سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مهاجرت فقرا را ثروتمند می‌کند


مهاجرت فقرا را ثروتمند می‌کند

کدام کشور ثروتمندترین افراد را به جهان تحویل می‌دهد؟ ممکن است فکر کنید این سوالی بسیار ساده است. تنها کافی است نگاهی به آخرین ارقام صندوق بین‌المللی پول بیندازید و آن‌وقت …

کدام کشور ثروتمندترین افراد را به جهان تحویل می‌دهد؟ ممکن است فکر کنید این سوالی بسیار ساده است. تنها کافی است نگاهی به آخرین ارقام صندوق بین‌المللی پول بیندازید و آن‌وقت خواهید دید که پاسخ لوکزامبورگ است (با تولید ناخالص داخلی سرانه ۱۰۲ هزار دلار در سال ۲۰۰۷). ایالات متحده با ۴۶هزار دلار در رده هفتم و بریتانیا با ۴۵ هزار دلار در رده یازدهم قرار دارند.

برخی دشواری‌های روش شناختی هم وجود دارند؛ مثلا اینکه چه نرخ ارزی به کار بگیریم و برای فقیرترین کشورها از جمله لیبی با تولید سرانه ۲۰۰ دلار و بروندی با ۱۳۰ دلار، ارقام تا حدودی حدسی‌اند. با تمام اینها این ارقام در کل مجادله‌برانگیز نیستند، مگر آنکه شما «لنت پریتچت» یا «مایکل کلمنس» باشید.

پریتچت، از مدرسه جان کندی‌ هاروارد و کلمنس از مرکز تحقیقات توسعه جهانی واشنگتن دی‌سی معتقدند که پرسش ابتدایی من باید به شکل کاملا متفاوتی پاسخ داده شود.

پریتچت و کلمنس به جای اندازه‌گیری درآمد افرادی که هم‌اکنون در لیبی ساکن‌اند، درآمد افرادی را که متولد لیبی بوده‌اند اندازه گرفته‌اند، بدون توجه به آنکه اکنون کجا ساکن‌اند.

برای لوکزامبورگ – یا هر کشور ثروتمند دیگری – تفاوت ناچیزی میان این رقم و رقم‌های مرسوم‌تر درآمد ملی وجود دارد، اما برای لیبی این تفاوت بسیار چشمگیر است: متولدان لیبی به طور متوسط ۵۰ درصد بیشتر از ساکنان لیبی درآمد دارند. در این میان لیبی تنها نیست.

کلمنس و پریتچت دریافته‌اند که درآمد متولدان سومالی دوبرابر درآمد ساکنان آن است و درآمد متولدان گینه بیش از دو برابر ساکنان این کشور.

این تفاوت‌های چشمگیر، توضیح ساده‌ای دارند: بسیاری افراد فقیر با مهاجرت از کشور زادگاهشان ثروتمندتر شده‌اند. کلمنس و پریتچت برآورد کرده‌اند که «دو نفر از هر پنج مکزیکی که از چنگال فقر گریخته اند این کار را از طریق فرار از مکزیک انجام داده‌اند؛ ‌هاییتی‌هایی‌ها چهارنفر از هر پنج نفر.»

در اینجا نکته‌ای هست: کلمنس و پریتچت می‌خواهند بگویند که مهاجرت، بسیاری از مهاجران را ثروتمندتر کرده است. معیارهای سنتی درآمد، معمولا این حقیقت را نادیده می‌گذارند.

ما در کشورهای ثروتمند، اغلب می‌پرسیم که آیا مهاجران می‌توانند وضعیت ساکنان کنونی را بهبود بخشند یا خیر و کمتر از وضع خود آنها می‌پرسیم. همین‌طور، رفاه مهاجران به‌ندرت در مباحثات کشورهای در حال توسعه یا موسسات توسعه‌ای نظیر بانک جهانی طرح می‌شود، زیرا مهاجران دیگر در کشورشان نیستند.

به این شکلی که بحث مطرح می‌شود، مزایای مهاجرت اغلب نادیده گرفته می‌شود. تصور کنید فردی را که با مهاجرت از لهستان به انگلستان درآمد خود را از ۱۰ هزار یورو به ۱۵ هزار یورو افزایش می‌دهد (درآمدی که در کشور خودش بالای متوسط و در انگلستان زیر متوسط است).

یک محاسبه ساده می‌گوید که او درآمد متوسط هر دو کشور را کاهش داده است؛ این مطلب با وجودی که او هیچ‌کس را فقیرتر نکرده و خودش را نیز بسیار ثروتمندتر کرده است صادق می‌باشد.

این سنجه درآمدی، آخرین نمونه از سنجه‌های جایگزین تولید ناخالص داخلی است که معیار استاندارد اندازه‌گیری اقتصاد به شمار می‌رود. سایر سنجه‌ها – که هرکدام از اقتصاددانان برنده نوبلی چون آمارتیا سن، دانیل کاهنمان و جوزف استیگلیتز از یک کدامش دفاع کرده‌اند – سعی می‌کردند GDP را به گونه‌ای تعدیل کنند که مثلا اثر منابع طبیعی، آموزش و بهداشت یا حتی شادی را در بر بگیرد.

من گاهی از خود می‌پرسم آیا این سنجه‌های جایگزین واقعا تفاوتی در سیاست‌گذاری ایجاد خواهند کرد؟ به هرحال، هیچ دولتی تا به حال سعی نکرده است GDP اش را ماکسیمم کند، پس چرا اینقدر پیگیر، به دنبال اندازه‌گیری چیز دیگری باشیم؟

پریتچت معتقد است، چگونگی طرح بحث واقعا اهمیت دارد.

او به من می‌گفت: «من دیوانه‌ام. بله، اما فکر می‌کنم حقیقتا می‌توانیم شیوه بررسی این موضوع را تغییر دهیم.»

تیم‌هارفورد

مترجم: گلچهره پاکدل