پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عرفان معنویت گرا و عبودیت محور


عرفان معنویت گرا و عبودیت محور

عرفان ناب اسلامی, «عرفان زندگی» است که در آن تهذیب و سلوک معنوی با زیست در جامعه و ایجاد ترابط و تعامل مبتنی بر «خدا باوری» تأیید و تأکید شده است که معنویت و جامعه و سلوک و سیاست با هم در تعارض نیستند, بلکه متن قرآن, احادیث اسلامی و سیره اهل بیت ع حاوی و حامل معارفی اساسی در خدمت به خلق,

▪ پرسش:

عرفان های کاذب چه تفاوت هایی با عرفان اصیل و ناب اسلامی دارد و شاخص های رفتاری آنها کدام است؟

ـ پاسخ:

عرفان ناب اسلامی، «عرفان زندگی» است که در آن تهذیب و سلوک معنوی با زیست در جامعه و ایجاد ترابط و تعامل مبتنی بر «خدا باوری» تأیید و تأکید شده است که معنویت و جامعه و سلوک و سیاست با هم در تعارض نیستند، بلکه متن قرآن، احادیث اسلامی و سیره اهل بیت(ع) حاوی و حامل معارفی اساسی در خدمت به خلق، شفقت بر خلق خدا، اهتمام به امور مسلمین، تربیت نفوس و اجرای حدود الهی در جامعه است، نه عزلت نشینی به بیان دیگر عرفان حقیقی و حقیقت عرفانی جز از رهگذر عبودیت و بندگی خدا و خروج از انانیت و فانی کردن آن حاصل نمی شود و عبودیت است که محور ربوبیت و ولایت انسان سالک بر درون و بیرون خود خواهد بود و عبودیت در پرتو معرفت به خدا و عمل به شریعت ممکن است و لاغیر. حال آنکه برخی از فرقه های تصوف و عرفان های کاذب به سماع و رقص روآورده اند و از جلوات و جذبات و مستی در عالم سماع و دست افشانی با توجیه های عرفانی سخن گفته اند و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی(ره): «عبادت های پاک دینی به شاهد بازی و حلقه های نی و دف و ترانه های مهیج و رقص و وجد تبدیل گردید و طبعا جمعی از سلاطین و اولیای دولت و توانگران و اهل نعمت که فطرتاً به معنویت علاقمند بودند و از طرف دیگر نمی توانستند از لذائذ مادی دل بکنند، سرسپرده این طوایف شده، هرگونه احترام و مساعدت ممکن را نسبت به مشایخ قوم بذل می کردند که این خود، یکی از بذرهای فساد بود که در میان جماعت نشو و نما می کرد. بالاخره عرفان به معنای حقیقی خود (خداشناسی یا معادشناسی) از میان این قوم رخت بربسته، و به جای آن جز گدایی و دیوزگی و افیون و... و غزلخوانی چیزی نمانده» (مذاکرات هانری کربن با علامه طباطبایی«ره»)

سماع که به طور معمول در قالب رقص، موسیقی، شعر و آواز است اگرچه نزد همه صوفیان و عارفان مورد تأیید نیست، اما برخی از متصوفه درصدد تایید آن با مستمسک قراردادن برخی از آیات قرآن کریم که مشتقات واژه سمع در آن بکار رفته است هستند، و حتی برخی آن را به رقص و سماع رسول خدا(ص) مستند ساخته اند و گروهی دیگر سماع را علاوه بر آوازخوانی، رقص و پایکوبی با ویژگی های دیگر چون: رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جای قرآن، آمیختن سماع با میگساری، سماع با پسران جوان و زیبا و گاه با برخی گناهان دیگر درآمیخته اند.

گروهی دیگر نیز بر این باورند که سماع، هیجانات، تمایلات، حسرت ها، آرزوها و ناکامی های انسان را آشکار می سازد و با صرف انرژی های روحی و مغزی که در سماع تجلی می یابد، کم کم فروکش می کند و این آرامش را برای سالک ضروری می دانند. حتی برخی سماع را با نماز یکسان و همتا ساخته که کارکرد هر دو یعنی «عروج روح» یکی است، و تنها فرقشان در این است که دو ظرف وجود دارد که یکی نماز و دیگری سماع است و مظروف مهم است و اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود. (عبدالحسین زرین کوب، پله پله تا ملاقات با خدا، ص ۱۸۱) «محی الدین عربی» سماع را در هر قالبش، پدیده ای ضدعرفان و ناسازگار با مقام و روح عرفان می داند و معتقد است که سلوک معنوی، وقار و طمأنینه می آورد، نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک و انفعال و شور و حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آواز پدید می آید. از دید ابن عربی این کار ریشه نفسانی دارد و این خود طبیعی است که به وجد و حال می آید، نه خود معنوی و الهی و علاقه به سماع نشانه نقص و نوعی وسوسه شیطانی است و حتی اشتغال به سماع عامل سقوط انسان تکامل یافته (اگر به کمالی رسیده باشد) خواهد شد.

بنابراین سلوک عرفانی با استعلای عقل و شکفتن حقایق پنهان قلبی در پرتو معارف معنوی و عبودیت الهی ممکن است، نه برانگیزش احساس و حالات روحی و روانی، زیرا معیار و ملاک «شریعت» است و قرآن کریم و سیره اهل بیت(ع) منبع و روش فهم و شناخت چنین مسایلی است که هرگز به همسان سازی نماز با سماع یا تجویز رقص و موسیقی برای برانگیختن احساس و عواطف دستور نمی دهد، بلکه معتقد است احساس، غرایز و تمایلات حسی انسان باید تحت تدبیر عقل و مدیریت نفس مطمئنه قرار گیرد و بحث ریاضت شرعیه و مجاهده با نفس نیز در همین جهت و هدف مطرح شد. نه اینکه «شهوت پنهان» و «غریزه سرکوب شده» با آواز و حرکات دست و پا نمودار و نام عرفان بر آن نهاده شود.

در پایان جمع بندی این بحث را می توان در این جمله خلاصه کرد که عرفان حقیقی تنها در قرآن، سنت و سیره رسول خدا(ص) و ائمه هدایت و سعادت، عالمان ربانی و اولیای صادق الهی یافت می شود و خارج از این مسیر و مجری عرفان ها غیرحقیقی و کاذب بوده و در نهایت به انحراف و ضلالت منجر خواهد شد.