارآفرینان اغلب اکتسابی است و نه توراثی و از این رو در حال حاضر آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گستردهترین فعالیتهای دانشگاهها تبدیل شده است (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲) چرا که تغییر فراگیر روشها و نگرشها طی دو دهه اخیر، توجه بسیاری را به آموزش و پرورش و همچنین جذب و به کارگیری مدیران کارآفرین سوق داده است. تحقیقات موجود در این زمینه بیانگر نقش کلیدی کارآفرینان می باشد( به ویژه در ایجاد واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط که منجر به اشتغالزایی زیاد میشود). بنابراین از ابتدای دهه ۶۰ توجه بیشتری به کارآفرینان مبذول شد.
توجه به کارآفرینی و ایجاد توسعه آن، علیرغم وجود بعضی انگیزههای مشخص، گام مثبتی در ایجاد فضای مناسب جهت توسعه، افزایش منابع ملی و کاهش نرخ بیکاری، برداشته است (پرخوان رازلیقی، ۱۳۸۰، ص ۲۴). از طرف دیگر، با ورود جامعهشناسان و روانشناسان به عرصه مطالعات و تحقیقات پیرامون کارآفرینی و کارآفرینان و نتایجی که از این تحقیقات حاصل شده است ، ضرورت کارآفرینی و توسعه آن (به ویژه آموزش کارآفرینی) بیش از پیش مشهود گردید و همین امر موجب افزایش تلاشها برای توسعه کارآفرینی و آموزش آن در دو دهه گذشته شده است (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲). بعنوان مثال کارآفرینی از سوی روانشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها مورد توجه قرار گرفت و دانشمندان مدیریت نیز به کارآفرینی، تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختند. جامعهشناسان، کارآفرینی را بعنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر قسمتها و گروههای جامعه میپردازند (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲) ، چرا که کارآفرینان از عوامل ضروری تغییر در یک اقتصاد مبتنی بر بازارند، آنها امکان استفاده مؤثر و فزاینده از منابع را فراهم میآورند و داد و ستد بین بخشهای مختلف با امکانات و اولویتهای متفاوت را تسهیل میسازند. همچنین رفتار کارآفرینانه، عامل شتابدهنده تولید، انتشار و کاربرد ایدههای نوآورانه است و در جوامع دستخوش تغییرات سریع اقتصادی نیز، کارآفرینی تأثیرات زیانبار اجتماعی را از طریق ایجاد فرصتهای شغلی تعدیل میبخشد.
به طور کلی، کارکرد کارآفرینانه بر روی نرخ رشد بنگاههای جدید تأثیر دارد و شانس بقاء و رشد بنگاههای موجود را افزایش میدهد (جدی، ۱۳۸۰، ص ۷۱).کارآفرین شخصی است اهل عمل و با انگیزه قوی که برای دست یافتن به هدف ریسک میکند. به طور کلی، تا به حال ویژگیهای زیادی در خصوص کارآفرینان در تحقیقات مختلف معرفی شده است. در این رابطه روانشناسان سعی میکنند دریابند که چه چیزی در یک کارآفرین وجود دارد که این اعمال از او سر میزند. برخی خودگیر و مغرورند، برخی خونگرم و صمیمی و برخی دیگر گوشهگیر و خجول اما اگر روی هم رفته صفات شخصی و مهارتهای آنان را بسنجیم روشن میشود که کارآفرینها «به عنوان یک گروه» با غیر کارآفرینها تفاوت اساسی دارند. امکان ندارد کارآفرینی را ببینید که در همه صفات ارائه شده نمره بالا بگیرد، اما بسیار احتمال دارد کارآفرینی که شما به او برمیخورید در بیشتر آنها مخصوصاً در اعتماد به نفس، توانایی ریسکپذیری، نرمخویی، نیاز شدید به کامیابی و استقلال جویی مفرط نمره بالا بیاورد (پرخوان رازلیقی، ۱۳۸۰، ص ۲۶).
از طرف دیگر، کارآفرین سرمایهدار نیست ولی قادر است از سرمایههای راکد به خوبی استفاده کند. همچنین او ممکن است مخترع، عالم، متخصص و هنرمند نباشد، ولی توان بهرهبرداری مناسب از علم، تخصص و هنر دیگران را دارد. به طور کلی، تعاریفی که از کارآفرینی ارائه شده، مبین آن است که، کارآفرین منتظر سرمایهگذاری و ایجاد شغل از طرف دولت و دیگران نیست. او خود با شناخت صحیح از فرصتها و استفاده از سرمایههای راکد، امکاناتی را فراهم نموده و با سازماندهی و مدیریت مناسب منابع، ایده خویش را عملی مینماید. او تنها خودش شاغل نمیشود، بلکه بدون اتکاء به دولت، در بخش غیر دولتی برای تعداد دیگری نیز شغل میآفریند و علاوه براین نقش مهمی در تولید و «اشتغال مولد» دارد. این امر سبب کاهش نرخ بیکاری بدون نیاز به سرمایهگذاری دولت برای ایجاد اشتغال میگردد. البته دولت میتواند با ارائه تسهیلات و پیگیری سیاستهای مناسب، حرکات کارآفرینان را شدت و شتاب بخشد (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲). اثرات اجتماعی و اقتصادی کارآفرینی:
۱) عامل اشتغالزایی: زمانی که کارآفرینان یک شغل جدید را شروع میکنند بالطبع حداقل به یک یا چند نیروی استخدامی نیاز دارند تا کارهای خود را سامان بخشند.
۲) عامل بهبود کیفیت زندگی، بهرهبرداری از منابع و فعال شدن آنها برای بهرهوری ملی: کارآفرینان پیوسته در حال ابداع و توسعه کالاها و خدمات مورد رضایت و نیاز مردم هستند، لذا با ابداع اقلام و ارتقاء محصولات جدید و خدمات مورد نیاز و با استفاده بهینه از منابع مالی مردم در سرمایهگذاریها، ضمن بهبود کیفیت ، راه را برای ارتقاء بهرهوری ملی هموار میکنند.
۳) عامل رفع خلل، شکافها و تنگناهای بازار و اجتماع: کارآفرینان به بهرهگیری از نیروی خلاق، ریسکپذیر و تحمیل ابهام قادر هستند . به زیرکی و ظرافت و به سرعت هر چه تمامتر تهدیدات و تنگناهای محیطی را تبدیل به فرصت کرده و در شرایط سخت نظیر تورم، کمبود ارز، جنگ و ... فرصتهای جدیدی را کشف و مورد بهرهبرداری قرار دهند.
۴) عامل تعادل در اقتصاد پویا و ترغیب و تشویق در سرمایهگذاری همراه با سود اجتماعی
۵) عامل تحول و تجدید حیات ملی و محلی
۶) عامل کاهش بوروکراسی اداری
۷) عامل نوآوری و روانکننده تغییر
۸) عامل تحریک و تشویق حسن رقابت
۹) عامل یکپارچگی و ارتباطا بازارها
۱۰) عامل ایجاد ثروت و توزیع درآمد (پردخوان رازلیقی، ۱۳۸۰، ص ۲۶)زنان کارآفرین در مقایسه با مردان گرایش بیشتری به کار گروهی داشته و خودمحوری در آنان ضعیفتر است. نفسانیات فردی برای آنان در قیاس با موفقیت سازمان یا تفکر تجاری که دنبال میکنند کماهمیتتر است. با این حال، در ویژگیهایی همچون تمایل به موفقیت، خودمختاری، جسارت، استقال و خیرخواهی هیچ تفاوتی میان زنان و مردان کارآفرین وجود ندارد، علاوه بر آن هیچ تفاوتی در رغبت به مخاطرهجویی میان زنان و مردان کارآفرین دیده نشده است (هیسریچ[۳]، ۱۹۸۴). یکی از موضوعات عمده که زنان فعال و کارآفرین برای کسب موفقیت در انجام فعالیت حرفهای و خوداشتغالی به آن نیاز دارند، ایجاد توانمندی در خویش است ، زیرا موانع بسیاری در جریان هر فعالیت رویاروی آن میباشد و به دلیل وجود همین موانع، زنان برای مبادرت به فعالیتهای اشتغالزا نیاز به انگیزه عمیقتر و همچنین استعمار و قاطعیت در عمل برای کسب موفقیت در اقدامهای خود دارند. برخی انگیزههای کارآفرینی بدون در نظر گرفتن میزان تأثیر آنها عبارتند از:
۱) انگیزههای مادی و تشکیل سرمایه شامل:- انگیزههای مادی برای امرار معاش - انگیزههای مادی برای کسب ثروت و تقویت بنیه مالی
۲) انگیزههای اجتماعی شامل:- کسب مقام و موقعیت اجتماعی- جلب احترام اجتماعی- الگو و سرمشق دیگران شدن در جامعه
۳) انگیزههای خدماتی شامل:- انگیزههای خدماتی برای ایجاد اشتغال و بکار گماردن دیگران- انگیزههای خدماتی برای کمک به اقتصاد جامعه
۴) انگیزههای خانوادگی شامل:- رفاه آتی خانواده- خشنودی والدین- جلب رضایت همسر
۵) انگیزههای شخصی شامل:- استقلال فردی- دستیابی به اهداف مورد نظر از طریق فعالیتهای تجاری- افزایش صلاحیت و تواناییهای شخصی با بالاترین میزانبه طور کلی کارآفرینی، رفتارها و فعالیتهای ریسکپذیر و خلاق و استفاده از فرصتهاست و کارآفرینان نیز افرادیاند که ضمن ریسکپذیری، فرصتها را غنیمت میشمرند و با اتکا به ایدهها و تجربههای خود راههای نوینی را برای سودآوری جستجو میکنند (جهانگیری، ۱۳۸۰ ، ص۶۳).کارآفرینی و اشتغال در تعامل با یکدیگر بوده و منجر به توسعه اقتصادی و اجتماعی در هر جامعهای میگردد.
● نقشی که عمدتاً با هدف
۱) ایجاد فرصت شغلی
۲) گسترش رفاه اجتماعی
۳) ریشهکنی فقر (خصوصاً در رابطه با زنان) مورد توجه مسؤولان کشور قرار گرفته است. شومپیتر در نظریه توسعه اقتصادی خود، عامل اصلی در توسعه اقتصادی را کارآفرینی میداند. به همین دلیل کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی ذکر کرده است. از سال ۱۹۶۰ به بعد با مشخص شدن نتایج مطالعات و تحقیقات در مورد کارآفرینان و نقش آنان در توسعه اقتصادی، بسیاری از کشورها به این موضوع توجه جدی نمودند به طوری که در نظریات جدید اقتصادی ،فراوانی و انباشت سرمایه تنها عامل رشد اقتصادی محسوب نمیشود بلکه کارآفرینان عامل اصلی در این خصوص هستند. این موضوع موجب گردیده سرمایهگذاری در حد کلان برای گسترش سرمایه های فکری و تمرکز روی توسعه انسانی برای مقابله با چالشهای ناشی از پدیده جهانی شدن و استفاده از فرصتهایی که این پدیده به همراه خود دارد، در رأس سیاستهای دولتها و شرکتها در کشورهای مختلف قرار گیرد. کشور ایالات متحده آمریکا از دهه ۱۹۷۰ به موضوع کارآفرینی توجه جدی نموده و از دهه ۱۹۸۰ تاکنون توسعه آموزش کارآفرینی به یکی از موضوعات راهبردی این کشور تبدیل شده است. سایر کشورهای توسعه یافته نظیر آلمان، ژاپن و انگلستان نیز از اواخر دهه ۱۸۷۰ به بعد استراتژیهای خود را بر توسعه کارآفرینی قرار دادهاند. نگاهی به کشورهای در حال توسعه نظیر کره جنوبی، سنگاپور، مالزی و چین نشان میدهد که آنها نیز تجارب موفقی در این زمینه داشتهاند. در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته نیز توجه به کارآفرینان و توسعه کارآفرینی جزو محورهای اصلی برنامههای توسعه آنهاست و در حال حاضر میتوان گفت موجی از کارآفرینی در دنیا بوجود آمده است (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲).
یکی از اشتباهات رایج در تعریف کارآفرینی مترادف دانستن آن با ایجاد اشتغال است. اشتباه دیگری که در تعریف کارآفرینی وجود دارد یکسان دانستن آنها با سرمایهداران است. هر دو اشتباه را میتوان ناشی از اثرات کارآفرینی در جامعه دانست. کارآفرینی مترادف ایجاد اشتغال نیست. کارآفرینی در واقع فرایند ایجاد و تأسیس کسب و کار جدید است اما یکی از اثرات قابل توجه کارآفرینی ایجاد اشتغال است. مطالعاتی که در ایالات آمریکا صورت گرفته است نشان میدهد که از ۲۰ میلیون شغل ایجاد شده جدید در فاصله سالهای ۱۹۹۵-۱۹۸۰ بیش از ۵/۳ میلیون شغل ناشی از ایجاد و تأسیس کسب و کارهای جدید بوده است. مطالعات دیوید برچ[۴] در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی نشان داده است که بیش از ۷۰ درصد از مشاغل جدید در شرکتها و سازمانهایی ایجاد میشود که در مسیر رشد قرار دارند. مطالعات دیگری همچنین نشان داده است در فاصله سالهای ۷۵-۱۳۵۵ هجری شمسی بیشترین میزان اشتغال در اقتصاد ایران به شکل کارکنان مستقل (خویشفرما) بوده است. متأسفانه به دلیل عدم حمایت از این کارآفرینان و سوق دادن آنها در مسیر رشد و توسعه، بزرگترین چالش اقتصاد ایران در دهه ۱۳۸۰ شمسی بحران بیکاری خواهد بود و حال آنکه اگر در فاصله ۲۰ سال مذکور حمایتی جدی از کارآفرینان صورت میگرفت به گونهای که هر یک تنها یک نفر اضافی دیگر را به استخدام خود میآوردند در این صورت بزرگترین کمبود دهه ۱۳۸۰ شمسی در اقتصاد کمبود نیروی کار میبود. به هر تقدیر اهمیت کارآفرینی از نظر ایجاد اشتغال باعث شده است تا طی دهههای ۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به تدریج وفاق عمومی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ایجاد گردد. با توجه به اینکه بحران بیکاری بجز از طریق توسعه کارآفرینی و دمیدن روح نوآوری در کالبد اجتماعی امکانپذیر نمیباشد، به همین دلیل کشورهایی نظیر ایالات متحده آمریکا، کانادا، فنلاند، هند، مالزی، سنگاپور، استرالیا و آلمان سیاستها و برنامههای حمایتی گستردهای را از کارآفرینان تدوین و به مرحله اجرا گذاشتهاند (امینپور داریانی، ۱۳۸۰ ص ۴۰).عالی پور (۱۳۸۱) راهبردهای دیگری را نیز پیشنهاد مینماید:
۱) تواناسازی زنان از طریق فراگیری آنان در روند توسعه و هدایت انگیزههای آنان. توجه به این نکته ضروری است که برای کارآفرین، انگیزه شناخته شده و هدایت شده، مهمتر از داشتن مهارت فنی یا مدیریتی جهت موفق شدن مثلاً در یک کار تجاری است. یعنی اگر شخص در ابتدا تخصص فنی یا مدیریتی داشته باشد، لزوماً کارآفرین نمیشود ولی وقتی فرد دارای انگیزش بالا برای یک فعالیت کارآفرینی است، در صورت احساس نیاز به داشتن تخصص فنی و مدیریتی و به دلیل دارا بودن یک انگیزه جهتدار و هدایت شده اقدام به کسب تخصص مینماید.
۲) ایجاد فضا و فرصتهای شغلی و استخدامی جدید، مانند خوداشتغالی، تأسیس تعاونیها و سایر سیاستهای حمایتیبا وجود این، موانعی پیش روی کارآفرینان قرار دارد که عبارتند از:
۱) فرهنگ مردسالاری
۲) فقدان اعتماد به نفس
۳) نوع تربیت خانوادگی
۴) فقدان انگیزه (انگیزه مشارکت در بین زنان بسیار پایین است)
۵) نگرش محافظهکارانه (نبود روحیه کارآفرینی و خطرپذیری)
۶) عدم حل تعارض بین مسؤولیتهای خانه و بیرون از آن
۷) موانع اقتصادی (سرمایه، تسهیلات بانکی و ...)
۸) موانع مدیریت (فقدان نظام شایستهسالاری) (عالیپور، ۱۳۸۱، ص ۱۵)مهمترین عامل در تشویق کارآفرینی، طرز تلقی اجتماعی و فرهنگی است. مؤسسات بایستی شرایط فرهنگی را درک کرده و به آن احترام بگذارند و نیز راهکارهایی را اتخاذ کنند که مناسب تفاوتهای طرز تلقی اجتماعی و فرهنگی باشد (فرخ، ۱۳۸۰، ص ۹۸) ، چرا که نوآوری و کارآفرینی، اختراع را از انحصار نابغهها خارج میکند و آن را برای تعداد بیشتری عملی میسازد. اینک همه سازمانها و مؤسسات میتوانند خود را به گونهای سازمان دهند که به نوآوری و کارآفرینی هدفمند دست یابند. به وجود آمدن رقبای جدید، شکلگیری بازارهای نوین (از جمله بازار سیاه) اطلاعات و فناوری، عدم پاسخگویی مدیریتهای سنتی به نیازها، از دست دادن نیروهای مبتکر و خلاق، از دست دادن فرصتها و ...، از جمله عواملی هستند که ضرورت کارآفرینی را در سازمان تشدید میکنند. نوآوری و ارائه محصولات جدید به قدری سرعت یافته که تولیدکنندگان با فناوریهای پیشرفته را وادار کرده است تا به نوآوری و کارآفرینی روی آورند. در غیر اینصورت، ادامه حیاتشان ممکن نخواهد بود. شکلگیری بازارهای سرمایه، فناوری و اطلاعات، زمینه قدرت تحرک و تحقق افکار جدید، اجرای پروژههای نوین را با سهولت بیشتری فراهم کرده است. مزیت رقابتی در مقابل رقبا با توجه به امکان تقلید و نسخهبرداری از آن به مرور زمان اهمیت خود را از دست میدهد، لذا ایجاد مزیت رقابتی جدید با بکارگیری ترکیب جدیدی از منابع برای سازمانها و مؤسسات، حیاتی است. درک فرصتها و کسب اطلاعات از ترکیب و تلفیق عوامل دخیل در سازمانها، نقش اساسی در عملکرد کارآفرینی دارند.بدین ترتیب، با آگاهی از تأثیرات کاملاً مثبت گسترش و ترویج کارآفرینی و نیز در نظر گرفتن این که بسیاری از مفاهیم و ویژگیهای کارآفرینی قابل آموزش است، ایجاد دورههای آموزش کارآفرینی بسیار توصیه میشود. شناسایی کارآفرینان ایرانی و تهیه بانک اطلاعاتی از آنها، مطالعه و بررسی شیوههای راهاندازی و مدیریت رشد کارآفرینان ایرانی و تدوین سیاستهای حمایتی از کارآفرینان میتواند از اولین و اساسیترین موضوعات مورد تحقیق باشد. بنابراین راهبردهای ایجاد کارآفرینی عبارتند از:
۱) توسعه تفکر کارآفرینی در مسیر تواناسازی زنان به منظور ایجاد اشتغال
۲) آموزش کارآفرینی برای زنان
۳) ساماندهی شبکههای حمایتی
۴) در اختیار گذاردن امکانات و تسهیلات سرمایهگذاری، تسهیلات بانکی بدون بهره یا ارزان قیمت، ابزار و ماشینآلات، مواد اولیه، زمین، خدمات اطلاعرسانی و ... بعبارت دیگر آموزشهای مهارتزا، تسهیل دسترسی آنها به منابع مورد نیاز، تحول عوامل فرهنگی و دگرگونی در باور زنان نسبت به توانایی خود، همگی تضمینی در جهت مشارکت سازندهتر و توزیع عادلانهتر منافع توسعه در هر کشور خواهد شد. اشتغال زناناشتغال زنان سابقهای به قدمت حیات اجتماعی بشر دارد. برابر آنچه از الواح تخت جمشید به دست آمده است، در ایران باستان، زنان در مشاغلی چون طلاکاری، اخذ مالیات، صنعتگری، مسکاری، چوپانی و زرهسازی مشغول به کار بودهاند و در برخی کارگاهها، زنان سمت سرپرستی و ریاست بر مردان را نیز بر عهده داشتهاند. همچنین دستمزد زنان با مردان برابر و حتی گاهی بیشتر بوده است. در دوران شکوهمند حیات پیامبر اسلام (ص) رستاخیزی فرهنگی در تجدید حیات اجتماعی و رجعتی دوباره به سنتهای مثبت و اصیل و احیای نقش اجتماعی زنان آغاز شد، اما این حرکت، دیری نپایید که به افول و سستی گرایید (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲). در کشور ما نقش زن در تولید خلاق اجتماعی حدود یک قرن سابقه دارد که همگام با مشارکت آنان در انقلاب مشروطه و پشتیبانی از متمم قانون اساسی به تدریج آغاز و در اولین گام جهت اشتغال به فرهنگ و مدرنیسم با توجه به ویژگیهای ملی و دینی رویکردی جدی داشت. احداث مدارس و نشریات و حرفه معلمی و روزنامهنگاری و کحالی (چشمپزشکی) زمینه را برای گامهای بعدی اشتغال آماده نمود.
بررسی نشریات بعد از انقلاب مشروطه نشانگر شکلگیری هویت زنان در مشارکتهای اجتماعی است. کندی تکامل اجتماعی و رکود در قشربندی طبقات اجتماعی تا سال ۱۳۴۱ به محدودیت دسترسی زنان به اشتغال دامن زد. (آملی، ۱۳۸۲، ص ۶۴)اشتغال همچنین یکی از مسائلی است که از دیرباز مورد توجه فمنیستها و مطالعات زنان بوده است. دلیل اصلی این توجه، موقعیت نابرابر شغلی زنان در بازار کار و محیط کار و تقسیم کار نامتقارن اجتماعی بر اساس جنسیت است. تقسیم کار جنسیتی، از مسائل عام و جهان شمولی است که در تمام جوامع و در طول تاریخ وجود داشته است و دارد، اما اشکال متفاوت و مختلف مجموعه کارهای زنانه و مردانه، گویای این واقعیت است که تقسیم کار جنسیتی امری اجتماعی است و نه طبیعی.تقسیم کار جنسیتی در دوران پس از انقلاب صنعتی، به معنای جدایی کار خانگی از کار بیرون و تعلق زنان به سپهر خصوصی و تعلق مردم به سپهر عمومی است. در این چارچوب، کار زنان در خانه ارزشمند و منشأ درآمد تلقی نمیشود و زنانی که در خانه کار میکنند از مزایای تفریحی، اوقات فراغت مرخصی و ... برخوردار نیستند. در حالی که باید به گونهای باز تعریف شود که وظایف داخل خانه را نیز در برگیرد و برای آن ارزش قائل گردد.
البته برای امر اشتغال زنان و کسب موفقیت آنان موانع و تنگناهای زیادی در جوامع گوناگون به طرق مختلف موجود بوده و هست. در این خصوص نظریه غالبی که در دهه ۱۹۷۰ میلادی مورد توجه زیادی قرار گرفت، بر این باور است که انگیزه پیشرفت در زنان به اندازه مردان قوی نیست، به بیان دیگر زنان به علت اثرهای منفی موقعیت از آن اجتناب میورزند، لذا هر چند بالقوه ای توانایی برای پیشرفت و موفقیت دارند، لیکن به علت پیامدهای منفی موقعیت، انگیزه خود را بروز نمیدهند. نتایج منفی موقعیت در زنان، شامل عدم محبوبیت یا از دست دادن حالت و خصوصیات زنانه و انزوای اجتماعی است (افتخار، ۱۳۸۲، ص ۲۰). از طرف دیگر، این پیشداوری وجود دارد که زنان بیش از مردان غیبت غیر موجه دارند و اغلب زنان گرایش دارند که در کار خود ثابت نباشند و مسؤولانه با آن برخورد نمیکنند. از جمله موانع اقتصادی دیگر در زمینه مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی جامعه، صاحب سرمایه نبودن زنان میباشد. اغلب به لحاظ قواعد و عرف حاکم بر بسیاری از کشورها حق مالکیت و اداره اموال به شکل قانونی یا در عمل از زنان سلب میشود.
لذا در عمل موجب میگردد که در بسیاری از مشاغل بخش خصوصی و عمومی، زنان امکان راهیابی و ایجاد کارگاهها و بنگاههای تولیدی و ... را نداشته باشند چرا که بسیاری از امور و مشاغل مستلزم سرمایهگذاری یا مثلاً خرید سهام است که زنان در چنین جوامعی از این حقوق و توانایی خود به خود محروم میشوند.(افتخار، ۱۳۸ ، ص ۲۱)کمتنوعی فرصتهای شغلی زنان نیز پدیدهای است که در کلیه تقسیمبندیهای شغلی در سطح کلان و در زیربخشهای خصوصی و عمومی دیده میشود، که جدای از مرزبندیهای مختلف به انگیزه و تفکرات خود زنان و توقع آنان از شغلشان برمیگردد. از طرف دیگر، در کشورهای جهان سوم هرگاه هزینه کارگر زن زیاد باشد این امر سبب ترجیح کارگر مرد میشود. میزان باروری بالا در کشورهای مختلف جهان سوم و افزایش میزان مرخصی زایمان از یک طرف و جایگزینی نیروی کار در هنگام مرخصی زایمان و پرداخت مزد دوران مرخصی زایمان از طرف دیگر ، از جمله دلایلی هستند که موجب میشوند تا زنان در مقایسه با مردان شانس کمتری در احراز مشاغل داشته باشند.
این مسأله بخصوص در بعضی از کشورها که هزینه ایجاد و تأسیس مهد کودک نیز بر عهده کارفرما است، سبب استخدام زنان میشود، لذا در بسیاری از کشورهای جهان سوم که باروری در سطح بالایی قرار دارد و کارفرما از هزینه مادی آگاهی دارد، رغبت کمتری نسبت به استخدام زنان از خود نشان میدهد (افتخار، ۱۳۸۲، ص ۲۰) . از طرف دیگر، جامعه ما نتوانسته از نیروی کار بالقوه زنان به صورتی کارآمد استفاده و آنان را به عرصه تولید هدایت کند. آمار نشان میدهد که در بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی، سهم زنان در فعالیتهای اقتصادی از ۶۰ درصد هم بیشتر است (سازمان پیشرفت و همکاری اقتصادی[۵]، ۲۰۰۲). در حالی که سهم زنان شاغل در کشورهای در حال توسعه از ۳۰ درصد فراتر نرفته، این میزان در کشور ما در حدود ۱۲ درصد است (بانک جهانی[۶] ۲۰۰۱، ۵۱-۵۰). بعبارت دیگر، زنان و مردان در بازار کار از لحاظ نوع شغل، ارتقای شغلی و درآمد حاصل از کار با شرایط متفاوتی روبرو هستند. شواهد آماری در ایران نیز در جهت تأیید این نظریهها و نشاندهنده محدودیت تنوع شغلی و فرصتهای کمتر ارتقای شغلی برای زنان است. علاوه بر این درآمد حاصل از کار زنان، حتی در سطوح تحصیلی برابر با مردان، به مراتب کمتر است.
با وجود این، جداسازی جنسیتی مشاغل یکی از مهمترین ویژگیهای بازار کار است که گستره آن بر همه نقاط دنیا، همه سطوح توسعه اقتصادی، همه نظامهای سیاسی، و شرایط فرهنگی و مذهبی و اجتماعی مختلف حاکم است. دلایل نابرابری جنسیتی در بازار کار متعدد است و وجود چنین وضعیتی در بازار کار یکی از عوامل اصلی انعطافناپذیری این بازار و کاهش توان اقتصادی برای تعدیل تغییرات است. امروزه با جهانی شدن تولید و تشدید رقابت بینالمللی، این عوامل از اهمیت بیشتری برخوردار شدهاند (نوروزی، ۱۳۸۳، ص ۱۶۶). در جامعه ما نیز تقسیم نقش بر اساس جنس صورت میگیرد و زن در خانواده نقش اساسی همسر بودن و مادر بودن را ایفا میکند اما اشتغال او میتواند در نقشهای سنتیاش تحولاتی ایجاد کند و در سایر ابعاد نیز اثرات متفاوتی از خود به جای گذارد و روابط و نقش هر کدام از افراد خانواده را نیز تغییر دهد. گرایشها، تمایلات و خواستههای زن تحت تأثیر شغل او قرار میگیرد و زن شاغل فراتر از الگوی فرهنگی خام انتظار همکاری در کارهای خانه را از شوهر خود پیدا میکند (عنایت، ۱۳۷۷، ص ۱۴۴). پارسونز یکی از جامعهشناسان معتقد است که اگر زن ازدواج کند و شغل نانآور را بر عهده گیرد، خطر رقابت با شوهرش به میان میآید. و این مسألهای است که برای وحدت و هماهنگی خانواده زیانآور است. (عنایت، ۱۳۷۷، ص ۱۴۳). مطابق تحقیقات بعمل آمده بخشی از حرفههایی که سابقاً مختص زنان بود در زمره مشاغل مردان محسوب میشود. از طرف دیگر، در خصوص محدودیتها و مشکلات اشتغال زنان باید افزود که تبعیض در انتخاب رشتههای دانشگاهی و استخدام موجب شده تا زنان در برخی از رشتههای تخصصی خصوصاً مهندسی ساختمان، معدن، متالوژی، مکانیک، برق و تأسیسات و گرایشات مختلف منابع طبیعی و کشاورزی رغبتی نشان نداده و جایگاه آنان در چنین مشاغلی دچار خلاء شود.
ارتقاء و مشارکت زنان در بخش مدیریت با توجه به شاخص دو درصد، بیانگر به حاشیه راندن آنان در محیط کار و بعضاً سختگیریهای ناشی از تفکر مدیریت سنتی میباشد که معیار «ارزشیابی» زنان را در حد نامطلوبی تنزل داده تا جایی که نگرش مردمسالارانه در ارتقاء شغلی زنان تأثیر منفی به سزایی گذاشته است (آملی، ۱۳۸۲، ص ۶۵-۶۴).کار زنان درخارج از خانه خالی از تبعیض نیست و میان مردان و زنان شاغل، از نظر نابرابری دستمزدها، عدم امکان ارتقای شغلی مساوی، نبود امتیازات جانبی اشتغال مانند تأمین اجتماعی، بیمه و غیه، ناامنی شغلی زنان، اشتغال در مشاغل گوناگون و محل کار و ... تفاوتها و تبعیضهایی وجود دارد (مشیرزاده، ۱۳۸۳ ص ۱۴۱). علاوه بر این، جداسازی جنسیتی مشاغل برای زنان عاملی تعیین کننده و سرنوشتساز است زیرا این جداسازی بر نگرش مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به خودشان اثر منفی دارد. همچنین بر موقعیت و درآمد زنان و در نتیجه بر بسیاری متغیرهای اجتماعی همچون مرگ و میر و بیماری و فقر و نابرابری درآمدی اثر منفی میگذارد. تداوم این دیدگاههای جنسیتی بر تعلیم و تربیت و آموزش زنان نیز اثر منفی دارد و خود عاملی است که سبب میشود نابرابریهای جنسیتی به نسلهای بعد تسری یابد (نوروزی، ۱۳۸۳،ص۱۶۶).
یکی از عمدهترین مسائلی که در زمینه اشتغال زنان مطرح میشود محدودیت تنوع شغلی آنان است. در اغلب دنیا، این تمایل وجود دارد که زنان در مشاغل خاصی مثل معلمی یا پرستاری که با وظایف خانگی آنان سازگار است یا در صنایع کاربر در بخش صادرات که نیازمند تکرار کار و مهارت در به کارگیری دست است، تمرکز یابند. محدود بودن زمینههای اشتغال زنان و محدودیتی که در گسترش هر یک از این زمینهها وجود دارد از مهمترین دلایل عدم افزایش قابل توجه اشتغال زنان است (سازمان ملل متحد[۷]، ۱۹۷۱، ۱۱-۷). به عنوان مثال، تمرکز زنان شاغل ایرانی در بخشهای آموزش و بهداشت مؤید نظریههای جنسیتی است که بر گرایش زنان به جذب در مشاغل زنانه، که انعکاسی از نقش خانگی آنان است، تأکید دارند.این تفاوتها و تفکیکها عبارتند از: ۱- جدایی افقی ۲- جدایی عمودی. جدایی افقی حاکی از تفاوت اشتغال زنان و مردان در برخی مشاغل است که بعضی کارها را مردانه و بعضی دیگر را زنانه معرفی میکند. در واقع، میزان تمرکز زنان در مشاغل صنعتی و بر عکس تمرکز مردان در حرفههایی مانند پرستاری، کمتر از جنس مخالف است و در این زمینه تعادل جنسیتی وجود ندارد. در جدایی عمودی سلسله مراتب کلی حاکم بر شاغل، گویای این امر است که عموماً مردان در قسمت میانی و بالایی، یعنی سمتهای مدیریتی متوسط و بالا، و زنان در ردههای پایینتر شغلی قرار دارند (گارنسی، ۱۳۸۲).
وجود تبعیض شغلی عمودی در بازار کار ایران نیز مهر تأییدی است بر نظریههای تجزیه شده بازار کار. با آنکه مقایسه سابقه کار زنان و مردان این فرض را که ثبات مردان در کار بیشتر از زنان است مردود میسازد (نوروزی، ۱۳۸۳، ص ۱۷۷).پدیده بیکاری همچنین میتواند امنیت اجتماعی و رفاهی خانواده را به مخاطره بیندازد و زمینه را برای بروز برخی نارساییها در خانواده فراهم کند، به این مفهوم که بیکاری نانآور خانواده (زن یا مرد یا هر دو) میتواند با کاهش دامنه انتخاب (متعاقب توقف جریان درآمدی) و نیز برآورده نشدن سطح توقعات اعضای خانواده که از قبل شکل گرفته، بستر مشاجرات و خانوادگی و نابهنجاریهای رفتاری فرزندان را ایجاد نماید (خضری، ۱۳۸۰، ص ۵۴) بعنوان مثال، بررسیهای انجام شده نشان میدهند که وضعیت اشتغال افراد بیشترین تأثیر را روی احساس خوشبختی آنها دارد، کسانی که شغلی دارند، خود را خوشبختتر از کسانی که بیکارند، احساس میکنند.
همچنین بررسیها نشان دادهاند که پایین بودن نرخ تورم، انسانها را شادکامتر میسازد (خضری، ۱۳۸۰، ص ۵۱). هوبر[۸] در مصاحبهای که با ۲۰۰۲ زن شاغل انجام داده نتیجه گرفته است که کار خارج از خانه سبب میشود که تعاون و همکاری بیشتری در میان زنان و مردان در امور خانهداری ایجاد شود. مردانی که دارای همسری شاغل، با سابقه کار زیاد و درآمد بیشتر هستند بیشتر در امور خانهداری مشارکت میکنند تا خانواده با کارکرد خود ادامه دهد.بررسیهای بعمل آمده همچنین نشان میدهد که اشتغال زنان در استقلال فردی، اعتماد به نفس و احساس امنیت او تأثیر معناداری داشته است و به تبع آن در نظام خانواده هنجارهای نوین و در تربیت و آموزش کودکان و مناسبات زناشویی به تقویت هیجانات مثبت و اگاهانه انجامیده است. (آملی، ۱۳۸۲، ص ۶۴)رکود اقتصادی، تورم و بیکاری با سنگین کردن محدودیت بودجه خانواده، فرایند مدیریت تقاضای خانواده را با چالشهایی اساسی مواجه میکند و در این راستا بیشترین فشار آن بر دوش زنان (به عنوان عاملان اصلی مدیریت تقاضای خانواده) میباشد، آنها بایستی در جهت استحکام خانواده و حفظ آبروی خانه، منابع (درآمد) کاهش یافته را بین خواستهها و نیازهای خانواده به طور کارآمدی تخصیص دهند.
زنان همچنین بایستی در چنین مواقعی بچهها را با خواستههای رنگارنگشان آرام کنند، پسانداز شخصیشان را مصرف کنند، شوهرانشان را تسلی دهند و حتی به دنبال منابع جدید درآمدی باشند (مطیع، ۱۳۷۹، ص ۱۹)خوشبختانه عموم برنامهریزان اجتماعی در سطح جهان دریافتهاند که اولاً جامعهای که نیمی از جمعیت خود را از اشتغال مفید بازدارد به توسعه نخواهد رسید. ثانیاً حتی اگر فقط بهبود زندگی خانوادگی مد نظر قرار گیرد، اشتغال زنان باید ترغیب شود. ثالثاً تسخیر فضاهای تازه توسط زنان لزوماً به معنای تنگتر شدن دایره عمل و نفوذ مردان نیست، بلکه در این وضعیت، زنان علیرغم تصرف بخشی از فرصتهای اشتغال، به فرهنگ تولید و اشتغال در کلیه سطوح جامعه دامن زده و از این طریق تأثیرات عمیق و گستردهای بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهند داشت (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲)
امروزه در اکثر کشورها اشتغالات آموزشی با اقبال زنان مواجه است، زیرا عدم دسترسی زنان به فرصتهای آموزشی، یک محرومیت در کنار سایر محرومیتها تلقی نمیشود، بلکه به عنوان زمینهساز زنجیرهای از محرومیتهای اجتماعی دیگر شناخته میشود، زیرا توسعه آموزش زنان به خلق فضاهای جدید برای مشارکت آنان در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد انجامید (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲). توسعه مشارکت زنان در امر آموزش از سوی دیگر به تدریج بنیانهای آموزش را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. ناگفته نماند که اشتغالات آموزشی با نقش تربیتی زنان همسنخ و مناسب است و زنان را کمتر دچار تعارض نقش میکند.
از طرفی آنها میتوانند تجربیات تربیتی و آموزشی محیط خانواده را از طریق آموزش به نسل جدید منتقل سازند و این انتقال با پذیرش وجاهت بیشتری همراه است (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۲). با وجود این، زنان دارای تحصیلات عالی عمدتاً در مشاغل وابسته به فعالیتهای آموزشی، بهداشتی و خدمات عمومی مشغول به کار هستند و این فعالیتها در سالهای اخیر رشد چندانی نداشتهاند و در سالهای آینده نیز انتظار نمیرود رشد زیادی داشته باشند. ضرورت کوچک شدن بخش دولتی، کاهش تعداد دانشآموزان و محدود شدن نرخ رشد جمعیت از جمله دلایل عدم امکان گسترش فرصتهای شغلی برای فارغالتحصیلان دانشگاهها در این فعالیتهاست. بنابراین، فراهم کردن زمینههای مناسب برای اشتغال زنان دارای تحصیلات عالی در سایر فعالیتهای اقتصادی اجتنابناپذیر است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست