جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نسبت معرفت دینی و علمی


نسبت معرفت دینی و علمی

در این مقاله مقایسه كلی حول چهار محور عمده موضوع, زبان, روش و غایت در حوزه معرفت دینی و معرفت علمی صورت گرفته است و بر اساس یك فرضیه, حیطه های چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخی از منشأهای احتمالی فرضیه رقیب یعنی فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را, در یك عنوان و عبارت صحیح نمی داند و قائل به نظریه تفصیل است

مسأله نسبت بین علم و دین، یكی از مسائل مهم در فلسفه دین است. در این مقاله مقایسه كلی حول چهار محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینی و معرفت علمی صورت گرفته است و بر اساس یك فرضیه، حیطه‏های چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخی از منشأهای احتمالی فرضیه رقیب یعنی فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است. و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را، در یك عنوان و عبارت صحیح نمی‏داند و قائل به نظریه تفصیل است.

مراد از اصطلاح دین در این مقاله، دین نفس‏الامری است، یعنی آنچه در علم الهی برای هدایت انسان به سوی رستگاری در نظر گرفته شده و از نظر مصداقی دین اسلام است كه دارای ۵ ضلع «دانش، بینش، منش، كنش و پرورش» است. توضیح این كه برخی از گزاره‏های دینی به ارائه: الف) حقایق علمی و قوانین حاكم بر طبیعت پرداخته است. به بیان دیگر دین وارد قلمرو طبیعت شده و جدای از دانش تجربی به اطلاع‏رسانی در این حوزه پرداخته است. به عنوان نمونه به بعضی آیات در این مورد اشاره می‏كنیم.

۱ـ الف: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ»(۲)

۲ـ الف: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»(۳)

۳ـ الف: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ»(۴)

ب) برخی از گزاره‏های دینی علاوه بر اطلاع و آگاهی دادن، باور و اعتقاد به آن لازم و جزئی از عقاید دینی محسوب می‏گردد.

۱ـ ب: «قُلِ اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ»(۵)

۲ـ ب: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ»(۶)

۳ـ ب: «اللّهُ یَبْدَوءُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(۷)

ج) برخی از گزاره‏ها مربوط به رفتار انسان با خدا، خود و محیط شخص است. مانند باید و نبایدهایی كه برای مكلفین وضع شده است.

د) برخی از گزاره‏های دینی مربوط به رفتار انسان با انسان‏های دیگر و اجتماع است. مانند اخلاقیات و دستورات اخلاقی در دین.

ه) برخی از آیات قرآن اختصاص به ذكر داستان زندگی امم سابق، پیامبران و سرگذشت آنها دارد. به نظر می‏رسد هدف از بیان این داستانها و همچنین تكرار آن به منظور پرورش استعدادهای انسان به سوی هدف نهایی خلقت كه نجات و رستگاری است، می‏باشد و كلاً هدف زمینه‏سازی و آماده‏سازی انسان را دارد.

همچنین مراد نویسنده از معرفت دینی عبارت از محصَّل كاوش موجَّه در مدارك حجت دین و مراد از علم اولاً علم به معنای علوم تجربی است و ثانیا منظور از معرفت علمی عبارت از حاصل كوشش‏های موجه در مدارك علمی است.

علم و دین در شناخت و بدهكاری به حقیقت با همدیگر مشترك‏اند. از این رو، شایسته است كه آن دو را با یكدیگر مقایسه كنیم. در قرن بیستم نسبت بین علم و دین بر اساس یك تقسیم‏بندی، به چهار مقوله تعارض، استقلال، توازی و وحدت تقسیم می‏گردد. فرضیه تعارض را غالبا دو گروه بدان معتقد بودند: الف) كسانی كه مسلك مادی را اختیار كردند و جهان‏بینی آنان مادی بود. آنان واقعیت بنیادین جهان را ماده می‏دانستند و تنها روش قابل اعتماد برای كسب علم را در روش تجربی می‏دانستند. ب) نص گرایان مذهبی (در مسیحیت) كه اصالت را به ظواهر الفاظ و متون دینی می‏دادند. از این جهت، برای دفاع از دین در برابر حمله علم، چاره را در جداسازی كامل آن دو می‏دیدند.فرضیه دوم توسط عده‏ای از دانشمندان صورت گرفت. برای این كه بتوانند هم دانشمند و هم یك انسان معتقد و متدین باشند، چاره را در جدایی علم و دین از همدیگر دیدند. به همین علت موضوع، روش، زبان و هدف علم را جدا از دین انگاشتند.

فرضیه سوم را بعضی برای جمع بین افراط و تفریط صورت گرفته بین علم و دین پذیرفتند. اینان موارد مقایسه بین روشهای پژوهش در هر دو حوزه معرفت را با هم مقایسه می‏كردند. و بر این عقیده بودند كه متكلمان می‏توانند در بسیاری از رهیافت‏های عقلی و تجربی دانشمندان شریك باشند. به عنوان مثال كولسوف دلیل می‏آورد كه علم هم پیش‏فرضهایی برای خود دارد. مثلاً قائل است كه جهان قانون‏مند و معقول است.(۸)

یا پلانك می‏گوید:«بر درگاه علم نوشته‏اند: شما باید ایمان داشته باشید. این خصوصیتی است كه عالم نمی‏تواند آن را كنار بگذارد.»(۹)

و اما فرضیه وحدت، پیشفرض ما این است كه خالق تكوین و نازل‏كننده كتاب تشریع یكی است. و او وجود حكیم و علیم علی الاطلاق است. بنابراین همان طور كه از موجود عاقل انتظار می‏رود و نباید به اعمال و رفتار تناقض گویانه دست بزند، خدای خالق جهان و ما فیها نیز در دین چیزی بیان نمی‏دارد كه در علم، نقیض آن ثابت شود.

برای این كار می‏توان معرفت دینی و علمی را در حول چهار موضوع مورد بررسی قرار داد. برای كلی بودن این مقایسه به نظر رسید مقایسه را در موضوع، زبان، روش و غایت معرفت دینی و علمی قرار دهیم.

الف) موضوع معرفت دینی و علمی

در قرن بیستم تلاش برخی اندیشمندان مسیحی بر این بود كه نسبت تعارض بین معرفت دینی و علمی را به طریقی حل كنند. لذا برخی فرضیه جدایی موضوع این دو معرفت را طرح كردند. كارل بارت (۱۹۶۸ـ۱۸۸۶م.) متكلم پروتستانی و سوئیسی كه تأثیری عظیم بر تفكر پروتستان قرن بیستم نهاده از جمله كسانی است كه به این فرضیه اعتقاد دارد. ایان باربور در این مورد می‏نویسد: از نظر گاه سخت كیشی نوین [نوارتدكسی]، فرق بین روش‏های الهیات و علم ناشی از تفاوت بین موضوع معرفت آنهاست. الهیات با خداوند متعال و مرموز سر و كار دارد، و خداوند آنچنان بی‏شباهت به «جهان» یعنی عرصه تحقیق علم است كه روش‏های یكسانی را نمی‏توان در هر دو حوزه بكار برد.(۱۰)

اندیشمندان موضوع علم را طبیعت و موضوع دین را خدا ذكر كرده‏اند. این دو عنوان در ظاهر با یكدیگر فرق دارند، ولی در واقع این چنین نیست. بلكه هر دو عنوان در یك عنوان عام به نام هستی و وجود با هم مشتركند. بدین معنی كه موضوع دین و علم، هستی و وجود است. پیروان هر دو معرفت ادعا می‏كنند كه در مورد واقعیت صحبت می‏كنند و خود را پیرو اصالت واقع می‏شمارند. ممكن است یكی از عوامل كه باعث به نظر رسیدن تفاوت موضوعی این دو معرفت می‏شود، منحصر دانستن واقعیت در ماده باشد. عقیده‏ای كه توسط مادی‏گرایان و پوزیتیویسم‏ها منطقی و تفكر غالب در علم و در عرصه‏های گوناگون آن رایج گشته است. امّا اگر آن طور كه گفته شد نپذیریم و هستی و وجود را اعم از ماده بدانیم، امكان قبول موارد دیگر از هستی وجود دارد. فرض موارد ممكنه از هستی در صورت همراهی استدلال‏های دقیق و متقن، پذیرش آن را معقول و مقبول می‏گرداند. در مورد واقعی بودن موضوع دین، می‏توان به استدلال فلاسفه و متكلمان در برهان وجوب و امكان و نتایج حاصله از آن كه در جای خود مورد بحث قرار گرفته و اثبات شده است، بهره گرفت و موضوع دین را واقعی دانست.

ممكن است گفته شود اگر موضوع دین آن طور كه می‏گویید واقعی است؛ چرا تعاریف از آن واقعیت متفاوت و گوناگون است؟ در جواب خواهیم گفت كه اختلاف در تعاریف، لزوما دلیل بر نفی واقعیت نیست، بلكه ناشی از تصورات ذهنی ما از آن واقعیت است. چون موضوع دین قابل مشاهده حسی نیست، بنابراین در توصیف آن از تعابیر متفاوت استفاده می‏شود. بالاتر از این اساسا علم وامدار واقعیات فوق طبیعت محسوس و غیرقابل مشاهده است. از جمله موارد این وامداری، اغراض و اهداف یك محقق در شناسایی و تعقیب نظریه‏ها و هم‏چنین اعتراف فیلسوفان به عدم شناخت فصل حقیقی اشیا و اكتفاء به آنچه كه قابل شناخت است (فصل منطقی) می‏باشد. بنابراین موضوع هر دو معرفت، هستی است و هستی دارای مراتب تشكیكی است. مرتبه مادون هستی، طبیعت (جماد، نبات، حیوان و انسان) و مرتبه اعلی آن خداوند كه موضوع دین است، می‏باشد. خداوند، همان وجودی است كه در متون دینی از او با عبارت «اول و آخر، ظاهر و باطن و...» نام برده شده است.

اول به او گفته می‏شود، چون علت وجودی عالم هستی است. آخر به او گفته می‏شود؛ زیرا تمام كمالات و صفات كمالیه را داراست. محقق واقعی لازم است كه به این نكته توجه داشته باشد و ظاهر اشیا و موضوعات آن را از اصل واقعیت جدا نكند. همچنین از مطالب گفته شده معلوم گردید كه مباحث دین همانند علم، معرفت‏زا و ناظر به واقع است؛ و آن طور كه برخی از مكتبهای فلسفی اعلام كرده‏اند كه تنها مباحث علمی ناظر به واقع است، صحیح نیست.

ب) زبان معرفت دینی و علمی

برای تناقض و تعارض داشتن دو موضوع نسبت به همدیگر اهل منطق هشت اتحاد و سه اختلاف را شرط ذكر كرده‏اند.(۱۱) و شاعر آن را به نظم درآورده است:

در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع، محمول و مكان

وحدت شرط و اضافه، جزء و كل قوه و فعل است در آخر زمان

با توجه به مطالب فوق برخی از دانشمندان برای حل تعارض بین علم و دین در مسیحیت به فرضیه تفكیك زبان این دو معرفت قائل شدند و بدین صورت مشكل را در پیش خود و خوانندگان كتاب‏های‏شان توجیه كردند.

در مورد زبان این دو معرفت برخی دانشمندان مانند گالیله برای حل مشكل تعارض علم و دین معتقد شدند كه زبان دین و علم با یكدیگر فرق دارند.(۱۲) پوزیتیویست منطقی اعلام داشت كه گزاره‏های دینی بی‏معنا هستند.(۱۳) به عبارت دیگر چون مفهوم گزاره‏های آن، قابل تجربه و مشاهده حسی نمی‏باشد، بنابراین، معیار معناداری گزاره‏ها را ندارد. در مقابل، فیلسوفان تحلیل زبانی علاوه بر پذیرش ضمنی معیار سنجش گزاره‏ها، به كاركردهای زبانی معتقد شدند، یعنی آنان پذیرفتند كه گزاره‏های دینی قابل تجربه حسی نیستند و معرفت بخش نمی‏باشند، اما آن گزاره‏ها دارای نقش و كاركرد دیگری هستند. از این رو نوشته می‏شود: «وظیفه زبان علمی پیش‏بینی و مهار است، حال آنكه وظیفه زبان دینی پرستش است.»(۱۴) به عبارت دیگر وظیفه زبان معرفت علمی، ناظر به واقع و معرفت‏زاست و زبان دینی فقط بیان ابراز احساسات شخصی است. به بیان دیگر، زبان علم چگونگی است و زبان دین چرائی است.

به نظر نگارنده این چنین نیست، زبان معرفت دینی و علمی در ظاهر با هم متفاوت و از هم بیگانه‏اند؛ ولی در واقع و در عین تفاوت‏ها با یكدیگر دارای نقطه مشترك هستند. توضیح آن كه، نباید زبان معرفت دینی را به صورت كلی و در یك كلمه خلاصه و بیان كرد، بلكه در هر بخشی از اضلاع پنج‏گانه دین، زبان دین متفاوت است و یك شیوه خاص ندارد. زبان دین اضلاع دانش و بینش دین، زبان توصیف و تحریك است. وقتی به عنوان مثال قرآن می‏گوید: «و ارسلنا الریاح لواقح» یا «الله یبدوا الخلق ثم یعیده ثم الیه ترجعون» و آیات نظیر آن، زبان، زبان توصیف است. همانگونه كه علم در بیان موضوعات خود از زبان توصیف استفاده می‏كند.

اما زبان دین در ضلع «منش» زبان راز و نیایش است. انسان در حال عبادت و گفتگو با خدای خود نه تنها به بندگی خود جهت می‏دهد بلكه برای رسیدن به هدف خود از او یاری می‏خواهد. و این همان نقشی است كه حتی فیلسوفان تحلیل زبانی بر خلاف فیلسوفان همین نحله در سال‏های ۱۹۴۰ به آن نكته پی بردند و نتوانستند نقش آن را انكار كنند. بنابراین تنها زبان توصیف مهم نیست و حتی زبان راز و دعا مهم است. علاوه بر این همین جا نیز می‏توان گفت كه ظاهر كلام راز و نیایش است، اما در واقع گفتگو میان دو وجود واقعی است، یكی وجود عالی و دیگری موجود نیازمند. دعا گزارش از واقعیت درونی یك موجود دانی به یك موجود عالی و لذا مهم و معرفت بخش است.

در مورد گزاره‏های اخلاقی، در صورتی كه در فلسفه اخلاق معیار خوب و بد را، حسن و قبح عقلی بدانیم و ماهیت گزاره‏های اخلاقی را كه به صورت دستور و انشاء بیان می‏گردد، اخباری بدانیم، یعنی قائل به منشاء انتزاع در جهان خارج شویم، زبان این گزاره‏ها توصیفی خواهد شد.

همچنین در مورد داستانهایی كه در كتاب مقدس ما یعنی قرآن آمده است، زبان دین در این ضلع نیز زبان توصیفی خواهد شد.

نویسنده:محمد كاوه

پی نوشتها:

۱ـ استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراك و تهران جنوب.

۲ـ الرحمن / ۵.

۳ـ یس / ۳۸.

۴ـ حجر / ۲۲.

۵ـ ابراهیم / ۴۸.

۶ـ فتح / ۲۸.

۷ـ روم / ۱۱.

۸ـ ایان باربور، علم و دین، ترجمه خرمشاهی، ص ۱۵۸.

۹ـ مهدی گلشنی، از علم سكولار تا علم دینی، ص ۵۲.

۱۰ـ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص ۱۴۶.

۱۱ـ محمدرضا مظفر، المنطق، ص ۱۶۷.

۱۲ـ امیرعباس علی زمانی، دین و علوم تجربی، تعارضها و راه‏حلها، ص ۷۲

۱۳ـ ایان باربور، پیشین، ص ۲۷۸.

۱۴ـ همان، ص ۲۸۶.

۱۵ـ مایكل پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص ۳۸۵.

۱۶ـ همان، ص ۳۸۳.

۱۷ـ معتزله در بحث‏های كلامی و نیز تفسیر آیات قرآن از عقل و تفكر عقلانی استفاده می‏كردند و هر گاه نتایج استدلالهای عقلی آنان با ظواهر دینی مخالفت داشت، دست به تأویل ظواهر زده و بدین وسیله میان عقل و دین ایجاد هماهنگی می‏كردند. علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب اسلامی، ص ۲۶۳.

۱۸ـ علم و دین، صص ۲۱ـ۲۰.

۱۹ـ ابراهیم / ۱.

۲۰ـ جمعه / ۲.

۲۱ـ آل عمران / ۱۶۴.

۲۲ـ فلیسین شاله، شناخت روش علوم با فلسفه علمی، ترجمه یحیی مهدوی، صص ۴۲ـ۳۷.

۲۳ـ ایان باربور، پیشین، صص ۱۸۴ـ۱۸۳.

۲۴ـ كارل پوپر، شناخت عینی، ترجمه احمد آرام، ص ۲۱۵.

منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.