دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

من از عباس کیارستمی متنفرم


من از عباس کیارستمی متنفرم

«...این فیلم را به این دلیل دوست دارم که حتی خود من که کارگردانش بوده‌ام نمی‌دانم کدام قسمتش تخیلی است و کدام قسمتش مستند. انگار که فیلم را من نساخته‌ام و متعلق به من نیست. انگار …

«...این فیلم را به این دلیل دوست دارم که حتی خود من که کارگردانش بوده‌ام نمی‌دانم کدام قسمتش تخیلی است و کدام قسمتش مستند. انگار که فیلم را من نساخته‌ام و متعلق به من نیست. انگار که خودش، خودش را ساخته….» این جملات را «جف آندرو» به نقل از عباس کیارستمی در ابتدای کتابش درباره فیلم «ده» آورده و با استناد به آن، تحلیل مفصلی درباره فیلم ارائه داده است. کیارستمی در این جمله آشکارا از خلق اثری گفته که ظاهرا «خود به خود» شکل گرفته و او به عنوان کارگردان، آن را روایت کرده است. اگر یادمان باشد پیش از این هم کیارستمی درباره ایده «حذفِ» کارگردان و عوامل مختلف در فیلم صحبت کرده و نوعی از سینمای متکی بر شخصیت‌های جلوی دوربین، بدون حضور عوامل مختلف فیلمسازی را مورد توجه قرار داده بود. نوعی«انتخاب موقعیت» و بعد، به حال خود رها شدن شخصیت در مسیر داستان برای رسیدن به «واقع‌نمایی» بیشتر. اگرچه در مورد این حرف‌ها همان زمان هم بحث و جنجال‌هایی به راه افتاد و خیلی‌ها سعی کردند نشان دهند تلاش برای عرضه «واقعیت» از ابتدا محکوم به شکست است و نهایت کاری که هنرمند انجام می‌دهد، «انعکاس» واقعیت و «بازتولید» آن است نه خود آن. با این همه کیارستمی با گریز از سینمای داستانی معمول و نزدیک شدن به سینمای دلخواهش[مثلا در فیلم «پنج»] به راه خود ادامه داد و تلاش کرد این‌بار با حذف بازیگر، ایده‌اش را سر و سامان دهد. حالا در نمایشگاهی که او در گالری گلستان برپا کرده، بخشی از تلاش او برای رسیدن به واقعیت دیده می‌شود. آنهایی که ۱۲ عکس او در این نمایشگاه را دیده‌اند، متوجه شده‌اند که همان ایده فیلم‌های سینمایی کیارستمی در آنها به چشم می‌خورد.

«امید» و «زندگی» و توجه به «طبیعت» اصول بدیهی سینمای کیارستمی است و در عکس‌ها هم به وضوح دیده می‌شود. در فیلم‌های او همیشه «واکنش» شخصیت اصلی است که مورد توجه دوربین است و شیوه حذف «کنش» طرف مقابل، باعث می‌شود واکنش شخصیت اصلی بیشتر دیده شود. اگرچه این به معنای تاکید بر رفتار شخصیت نیست. بلکه اینجا دوربین به مثابه کاراکتری ناظر رفتار شخصیت ‌است و بیشتر متوجه واکنش‌هاست تا کنش‌ها. در عکس‌ها اما این دوربین نقش «انتخابی» پررنگ‌تری بر عهده گرفته. در بیشتر آنها، دوربین از فضای داخلی، ناظر نمایی بیرونی است و اساسش «تضاد» این دو موقعیت است. فضای بیرون، شارپ و پر نقش و نگار و فضای داخل اتاق‌ها تیره است. اینجا هم انگار واکنش اصلی از آن طبیعت در بیرون از اتاق است و ناظر، تنها با قدری جابه‌جایی خواسته موقعیت خودش را به تماشاگر گوشزد کند. اگرچه او در مجموعه عکس‌های پشت شیشه‌اش که تصویری مات از آدم‌هاست، همان دید مرموز و بدون تاکیدش را حفظ کرده، اما در عکس‌های دیگر تضاد دو موقعیت، «انتخاب» او را نشان می‌دهد و به نوعی تغییر «زاویه دید» او را از حالتی «واکنشی» به «کنشی» نمایان می‌کند. آیا این می‌تواند نشانه تغییر در زاویه دید هنری کیارستمی باشد؟ کیارستمی پیش از این با انتخاب «مصرعی» از شعرهای حافظ و سعدی و تغییر ماهیت آنها به نوعی به زاویه دید تاکیدی رسیده بود و ظاهرا نشان می‌داد چطور می‌توان نگاهی متفاوت به پدیده‌ای سنتی داشت. این‌بار هم در عکس‌هایش بر این تفاوت تاکید کرده و با اینکه نگاهی تازه به تضاد موقعیت داخلی ـ خارجی آدم‌های ناظر و طبیعت وحشی دارد، اما مثل شعرها نوعی تاکید برای قضاوت را همراه آنها کرده. تجربیات کیارستمی در زمینه‌های مختلف ـ از شعر گرفته تا جعبه‌‌سازی و کارگردانی فیلم ـ سرشار از تغییر رو به جلو بوده است. اما او همیشه تلاش کرده ساختار و ایده‌های ناخودآگاه را به خودآگاه تبدیل کند و خیلی زود ماهیتی فرمال برای شیوه روایتش بیابد و همین تیزهوشی و رندی هم باعث نفرت بعضی از او شده است شیوه روایت متکی بر حذف «کنش» دیگر از مختصات سبکی کیارستمی شده بود. حالا با این تغییر باید منتظر بود و دید تغییر زاویه دید در سینمای او هم رخ می‌دهد یا اینکه هنوز هم ایده او متکی بر حذف، عدم قضاوت و نشان ندادن است. «کپی برابر اصل است» می‌تواند به این سوال اساسی درباره سبک تازه او جواب دهد.

* عنوان این مطلب فیلمنامه فیلم‌نشده‌ای است از بهمن فرمان‌آرا.