چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بیماری های عصر جدید تراژدی جنگ میكروبی آمریكا


بیماری های عصر جدید تراژدی جنگ میكروبی آمریكا

در سال ۱۹۸۰, دكتر «جیمز دویتشمن», دكتر «مینگ لون» و ژنرال ریچارد آرنوایت» به بررسی ساختار میكروارگانیسمی پرداختند كه تاكنون ناشناخته بود و در پایان جنگ جهانی دوم در كشت های میكروب سیاه زخم آنتراكس كه به هدف نظامی انجام گرفته بود, نزد كشورهای دشمن یافت شده بود

حقیقت درباره منشأ بسیاری از بیماری های نادر، علاج ناپذیر و یا آن دسته از بیماری هایی كه در اصطلاح غرب «یتیم» خوانده می شوند و گریبانگیر بشر امروزی هستند، چیست؟ آیا باید آنها را، آن گونه كه بسیاری نیز باور دارند، از تبعات مدرنیسم و حاصل تراوشات بیش از حد مغز بشری دانست و یا به دنبال علتی دیگر بود و ریشه را در جایی دیگر جست؟ نوشتار ذیل گویای حقایقی است كه پرده از بسیاری اسرار بر می دارد و چشم ها را بر سفاكی هایی می گشاید، كه هرچند تلخ، آگاهی بدانها ضروری است.

«جرالد شوماخر»، سرهنگ نیروهای ویژه ارتش آمریكا، در برگی از خاطراتش می نویسد: «...تاكنون به هیچ گزارشی كه به بیماری جنگ خلیج فارس اشاره داشت، توجه نكرده و اهمیت نداده بودم. و این، تا زمانی كه سربازان تحت فرماندهی ام و خانواده هایشان بیماری هایی را بارز ساختند كه نمی توانست جز از حضور آنها در خلیج فارس و یا تماسشان با اشخاص و ابزاری كه از عراق بازگردانده شده بودند، ناشی شده باشد. و در جست و جوی حقیقت، با دكتر گارت نیكولسون برخورد كردم... و «طرح همروكال» حكایت عمیق و شوك آور آنچه واقعا به وقوع پیوسته، است.

اكنون، وقت آن رسیده كه مردم با حقیقت آشنا شوند!»و حقیقت این است كه «بیماری های جدید» كنونی از آسمان نازل نشده، بلكه در واقع به عنوان «سلاح های میكروبی» در آزمایشگاه های نظامی تولید شده اند! این را اسناد و مداركی نشان می دهد كه خبرگزاری «آلترانفو» در ۸۰ صفحه گردآوری و اسكن كرده است، و تحقیقات بسیاری دانشمندان بر آن صحه می گذارد. به این ترتیب و براساس این اسناد و شواهد، كلیه بیماری های جدید و نوظهور مانند ایدز، سندروم خستگی مزمن، سندروم فیبرومیالژی، سندروم جنگ خلیج فارس، پاندمی آنفلوانزای مرغی و... همه و همه در واقع یكی بوده و ریشه در «مایكوپلاسما»ها دارند كه به عنوان «سلاح میكروبی» مورد استفاده قرار می گیرند! حقیقت تلخی كه دكتر «اسكات» آمریكایی از آن پرده برداشته و دكتر «گارت نیكولسون»، رئیس مؤسسه پزشكی هسته ای آمریكا، نیز در كتاب خود، «طرح همروكال»، افشا كرده است.

و این حقیقت تلخ «طرح دی لیلی» (Project Day Lily) نام دارد.اساس طرح «دی لیلی» را رویدادهایی تشكیل می دهند كه در ارتباط با «سندروم جنگ خلیج فارس قرار دارند، بیماری مرموزی كه ۱۵۰ هزار كهنه سرباز آمریكایی از آن رنج برده و ده ها هزار نفرشان بر اثر آن جان باخته اند در حالی كه از هرگونه شناسایی رسمی و معالجه و درمان محروم بوده اند، زیرا كه منشأ بیماری باید مخفی می ماند. حقیقت وجود یك عامل میكروبی در خون این سربازان را در اصل دو دانشمند آمریكایی كشف كردند.

منشأ نیز در واقع اجرای یك برنامه گسترده آزمایش برروی نظامیان و زندانیان بوده است. تمامی كارمندان و پرسنل آكادمیك ذیربط نیز هر آنچه در توان داشتند به كار گرفتند تا این اطلاعات فوق سری پنهان بماند، اگر چه موضوع «قتل» در میان بوده است! و البته، همین كشف سبب گردید تا بیمارانی كه از سندروم خستگی مزمن و بسیاری بیماری های دیگر رنج می بردند، سرانجام اجازه درمان یابند.

در «پروژه همروكال»، دكتر «نیكولسون» و همسرش -كه او نیز پزشك و پژوهشگر است- فساد مجموعه دانشگاهی و دولتی، و نیز سرمایه گذاری های مافیایی آنها، را فاش و محكوم می سازند. در این كتاب از جمله می خوانیم كه: در تپه های «مریلند»، پایگاه عظیمی متعلق به ارتش آمریكا وجود دارد كه در جریان جنگ جهانی دوم و سال های جنگ سرد به مركز عمده تحقیقات تسلیحات میكروبی این كشور تبدیل شده است.

«فورت دتریك» در واقع اولین آزمایشگاه آمریكا است كه به تولید عوامل جنگ میكروبی و دفاع در برابر همین عوامل اختصاص یافته است. و اگر چه قانون «پلوشیر» مصوبه دوران حكومت «نیكسون» این پایگاه را به خلع سلاح و تبدیل شدن به یك مركز پژوهش بیماری سرطان ملزم می سازد، اما در مؤسسه ارتش آمریكا واقع در این پایگاه، كه مسئولیت بیماریهای عفونی را عهده دار است، فعالیت های نظامی نسبتاً همانند سابق پی گرفته می شود و این فعالیت های ویژه مؤسسه مزبور را به نیرویی مؤثر در جنگی پنهان در راستای تولید و افزایش عوامل میكروبی جدید تحت پوشش «دفاع در برابر جنگ میكروبی»، مبدل ساخته است.

در همین محل بود كه، درست پس از جنگ جهانی دوم و همانند صدها آزمایشگاه دیگر در سراسر آمریكا، دانشمندان كشورهای سابقاً «دشمن» به استخدام درآمدند تا تحقیقات نیمه كاره خود را پی گرفته، به تولید برخی از وحشتناكترین سلاح های كشتار جمعی كه تاكنون بشریت با آنها آشنا شده است، بپردازند. شوق و شوری كه این دانشمندان برای اثبات كاربرد و میزان تأثیر سلاح های خود بارز ساختند به فجایع متعددی منجر گردید كه بسیار ماهرانه مسكوت گذاشته شد و مردم آمریكا را از خلق این «هیولا»ها بی خبر گذاشت.

در سال ۱۹۸۰، دكتر «جیمز دویتشمن»، دكتر «مینگ لون» و ژنرال ریچارد آرنوایت» به بررسی ساختار میكروارگانیسمی پرداختند كه تاكنون ناشناخته بود و در پایان جنگ جهانی دوم در كشت های میكروب سیاه زخم (آنتراكس) كه به هدف نظامی انجام گرفته بود، نزد كشورهای دشمن یافت شده بود. دكتر «مینگ لون» دانشمندی چینی تبار و بسیار درخشان بود كه اكنون برای ارتش آمریكا كار می كرد.

وی متخصص سیاه زخم بود، و در آزمایشگاه او بود كه این میكروارگانیسم در كشتی قدیمی كه از یك واحد «اس اس» در حال عقب نشینی از اروپای شرقی به سمت آلمان، به دست آمده بود، مصادره شده بود. آلمانی ها موفق به اختراع سلاح های جنگی میكروبی شده بودند و قصد داشتند این سلاح ها را در برنامه كشتار خود در اروپای شرقی به كار برند، اما هیچ كوششی به خرج نداده بودند كه ارگانیسم هایی را كه در كشت های بسیار خطرناك خود به كار می گرفتند، شناسایی كنند. بهرصورت، «بهترین» تركیب از این بین انتخاب شد و دكتر «لون» مأمور یافتن و تعیین دقیق تركیب این «معجون»های مرگبار گردید.

میكروارگانیسم جدید از نوعی كاملاً غیرمعمول بود. به «آنتراكس»، عامل سیاه زخم، این عامل خطرناك جنگ میكروبی- كه در زیر میكروسكوپ به ردیف هایی از واگن های كوچك می ماند و قادر است در صورت تنفس عمیق مقدار بسیار كمی از آن، ظرف چند روز بكشد- شباهتی نداشت، بلكه بسیار كوچكتر از آن بود ، ابزار ژنتیك بسیار كمتری در خود داشت و ساختار آن نیز متفاوت بود. میكروب ناشناس در حالت زنده آن قابل مشاهده نبود، باید آن را می كشتند و از طریق جذب نمك های فلزات سنگین تثبیت می كردند، آبش را در الكل می كشیدند و بالاخره در صمغ محصورش می كردند تا بتوان آن را به برش های باریك قابل مشاهده در زیر میكروسكوپ الكترونیك تبدیل كرد.

از دید ژنرال «آرنوایت»، مردی با ظاهری بسیار معمولی اما طبیعتی بسیار بی رحم كه به سربازان صرفاً به دید خوكچه های آزمایشگاهی می نگریست كه صرفاً برای تجارب علمی و البته ارتقای درجه و مقام او خوب بودند و بس، نتیجه مشاهدات آنها واقعاً شگفت انگیز بود، به طوری كه هیچكس هرگز نمی توانست به هیچ طریقی پی ببرد كه یك «مایكوپلاسما»ی كوچك می تواند اینچنین كشنده باشد.

در واقع، «ویروس» بسیار ریز «مایكوپلاسما» كه آنها شاهدش بودند، شكلی بدوی از باكتری داشت، آنقدر بدوی كه پوسته محافظ بیرونی یا جداره سلول یعنی پوشش ضخیم و پیچیده گلوسیدی خود را كه از باكتری ها در برابر عناصر محافظت كرده، شكل ویژه ای نیز به آنها می بخشد، از دست داده بود. «مایكوپلاسما»ی كوچك بخشی از اطلاعات ژنتیك خود را از دست داده بود، به طوری كه كوچكتر از ساده ترین باكتری ها و از حصارهای سلولی متمایز ویژه غالب باكتری ها بی بهره بود و می توانست اشكال مختلفی به خود بگیرد.

منابع:

آلترانفو

فیبرومیالژی

پراجكت دی لیلی

ایكس لیبریس

فریدام مگ


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.