یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ترمودینامیك و مذهب


ترمودینامیك و مذهب

ترمودینامیك كلاسیك مشتمل بر مفاهیمی است حمال ذو وجوه و در برگیرنده بار معناهای گوناگون برخی ازلی یا ابدی بودن جهان را با استناد به قوانین ترمودینامیك منتفی می دانند و بنابراین لحظه آفرینش و به تبع آن وجود خالق را استنتاج می كنند

ترمودینامیك كلاسیك مشتمل بر مفاهیمی است حمال ذو وجوه و در برگیرنده بار معناهای گوناگون. برخی ازلی یا ابدی بودن جهان را با استناد به قوانین ترمودینامیك منتفی می دانند و بنابراین لحظه آفرینش و به تبع آن وجود خالق را استنتاج می كنند. در مقابل هستند كسانی كه تعمیم مشاهدات محدود ترمودینامیكی را به كل جهان هستی و همه زمانها یك فرض نادرست می دانند. دسته اخیر گرچه درستی قوانین ترمودینامیك را پذیرفته اند اما استقرایی را كه نسبت به همه جهان خلقت حكم می دهد نادرست می دانند. این مجادلات فلسفی از گذشته تا به حال ادامه داشته و دارد.

به همان نسبت كه علم سكولار, مدعی به چالش كشیدن مذهب بوده , دینداران نیز متقابلاً نظریات جدید علمی را مهر ییدی براصالت مذهب تلقی كرده اند. آیا اساساً میتوان از بررسی ترمودینامیك كلاسیك رد یا اثبات خداشناسی و اعتقادات مذهبی را نتیجه گیری نمود؟ در این باره دیدگاههای كتاب عشق و پرستش یا _ترمودینامیك انسان _ از مهندس مهدی بازرگان, شایسته توجه است.

این كتاب كه در سال ۱۳۳۶ به رشته تحریر درآمده اصول ترمودینامیك را ( كه از مدتها قبل در بسیاری ازعلوم و موضوعات فنی و نظری به كار برده شده و نتایج قابل توجهی ازآن گرفته اند) به حوزه های مذهب , زیست شناسی و انسان شناسی مرتبط میكند. {ترمودینامیك در زمینه حیات انسان به عنوان پل ربط و معراجی ازصحرای پر از گل عشق به آسمان پر ستاره پرستش انتخاب شده است.

نظر به اینكه فعالیت های انسان و اجتماع مابین این دو سرحد یا بر حول این محور در حركت و گردش می باشد ناگزیر در سفر از دیار عشق به دیار پرستش از بسیاری منازل بشریت و مناظر انسانیت عبور خواهد شد وقتی از دریچه جدیدی دیده می شود ممكن است خالی از تازگی و تماشا نباشد..} دراین كتاب فضائل اخلاقی و اعتقادات مذهبی از منظر ترمودینامیك تبیین می گردند. برای مثال از دیدگاه این كتاب, زهد ,روزه ,تقوا, محبت و خدمت به خلق, دعا و پرهیز از غرور, با رابطه U – T.S در ترمودینامیك متناظرند. زیرا كه این رابطه, كهولت, پیری و فرسودگی را نشان میدهد و احیای انسان و جوان كردن او ناچار از طریق بالا بردن و زیاد كردن U و كم كردن TوS میتواند انجام شود. یعنی محو بی نیازی و بی میلی و حفظ و تقویت و ایجاد احتیاج و عشق از یك طرف و تضعیف و تخفیف كمیت و كیفیت دارایی ها و ذخایر موجود ازطرف دیگر.

مهندس بازرگان در كتاب ذره بی انتها حركت اجتماعی و ظهور انبیا را با اصول ترمودینامیك تبیین می كند. ( مذاهب به مرور زمان و در دست مردم همیشه سیر نزولی داشته دچار فرسودگی و فرتوتی گشته راه فنا را پیش میگرفته است. مانند هر سیستم طبیعی كه وقتی به حال خود گذاشته شود لاینقطع بر كهولت و آنتروپی آن افزوده شده و بالاخره به خاموشی و ركود منتهی می گردد تصفیه و احیای مذاهب نیز روی جریان عادی میسر نبوده است و اگر دوره هایی به طور انفصالی و غیرطبیعی جست و خیزهایی دیده شده است جز با القای یك نیروی خارجی و نفوذ و دمیده شدن روح الهامی كه می بایستی از سرچشمه ی قبلی باشد قابل تصور نمی تواند باشد.) دراینجا كاركرد پیامبران به مثابه بازگشت به حالت اولیه با افزودن انرژی تفسیر میگردد.

● ازدیدگاه مهندس بازرگان آیات قرآنی:

كل شیء هالك الا وجهه, ثم رددناه اسفل سافلین, ان الانسان لفی خسر, با استهلاك و اصل افزایش آنتروپی تطابق دارد. آیه _ان الانسان لفی خسر_ به وضوح اشاره به خسران می كند . خسران در لغت به معنی نقصان در سرمایه است. ضرر بر دوگونه است یكی آنكه در معامله ای سود نكند و دیگر آنكه آنچه دارد نیز در معامله از دست بدهد. خسران در این آیه معنای دوم را در بر می گیرد. افزایش آنتروپی، یك اصل پذیرفته شده در تمام رویدادهای فیزیكی جهان است.

در واقع (اصل) مفهومی است كه هیچ دلیلی بر اثبات آن در دست نداریم و تا آنجا اعتبار دارد كه نقیضی برای آن پیدا نشده نباشد و چون افزایش آنتروپی تا به حال نقیضی نداشته ، می توان با استقرا آنرا در مورد تمام پدیده ها بسط داد.

آنتروپی را عموماً به عنوان معیاری برای بی نظمی در نظرمی گیرند. با استفاده از ترمودینامیك آماری، رابطه بین آنتروپی سیستم و تعداد حالات امكان پذیر میكروسكوپیك آن به وسیله رابطه بولتزمان نشان داده می شود.از دیدگاه میكروسكوپیك هنگامی كه بی نظمی افزایش می یابد، آنتروپی سیستم نیز افزایش می یابد. از این رو طبق قانون دوم ترمودینامیك فرایندهای واقعی كه در جهان روی میدهد، همگی در جهت اصل افزایش آنتروپی و به تبع آن افزایش بی نظمی هستند.

اگر مجاز به تعمیم اصل افزایش آنتروپی به كل جهان هستی و همه زمانها باشیم آنگاه می توانیم به صراحت نتیجه بگیریم جهان هستی, آغاز و انجامی دارد. چرا كه مطابق این اصل, جهان باید در مقدار آنتروپی مشخصی آفریده شده باشد و ازآن پس آنتروپی جهان افزایش یافته باشد و در نهایت به ماكزیمم بی نظمی برسد. ( البته این استدلال محل اشكال است زیرا آنتروپی میتواند الی الابد افزایش پیدا كند و هیچ مقدار بیشینه ای نیز نداشته باشد). بنابر این با در نظر گرفتن كل جهان هستی بعنوان یك سیستم بسته و تعمیم قوانین ترمودینامیك به همه زمانها اینطور استنتاج می شود كه لاجرم باید ناظم حكمتی باشد كه جهان را در حالت آنتروپی مشخصی آفریده باشد.

بولتزمان معتقد بود كه نظم می تواند یك پدیده كاملا تصادفی باشد و از این رو وجود خالق برای آفریدن نظم را نپذیرفت. از دیگر سو, جهان هستی ازلی هم نمی تواند باشد، یعنی نمی تواند شروعی در زمان نداشته باشد،اگر جهان ازلی و بی آغاز باشد همواره در هر نقطه ای از زمان كه باشیم، بی نهایت زمان را پشت سر گذاشته ایم , با توجه به اینكه آنتروپی كل فرآیندهایی كه همواره در جهان رخ می دهند در حال افزایش است، مقدار این افزایش در طول این زمان بی انتها باید بی نهایت زیاد شده باشد، و در نتیجه جهان باید به ماكزیمم بی نظمی رسیده باشد،به طوری كه دیگر هیچ فرآیندی نتواند انجام شود زیرا هر فرآیندی باید باعث افزایش آنتروپی بشود در حداكثر آنتروپی, دیگر امكان افزایش وجود ندارد. چون جهان كنونی ما در چنین حالتی به سر نمی برد پس جهان نمی تواند ازلی باشد و لاجرم شروعی در زمان داشته است و باز هم باید بگوییم چیزی كه شروعی در زمان دارد، نیاز به آفریننده دارد.

اما این استدلال, خود نیز گرفتار همان مغالطه ( تعمیم قانون دوم ترمودینامیك به كل جهان هستی و همه زمانها) شده است.در اینجا بحث این نیست كه آیا دخالت دادن مباحث علمی در حوزه مسائل مذهبی اصالتاً درست است یا نادرست اما نشان خواهم داد در بسیاری از موارد, دینداران نیز برای اثبات خدا و حقانیت مذهب همان راهی را رفته اند كه بی دینان برای رد آن. برای اثبات وجود لحظه خلقت (و بنابر این اثبات وجود خالق) لازم است قانون دوم ترمودینامیك را به كل جهان هستی بسط دهیم. اما این فرض به نتایجی دیگرمنجر میشود كه با معتقدات مذهبی سازگار نیست.

اگر تعمیم و بسط قانون دوم ترمودینامیك به حوزه متافیزیك دربرگیرنده هیچ مغالطه یا ایراد منطقی نباشد بنابراین با همین تعمیم می توانیم نتیجه بگیریم جهان و انسانها در جهت میل به بدیها و نیزغلبه آفات و شرور پیش می روند.آزمایشها نشان داده اند كه حالتهایی چون اندیشیدن بیشترین و حالتهای چون غضب و نفرت كمترین انرژی الكترومغناطیسی را در مغز انسان ایجاد می كند. با تعمیم این نتایج به جنبه های متافیزیك می توان گفت كه مغز انسان در حركت به سمت نیكی، میدان الكترومغناطیسی با انرژی بالاتری را ایجاد می كند. به عبارتی حركت به سمت نیكی به نسبت میل به بدی , مستلزم صرف انرژی بیشتری است.

پس بر اساس اصل افزایش آنتروپی جهان هستی و انسانها در مسیر حركت به پلیدیها و بدیها پیش می روند. بنابراین، انسان كه در آغاز دارای روح پاك و لوح سفید است، بر اثر اعمال خود از پاكی روح خود می كاهد و به دلیل وجود عوامل برگشت ناپذیری(irreversibility) هیچ راه بازگشتی به حالت ضمیر پاك اولیه وجود ندارد.

چرا كه آنتروپی هرگز كاهش نمی یابد و دست كم میتواند ثابت بماند (مانند فرایند آیزنتروپیك كه آدیاباتیك و بر گشت پذیر است). با چنین استنتاجی خودسازی , رسیدن به كمال روحی و تكامل معنوی و یا حتی مفاهیمی همچون توبه, اعتبار خود را از دست میدهند. چرا كه مطابق اصل افزایش آنتروپی نمی توان بر بازگشت ناپذیری غلبه نمود و آنتروپی را كاهش داد. مشاهده كردیم كه بسط قوانین ترمودینامیك به تمام جهان هستی برای اثبات وجود خالق, چگونه با تعالیم مذهبی ناسازگارمیشود و به نفی كمال پذیری انسان می انجامد. از طرف دیگر برای طرفداران علم سكولاری كه همه چیز را بر پایه تكامل ,انتخاب طبیعی, احتمال وقوع و عدم قطعیت توجیه میكنند , خداوند آفریننده , جای خود را به پدیده های كاملاً ً تصادفی داده است. این دسته نیز مشاهدات جزئی را به جهان هستی تعمیم می دهند.

ردیه ای كه دینداران بر تكامل ایراد می كنند باز هم بر پایه تعمیم قوانین ترمودینامیك و در نظر گرفتن همه جهان هستی به عنوان یك سیستم قرار دارد, این گروه ,تكامل داروینی را با استناد به قوانین ترمودینامیك مردود اعلام میكنند.به اعتقاد آنها تحول و تكامل, قانون اول ترمودینامیك را نقـض می كند, مطابق با این قانون, انرژی از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شود و نمیتواند خلق یا نابود شود. هیچ چیزی در سیستم قانون طبیعت نمی تواند منشأ خود را تعریف كند. نبود انرژی مورد نیاز برای تازگی تكامل, متناقض با این قانون است. و در ادامه اضافه می كنند اعتقاد به تكامل با قانون دوم ترمودینامیك نیز متناقض است. چرا كه احتمال شكل گیری گونه های منظم در فرضیه تكامل با اصل افزایش آنتروپی همخوانی ندارد.

سپس نتیجه گرفته می شود تحول و تكامل, متناقض با قانون دوم ترمودینامیك می باشد. و در ادامه بیان می دارند كه معتقدان به نظریه تكامل بخوبی می دانند, كه این نظریه بعلت تناقض با دومین قانون اصلی ترمودینامیك نیاز به میلیاردها سال دارد. تكامل از نظر آماری نه تنها بشدت غیر واقعی است بلكه عملاً غیرممكن است.

بنابر این به نظر می رسد هم كسانی كه در جستجوی اثبات خداوند از اصول ترمودینامیك هستند و هم كسانی كه با استناد به این قوانین, سعی در رد خدا و باورهای مذهبی دارند دستخوش برداشتهای نادرست و مغالطه و تعمیم های نابجا از این قوانین شده اند. قوانین ترمودینامیك تنها چند مدل ریاضی هستند كه با مشاهدات تجربی جزئی (و نه برای همه زمانها از ازل تا ابد) به دست آمده اند و نمی توان با استقراء , آن را بر همه جهان خلقت و در تمام زمانها انطباق داد و از آن به سادگی و در چند جمله, وجود یا عدم وجود خدا را نتیجه گرفت.



همچنین مشاهده کنید