پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
روح مهاجر
● هرمان هسه
نمیتوان علاقهمند به ادبیات بود و از کنار نام بزرگی چون هسه به راحتی گذشت. نویسنده و شاعر بزرگ آلمانی که طنین نام سترگش در ماه جولای بیش از پیش شنیده میشود چرا که او متولد این ماه است. بههمین بهانه اندک گشتی میزنیم در اندیشه این بزرگ مرد ادبیات جهان.
دو دلیل اما نگارنده را برای نگارش این مطلب مهمتر کرد. نخست آنکه مولف این مطلب چندی پیش گفت و گویی خواند از محمود دولت آبادی. او در آن گفتوگو اشارهای داشت به نام هسه و گفت، آرزو دارد روزی بتواند کتابی در حد و اندازههای <گرگ بیابان> این نویسنده بنویسد. دو؛ دیگر اینکه یکی از منتقدان کنونی مطبوعاتی در جایی عنوان کرده بود، عصر خواندن هرمان هسه سر آمده و دیگر کسی برای خواندن آثار او به این در و آن در نمیزند!
یادمان نرود که هسه جنون قرن گذشته را در تسلط تکنیک و پدیده ناسیونالیسم میدانست. او میگفت: زندگی هر انسان، راهیست بهسوی خود او. هسه را میتوان نویسنده دوران بحران روحی انسان غربی دانست. در دوران حیات او، هزاران خواننده جوان خواهان دیدار او شدند. او در جلو در خانه ییلاقیاش در سوئیس تابلویی نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود: میهمان نمیپذیرم، چون کسی که پیر شده و وظایفاش را تا حدودی انجام داده، حق خود میداند که تنها باشد و بدون مزاحمت بهسر برد تا با مرگ قدری دوست شود. من به پرسشهای شما نمیتوانم جوابی بدهم، چون برای سوالات خودم نیز تا کنون جوابی نیافتهام.
● هسه در یک نگاه
هرمان هسه (رماننویس، شاعر و نقاش آلمانی برنده نوبل ادبیات ) یکصدو۳۰ سال پیش، در روز دوم جولای ۱۸۷۷ در شهر <وورتمبرگ> آلمان در یک خانواده مبلغ مسیحی متولد شد.
هسه بعد از گذراندن تحصیلات تا مدرک دیپلم، در سال ۱۸۹۵ در سن ۱۸سالگی در یک فروشگاه کتاب آغاز بهکار کرد. اگرچه کار اصلی او بستهبندی، جابهجایی و آرشیو کردن کتابها بود، اما بعد از پایان ۱۲ ساعت کار روزانه، با خواندن کتاب، علاقهشخصیاش را دنبال میکرد. او در این میان به نوشتههای الهیات گوته، لسینگ، شیلر و متون مربوط به اسطورهشناسی یونان علاقه خاصی داشت.
روزگاری بود که <هسه> از غرب آمریکا تا قلب اروپا شیفتگان ادبیات را مسحور خود کرده بود.آثارش به پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شده و طبق شنیدهها تا امروز بیش از هشتاد میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته است. او خود بارها اعتراف کرده بود که هرگز انتظار چنین استقبالی را از آثارش نداشت و حتی در آرزوهایش هم این قدر مخاطب برای آثارش تصور نمیکرد. بیش از هرچیز اما برای این نویسنده متعهد تاثیر داستانهایش بر ذهن و روان مخاطب اهمیت داشت. او معتقد بود تنها دلیل موفقیتاش در این نکته است که خواننده تازه بعد از بستن کتاب به دنیای داستانهای او پرت میشود. این همه خواسته هسه بود. هسه میتواند آنچنان داستانش را با ذهن خواننده گره بزند که او دیگر هرگز تصورنکند شخصیتهای آفریده هسه وجود خارجی ندارند.در سال ۱۸۹۶، نخستین شعر او به نام <مدونا> منتشر شد. هسه تمرکز بیشتری بر آثار رمانتیک آلمان از جمله آثار کلمنس برنتانو، جوزف فرایهر فون آیشندورف و فردریک هولدرلین داشت، و در پاییز ۱۸۹۸، نخستین کتاب شعرش را با نام <ترانههای عاشقانه> منتشر کرد. در تابستان سال بعد، مجموعهای به نثر با نام <یک ساعت بعد از نیمهشب> را به چاپ رساند؛ هرچند کتابهایش از لحاظ درآمد اقتصادی توفیقی نداشتند و طی دو سال، تنها ۵۴ نسخه از ۶۰۰ جلد شمارگان مجموعه شعر او به فروش رسیدند.
در سال ۱۹۰۰ به علت مشکل بینایی از سربازی معاف شد و مشکلات عصبی و سردردهای مداوم، در طول عمر همیشه او را آزار میدادند. پس از سفر به ایتالیا که فرصت انتشار بیشتر متون ادبی و شعرهای هسه را برای او ممکن میساخت، نخستین رمان این نویسنده در سال ۱۹۰۴ به نام <پیتر کامنزیند> به چاپ رسید و هسه بهعنوان یک نویسنده، رسما وارد دنیای ادبیات شد. بعد از ازدواج با ماریا برنولی در سال ۱۹۰۴، دومین رمانش را به نام <زیر چرخ> در سال ۱۹۰۶ به چاپ رساند. این رمان یکی از بزرگترین آثار هرمان هسه است که تضاد میان آزادیهای فردی و فشارهای موجود در جوامع پیشرفته را نشان میدهد.
او در کنار رمان، به سرودن شعر و نوشتن داستان کوتاه نیز میپرداخت. سومین رمان هرمان هسه در سال ۱۹۱۰ با نام <گرترود> منتشر شد که خود آن را یک ناکامی میدانست. با شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، هسه با اعلام اینکه میخواهد همچون بسیاری از نویسندگان دیگر در جبهه حضور یابد، داوطلبانه خواستار حضور در جنگ شد؛ اما بهعنوان نگهبان اسیران جنگی منصوب شد.
چاپ مقالهای در سوم نوامبر ۱۹۱۴ که از روشنفکران آلمانی خواست تا اسیر ناسیونالیسم نشوند، او را در میدان اختلافات سیاسی قرار داد. این مناقشه عمومی هنوز حل نشده بود، که با مرگ پدر، بیماری سخت فرزند و روانپریشی همسرش، هسه دچار مشکلات روانی شدید شد و با ترک خدمت ارتش، به مرکز رواندرمانی رفت. هسه در سال ۱۹۱۴ به علت مخالفت با تبلیغات نظامیگری ملیگرایان آلمان و طرفداری از جنبش صلحخواهانه مجبور به مهاجرت به سوئیس شد. او همچون بعضی از رمانتیکهای زمان خود طرفدار فلسفه و فرهنگ هندویی شد، البته با این تفاوت که او سالها خود در آن کشور زندگی کرد و از نزدیک شاهد بسیاری از ارزشهای فرهنگی و مذهبی بود که از طرف پیروان و ساکنان آنجا عملی نمیشدند، به این علت خواننده مدام با آداب و رسوم و اندیشههای شرقی و آسیایی در آثار هسه برخورد میکند. نسل معترض بیت آمریکا از سال ۱۹۵۸ به بعد، هسه را کشف و به هیپیها و جوانان آنجا معرفی کرد. سفر و گردش در دامن طبیعت، راهپیمایی و مهاجرت از جمله موضوعات آثار هسه هستند که نوستالژی رمانتیک را در جوانان بیدار میکنند تا آنها هم به قول خواننده هموطن ما، لحظهای کنار سبزه بنشینند.اما تا آنجا گفتیم که او را راهی تیمارستان کردند. بعد از سه هفته درمان، به خانه بازگشت؛ اما جدایی همسرش از او، موجب شد تا هرمان هسه برای تسکین خود، به نقاشی روبیاورد؛ هنری که زمینهساز کتابهای بعدی او شد؛ چنانکه در کتاب <آخرین تابستان کلینگسور> در سال ۱۹۲۰ مشاهده میشود. او به همراه صمیمیترین دوستاش به اندونزی رفت و طی این سفر به شدت شیفته هند شد. آنقدر که بارها در یادداشتهایش نوشت هرگز نمیتواند هند را فراموش کند. حاصل این سفر کتابهای سیذارتا و یادداشتهایی از هند شد.در داستان سیذارتا <هسه> درباره دنیای معنیات و ندای درون آدمها حرف میزند. او در این کتاب از دانایی و آگاهی میگوید.هنری میلر درباره این کتاب میگوید: <سینارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید نیز موثرتر است.> هسه در سال ۱۹۲۶ رئیس فرهنگستان هنر پروس شد اما چهار سال بعد استعفا داد. او در تمام آن سالها مخالف سرسخت ناسیونالیستها بود، برای اینکه هرگز نمیتوانست با جنگ و نژادپرستی کناربیاید. هسه تا پایان عمر به این اصول پایبند ماند.
او رمان موفق <گرگ بیابان> را در سال ۱۹۲۷ منتشر کرد و در برخی آثار برجسته او توصیفهای شرح حالگونهبا مایههای طنز قابل درک هستند. آنطور که ویکیپدیا مینویسد، در سال ۱۹۳۳ برتولت برشت و توماس مان را که راهی تبعید بودند، کمک کرد و در این میان سرکوبی هنر و ادبیات از سوی هیتلر را مورد انتقاد شدید قرار داد. بعد از جنگ جهانی دوم، دیگر رمان ننوشت؛ اما نوشتن داستان کوتاه و شعر را ادامه داد. هسه در سال ۱۹۴۶ موفق به دریافت نوبل ادبیات برای یک عمر فعالیت ادبی شد. او روز نهم اوت ۱۹۶۲ در تسین سوئیس درگذشت. از جمله افتخارات و جوایزی که کسب کرد، به دکتری افتخاری از دانشگاه برن، جایزه ویلهلم راب، گوتفرید کلر و جایزه گوته از شهر فرانکفورت میتوان اشاره کرد. هرمان هسه بهعنوان یکی از پرخوانندهترین نویسندهها اروپایی قرن بیستم شناختهشدهاست و این روزها نیز شاهد انتشار ترجمه سلیس و جذاب <سروش حبیبی> از یکی از درخشانترین آثار هسه که پیش از این با نام <نرگس و زرین دهن> منتشر شده بود هستیم. این کتاب با عنوان <نارسیس و گلدموند> با قلم مترجم فرهیخته منتشر شده است.
● اندیشههای هسه
از جمله دردسرهای سیاسی دامنگیر هسه، این بود که نازیها در زمان حاکمیت خود آثار او را به علت تبلیغات صلحجویانه ممنوع کردند. والدیناش از میسیونرهای مذهبی بودند که سالها در هند به تبلیغ مسیحیت پرداختند. او مینویسد که نزدیک بود مدرسه، تعلیمات الهیات دین مسیح و آداب و رسوم سنتی آن زمان کشورش، او را در نوجوانی از پای درآورند. وی درباره بدرفتاری پدر، معلم و روحانی کلیسا مدام گله و شکایت میکرد. یک بار هم دست به خودکشی زد و مدتی در تیمارستان شهر بستری بود.
فرار به برهه رمانتیک ادبیات، فرار از عوارض سرخوردگی فرهنگ غربی شد. رمانتیک شبهعرفانی هسه نیز موجب تقدس و محبوبیت او بین جوانان بیخیال هیپی شد. او میگوید: مسیر و راه رسیدن به هدف گاهی مهمتر از خود هدف است. او با کمک آثارش توانایی تاثیر ادبیات را بر واقعیات زندگی نشان داد. آزادی فرد، بزرگترین شعار مکتب لیبرالیسم و آنارشیستهای طبیعتگرا، هدف نوشتههای هسه شد. مخالفت با نظامهای توتالیتر، انتقاد از ماشین و صنعت و جانبداری از صلح از جمله موضوعات آثارش هستند. در کتابهایش غالبا برخورد و وابستگی سرنوشت انسان به طبیعت نشان داده میشود. بعضی منتقدان میگویند: اگر نویسندگانی یافت شوند که بر اثر یک سوءتفاهم بیشترین تاثیر را بر خواننده گذاشته باشند و به شهرت جهانی رسیده باشند، هسه یکی از آنهاست. محتوای رمانهایش مخلوطیست از رمانتیک آلمانی، روانشناسی مدرن، عشق به طبیعت و تحقیر تمدن صنعتی. هنگامیکه بخشی از روشنفکران اجتماعی از هسه، همچون توماس مان انتقاد کردند که او در برج عاج خود نشسته و به مشکلات روز توجهی ندارد، او جواب داد که مسئلهاش، دولت، جامعه و کلیسا نیست، بلکه انسان است، آن هم نه یک فرد مشخص.
● آثار او در یک نگاه اجمالی
کتاب گرگ بیابان، بعدها مانیفست نسل بیت و هیپی شد، چون تمام موضوعاتی که هسه را تحت تاثیر قرار دادند، در این کتاب مطرح شدهاند. در رمان پیتر کامنتسیند او جوابی منفی به مشکل شهرهای آلوده و بزرگ، شلوغ و مدرن میدهد. عدهای هم در کتاب سیذارتا، جهانبینی هسه را میبینند. کتاب بازی با مهرههای شیشهای، شاهکار او، رمانی انتقادی، فرهنگی و فلسفیست. رمان دمیان، خطاب به بازگشت غمانگیز سربازان از جنگ جهانی اول میباشد. تعجبآور نیست اگر عدهای هم هسه را آخرین دنکیشوت ادبی به حساب میآورند. غالب خوانندگان آثار هسه جواناناند. آنها معمولا درباره زیباییشناسی و استیل ادبی کتاب نمیپرسند، بلکه خود را مخاطب حرفهای او احساس میکنند. محبوبیت هسه میان جوانان آن زمان چنان قوی بود که او در سال چند هزار نامه از جوانان زیر ۲۵ سال دریافت میکرد و از او حدود سی و پنج هزار نامه بهجا مانده است، چون هسه علاقه خاصی به مکاتبه با خوانندگان کتابهایش داشت.در شوروی سابق و دیگر کشورهای بلوک شرق، آثار او را بخشی از رئالیسم مترقی به حساب میآوردند و او را فردی انسانگرا از نوع غربی معرفی میکردند، گرچه حاکمان آلمانی در طول دو جنگ جهانی به او لقب نیمهخائن دادند. جایزه ادبی نوبل او را عدهای جایزه برای موضعگیری سیاسی او و نه برای نبوغ ادبیاش به حساب میآورند، گرچه بیشتر کتابهایش سالها در فهرست کتابهای پرفروش سال قرار داشتند. در آمریکا بیش از یازده میلیون، در ژاپن بیش از نه میلیون و در مجموع بیش از پنجاه میلیون از کتابهای او به فروش رفت. قشر کتابخوان آن زمان آمریکا او را منتقد تمدن صنعتی، جامعه و دولت میدانست. انعکاس آمریکایی علاقه به آثار هسه به سبب جنگ ویتنام و بیمعنی بودن آن و قدرت متمرکز دولتیست. در محیط فرهنگی آمریکا، هسه در کنار توماس مان، کافکا، گونتر گراس و برشت از جمله معروفترین نویسندگان آلمانی زبان است. جامعهشناسان ادبی بر این باورند که هسه را دانشجویان کشف نکردند، بلکه خوانندگان معمولی و حاشیهنشین جامعه مصرف صنعتی. خواننده آمریکایی سعی میکند گاهی هسه را با داستایوفسکی مقایسه کند. قهرمان رمان داستایوفسکی با کمک مسیحیت به مقابله فرهنگ غرب میرود و قهرمان اثر هسه با کمک فلسفه و ارزشهای فرهنگی شرقی جویای راه نجات است، قهرمانی که خود از جامعه بیگانه گشته است.هسه نویسندهای است که معمولا از سکوی پرتاب فرهنگی در آمریکا به سایر نقاط گیتی، از جمله ژاپن، راه یافته یا ترجمه شده، مثلا رمان پیتر کامنتسیند هسه بیش از چهارده بار، کتاب دمیان بیش از سیزده مرتبه و گرگ بیابان بیش از ۹ بار تا کنون در ژاپن ترجمه شدهاند. امروزه غالبا محصلان جوان، خوانندگان آثار هسه را در آنجا تشکیل میدهند. آنها دلایل موفقیت کارهای هسه در ژاپن را روش ساده و روشن او، محتوای غنی کتابها، عشق به گذشته، احساس نزدیکی به طبیعت، شکایت از مشکلات و جراحات روحی، نوستالژی نامحدود و شوق و اشتیاق به ادبیات رمانتیک میدانند. در نظر ژاپنیها هسه نویسندهای است که در طول عمر طویل خود چند بار به دوران بلوغ جوانی رسیده، به این دلیل او جوانان شرقی را خوب میفهمد. ناگفته نماند که طبق آمار، چهل درصد دانشجویان و محصلان ژاپنی در سال ۱۹۷۲ به علت بحرانهای روحی به خودکشی دست زدند.
از جمله عنوانهایی که مترجمان و ناشران ژاپنی برای خطاب قرار دادن جوانان و فروش کتاب بیشتر به رمانهای هرمان هسه دادند: <روح مهاجر، رفیق، شعرهای جوانی، راهپیماییهای جوانی، دوران جوانی، یاد وطن، روح تنها، توفان در جوانی، غمهای دوران جوانی، عشق و دانایی، و چاه مریم> بودند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست