یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

مبانی فكری, انسانی و اجتماعی در نهج البلاغه


مبانی فكری, انسانی و اجتماعی در نهج البلاغه

سخنان مولا علی علیه السلام از آغاز تا به امروز منبع الهامات و سرچشمه اشاراتی برای صاحبان ذوق و معرفت و ارباب علم و دانش, در زمینه های مختلف علم و عمل بوده و هست

● پیشگفتار

سخنان مولا علی علیه السلام از آغاز تا به امروز منبع الهامات و سرچشمه اشاراتی برای صاحبان ذوق و معرفت و ارباب علم و دانش، در زمینه‏های مختلف علم و عمل بوده و هست. عرفا، حكماء، زهّاد، متكلّمان، فقهاء، و حكّام با ایمان و متعهد، همه و همه- خواه از پیروان تشیع و خواه از برادران و خواهران اهل تسنن- از این منبع لا یزال استمداد جسته و می‏جویند.

گفتگوی ما در باره مبانی فكری، انسانی و اجتماعی نهج البلاغه از دیدگاهی غیر از دیدگاه سنتی است، از دیدگاه سئوالات و مشكلاتی است كه دنیای امروز و جوامع بشری عصر حاضر مطرح كرده و میكند. اهمیت كلام مولا بعنوان منبع و مرجع این تحقیق از دو لحاظ است: یكی این كه سخنان مولا، سخنان انتزاعی ناشی از قیاسات منطقی علمی كه از اندیشه و تفكر در گوشه عزلت با پشت میز تحریر باشد- بگونه‏ای كه شیوه فیلسوفان و یا عادت متفكران بوده و هست- نیست بلكه سخنان آن بزرگوار از متن زندگی برخاسته و نتیجه یك برخورد زنده و مشخص با انسانها- آن هم در دوره‏ای پر از تلاطم و بحران- است یعنی در دوره آزمایش انسانهایی كه تحت تربیت قرآن و سنت، خود ساخته بودند و یا در طریق خوسازی قدم می‏زدند، و یا لااقل خود را این گونه وانمود می‏كردند و در عین حال در برابر حق و باطل، در جستجوی راه نجات از حیرت و سرگردانی بودند.

● ویژگی سخنان مولا

قسمت اعظم نهج البلاغه از انسان گفتگو می‏كند از انسانی كه منبع تضادها و تناقضات است: یعنی از آن انسانی كه محكوم دو قطب متضاد «ایمان» و «الحاد»، «خدا» و «شیطان» بوده و مسئول ساختن سرنوشت خویش در حركت به این سو یا به آن سو می‏باشد انسانی ثابت و پابرجا و یا انسانی متلّون و متغیّر انسانی مستغرق در اراده ربوبی یا انسانی متوّغل در دنیا و دوری و مهجوری انسانی مظهر تجلیات الهی و یا انسانی محكوم رهنمود فتنه و فساد شیطانی و سرانجام از انسانی كه بر سر دو راهی قرار گرفته یكی راه تسلیم بلاشرط در مقابل حق و حقیقتی كه بصورت وحی محمّدی تجلّی كرده است و دیگری راه زنده كردن عادات و قالبهای ادوار جاهلی قالبهای زندگی فردی و اجتماعی آن.

مولا علی (ع) با این پدیده‏ها برخورد می‏كند و در این برخوردها چون شمع فروزانی اطراف خویش را روشن می‏سازد، ولی خود از غصه و درد و رنج می‏سوزد: «خود می‏سوزد تا سوختنش چراغ هدایت دیگران گردد» و این خاصیتی است ویژه مولا و سخنان او سلام الله علیه.

باری اهمیت كلام علی علیه السلام بعنوان مرجع و منبع تحقیق، یكی از این جهت است كه گفته شد و دیگری از آنكه سخنان مولا شارح كلام الله است و شارح قرآن و دقایق و اسرار آن و از این رو روشن نمودن مبانی فكری، انسانی و اجتماعی نهج البلاغه در حقیقت روشن نمودن این پدیده‏ها از دید وحی محمدی (ص) است.

زمینه بحث بعد از این اشارات كلی، برای ورود به بحث مورد نظر، باید قبلا توضیح مختصری داده شود: جوامع انسانی، كلا از جوامع ابرقدرتها گرفته تا ضعیف‏ترین آنها، با هر ایده وسیاستی كه دارا باشند، در حال حاضر دچار یكی از بحرانی‏ترین دوره‏های تاریخ بشری هستند. این بحران، بطور آنی و یك روزه بوجود نیامده، بلكه عوامل تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیك در مسیر تحولات این جوامع، این بحران عالمگیر پر از تضاد را بوجود آورده است. در جریان پیدایش این بحران، اسلام تا قبل از انقلاب اسلامی ایران وضع دیگری داشت و بعد از آن موضع دیگری پیدا كرد.

تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، اسلام بعنوان عاملی از عوامل و عنصری از عناصر در كنار و در حاشیه مسیر تحولات جهانی در نظر گرفته می‏شد، آن هم نه در سطح جهانی بلكه بیشتر محدود به چهارچوب دنیای اسلام.

بعد از انقلاب اسلامی ایران، موقعیت اسلام در جهان تغییر یافت: اسلام از حاشیه به متن آمد و از كنار مسیر جریانات جدا شده، در مركز و بطن تحولات قرار گرفت و «اسلام بصورت یك عامل جهانی سرنوشت ساز در آمد». انقلاب اسلامی ایران تعادل ظاهری سیاست جهان را بر هم زد، تضادهای پنهان، علنی شد و آشكار گشت، دنیا را متوحش كرد و مسئولان اقتصادی، سیاسی و نیز بعضا مسئولان مذهبی وحشت‏زده دنیا را با نوعی عكس العمل روانی و بیمارگونه در مقابل اسلام قرار داد.

این عكس العمل دو نتیجه داشت: یكی به سود اسلام و یكی به زیان آن. از یك طرف توجه تمام مجامع و محافل به اسلام جلب شد: از دبستان گرفته تا مراكز دانشگاهی، فرهنگی، كلیسایی، دوایر دولتی و ملی. در تمام این مراكز، اسلام موضوع روز شد و هنوز هم موضوع روز باقی مانده است، چنانكه روزی نیست كه محفل و مركزی، سخنی در باره اسلام نداشته باشد و یا در روزنامه‏ها و مجلات و وسایل ارتباط جمعی از اسلام صحبت نباشد. كتب كهنه‏ای كه حتی از قرن‏ها پیش در باره اسلام نوشته شده، تجدید چاپ می‏شود و تقریبا ماهی نیست كه نوشته و كتاب تازه‏ای در باره اسلام و مسائل اسلامی به بازار نیاید.

تا كنون در تاریخ غرب، اسلام تا این اندازه در فكر و زبان جوامع مغرب زمین (و جوامع سرزمین‏های دیگر) برای خود جا باز نكرده بود. این خود موفقیتی است به سود اسلام كه جوامع غیر اسلامی جهان قهرا با قالب و محتوای اسلام آشنا می‏شوند بخصوص آن دسته از غربیان پیر و جوانی كه از ظواهر تمدن، دلزده شده و در پی عاملی معنوی و آرامش بخش می‏گردند.

از طرف دیگر، انقلاب اسلامی ایران عكس العمل دیگری در جهت ضربه زدن به اسلام بدنبال خود آورده است. وحشت زدگان، از خطری كه اسلام و ایده‏های اسلامی برای منافع اقتصادی و سیاسی آنان داشت و دارد به انواع و اقسام مختلف، پنهان و آشكار، به دست دوستان نادان و دشمنان دانا، در تمام زمینه‏ها و در سطح بین المللی، بیرحمانه و ناجوانمردانه، با اتهامات و نیز با بزرگ كردن و عمده كردن نقصها و خرده‏گیریهایی بحق و ناحق، اسلام و مسلمانان و بخصوص انقلاب اسلامی ایران را می‏كوبند مبادا كه آتش روح انقلابی اسلام، خرمن برنامه‏های دراز مدت آنان را بسوزاند، و می‏سوزاند.

با توجه به این دو جنبه‏ای كه می‏تواند به سود یا زیان اسلام تمام شود، باید گفت كه اسلام یكی از سخت‏ترین مراحل حیات تاریخی خود را می‏گذراند. گویی اسلام بر سر دو راهه‏ای است كه به تعبیری مبالغه‏آمیز دو راهه موت و حیاتش باید نامید.

اگر اسلام از عهده انجام رسالت خطیرش در این بحران برآید، تعادل به هم خورده جهان را به سود یك معنویت اساسی و بنیادی تغییر خواهد داد، چه بخواهند و چه نخواهند و گرنه بیم آن می‏رود كه وحشت زدگان از اسلام كه همچون نیروهایی نامرئی، عامل و مجری تحولات تاریخ بشری هستند، آن را برای قرونی دیگر از صحنه فعل و انفعالات سرنوشت ساز به عقب بزنند.

این واقعیت، وظیفه تمام مسلمانان بخصوص حاملان انقلاب اسلامی ایران را هر روز خطیرتر می‏كند. انجام این وظیفه، فقط یك راه دارد و آن «علی‏وار مسلمان بودن است»، و «علی‏وار نفی خویشتن خویش كردن» و «خویشتن خویش را برای اسلام نادیدن». نفی خویشتن خویش- ای برادر مسئول- به مراتب از جان گذشتن سخت‏تر است. از جان، یك مرتبه می‏توان گذشت، ولی شخص باید بتواند از خویشتن خویش در همه لحظات و آنات حیات، چشم بپوشد و این امری بسیار دشوار است.

بحث ما، درست بر سر همین علی‏وار مسلمان بودن و اسلام علی (ع) بر اساس نهج البلاغه است ولی از زاویه دیدی محدود و فقط در جستجوی مبانی انسانی و اجتماعی آن از دیدگاه سئوالات و مشكلاتی كه دنیای امروز و جوامع بشری در عصر حاضر مطرح كرده و می‏كند.

● مبانی فكری و علمی نهج البلاغه در ارتباط با كلام خدا

در خطبه اول كه مربوط به خلق آسمان و زمین و خلقت آدم است، كلمات مولا ناظر به بیانی است كه قرآن مجید در مورد آن موضوع‏ها و مطالب دارد. همه ما بیان قرآن را در باره واقعه خلقت آدم و لغزش وی در مقابل وساوس شیطان و توبه او و بخشایش الهی و قدم نهادن او به عرصه زندگی شنیده‏ایم . مولا در خطبه مذكور این واقعه را فقط بازگو نمی‏كند، بلكه به وجهی تشریح می‏نماید: مولا فریب آدم توسط شیطان را چنین توضیح می‏فرماید كه: فباع الیقین بشكّه و العزیمهٔ بوهنه و استبدل بالجذل وجلا و بالاغترار ندما. آدم یقین خود را به شك، و رسوخ و پایداری را به دو دلی بفروخت شادی درونی را به خوف مبدل ساخت و بالیدن و نازش را به پشیمانی.

گفتگوی ما بر سر این اشاره‏ای است كه مولا در این سخن كوتاه و فشرده به منشأ و مبدأ دانش بشری می‏فرماید، یعنی «فروختن یقین به شك»، یعنی «تقدّم مرحله یقین به مرحله شك». با این سخن، یعنی با اشاره به فروختن یقین به شك، مولا مراحل اندیشه انسان را مشخص می‏فرماید. طبق این گفته، مرحله اولی اندیشه، مرحله یقین و مرحله ثانی باید مرحله شك باشد و گر نه فروختن یقین به شك نمی‏تواند تحقق یابد.

با این بیان، مبدأ علم «یقین» تلقی می‏شود و «شك» مولود انحراف از یقین است. اهمیت این نكته وقتی بهتر روشن می‏شود كه شیوه علمی دیگری را كه از آغاز صورت و شكل گرفتن علوم بشری تا به امروز رایج بوده و هست در نظر بیاوریم.

علم و بطور كلی فلسفه متكی بر آن، از شك و از سؤال شروع می‏شود، شك و سؤالی كه ناشی از روبروشدن طالب علم با مطلوب غامض و پیچیده است (به تعبیر یونانیان از مقابله و روبروشدن با ، یعنی آن كلمه‏ای كه در زبان مترجمان متون یونانی به زبان عربی با «معضل» و یا «مسئله» ترجمه شده و در بخش‏ اصول موضوعه علوم مورد بحث قرار گرفته است).

مثلا فرد طالب دانش، شی‏ء و پدیده‏ای را (انسان، جهان، موضوعات علوم...) كه برای او مجهول است مورد پرستش خود قرار می‏دهد و از چیستی آن می‏پرسد، از چگونگی و كیفیت آن سؤال می‏كند، در تكاپوی یافتن پاسخ به آن برمی‏آید، از راه تجربه و از راه تحلیلهای علمی و حتی از راه حدس و تخمین، قدم به قدم، اجزاء و خصوصیات آن را مشخص می‏كند، تا آنكه جوابی برای سؤال خود به دست آورد. این جواب، پایه شك و تردید دیگری در باره امور دیگر وابسته به آن موضوع و در نتیجه مایه پاسخ‏های تازه می‏شود. از این دانش، دانش دیگری به وجود آمده، تدرّج دائمی (یعنی وصول از پله‏ای به پله دیگر كه ویژه علوم است) پدید می‏آید. به طور معمول، این تدرج را تحول و تكامل می‏گویند و نیروی عامل و پذیرنده را عقل و اندیشه می‏نامند. در هر حال این علوم از شك شروع می‏كنند و از راه تخمین و ظنّ و گمان و حدس، به مراتب و درجات مختلف یقین می‏رسند.

ولی مولا، مبدأ علم را یقین می‏داند و یقین را مقدم بر شك می‏داند و شك را محصول انحراف از یقین می‏شمارد و از این راه به شیوه علمی دیگری اشاره می‏فرماید.

این علم چیست و آن علم كدامست قرآن، منشأ یقین مقدم بر شك را تعلیم الهی می‏داند. این خدا است كه به عنوان اولین معلم، به آدم به عنوان اولین متعلم بر روی زمین، دانش یقینی آموخت: و علّم آدم الاسماء كلّها ثمّ عرضهم علی الملائكهٔ فقال انبئونی باسماء هولاء ان كنتم صادقین قالوا سبحانك لا علم لنا الّا ما علّمتنا انّك انت العلیم الحكیم. آن خداوند است كه به آدم، یعنی به اولین انسان، تعلیم اسماء می‏كند یعنی نام‏هایی را به او می‏آموزد كه ملائكه معترض به خلقت انسان، از آن ناآگاه بودند، و ناآگاهی آنان از این رو بود كه خدا آن اسماء را بدانان نیاموخته بود.

در اینجا این سؤال پیش خواهد آمد كه آیا علم یقینی مقدم بر شك، آن علم انفعالی و غیر خلّاقی نیست كه به صورت علمی تكامل‏ناپذیر در حالت وابستگی و جمود خواهد ماند و آیا در چنین وضعی، انسان از نظر فكری به مهره‏ای بی‏اراده و فاقد نیروی اندیشه در دست قدرتی نامرئی تبدیل نمی‏شودجواب این سؤال را مولا می‏دهد و رابطه این دو علم، یعنی علم انفعالی و علم خلاق با این جواب مشخص می‏كند كه: ثمّ نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها و فكر یتصرّف بها، و جوارح یختدمها و ادوات یقلّبها و معرفهٔ یفرق بها بین الحقّ و الباطل. خداوند از روح خود در آن كالبد دمید كه انسانی شد صاحب نیروهایی ذهنی نیروهایی كه به جولان و فعالیت می‏پردازد و دارای قوای اندیشه، قوایی كه به كمك آن در آنچه در دسترسش قرار گرفته دخل و تصرف می‏كند و سرانجام وی را به نیروی معرفت، معرفتی كه حق و باطل را از هم جدا و ممتاز می‏سازد، مسلح می‏كند.

با این پاسخ، علمی كه مولا بر اساس قرآن مدافع آنست، یعنی آن علمی كه از منشأ یقین سرچشمه گفته، پر از فعالیت و خلاقیت و پویایی است. و در عین حال نسبت به آن اندیشه علمی دیگر، یعنی علمی كه از مبدأ شك برخاسته، این امتیاز را دارد كه این خلاقیت و فعالیت، دور از عجز و ناتوانی انسان، با روح خدایی دمیده شده در وی و بر پایه یقین تعلیم یافته از حضرت احدیت و مبرّا از مخاطرات و گمراهیهاست. به عبارت دیگر با شروع از مبدأ یقین است كه انسان بعنوان مظهر علم الهی در روی زمین به تصرف می‏پردازد.

به عبارت دیگر، سخن بر سر دو شیوه و دو سبك وصول و دستیابی بر دانشهاست.

یكی سبك و شیوه‏ای كه در تاریخ علوم به سبك و شیوه علمی و فلسفی یونانی شهرت یافته و دیگری سبك و شیوه‏ای كه به اسم وحی و الهام معروف گشته و حتی ابن سینا در «اشارات» آن را برابر با عالیترین نوع «حدس» منطقی به حساب آورده است.

دكتر عبد الجواد فلاطوری‏


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.