جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر «تاریخیت نص» حامد ابو زید


نقدی بر «تاریخیت نص» حامد ابو زید

نصر حامد ابو زید در كتاب «مفهوم النص» مباحث خود درباره قرآن را بر پایه این ادعا استوار می سازد كه متن قرآنی در ذات و جوهره اش محصولی فرهنگی است

● درآمد

نصر حامد ابو زید در كتاب «مفهوم النص» مباحث خود درباره قرآن را بر پایه این ادعا استوار می‌سازد كه متن قرآنی در ذات و جوهره‌اش محصولی فرهنگی است.

این متن در طول بیست و سه سال در درون فرهنگ خاصی شكل گرفته است. این ادعا با ابهاماتی همراه بوده و انتقادات بسیاری را علیه او برانگیخته است. او عنوان «تاریخیت نص» را بر این دیدگاه نهاده است.

نصر حامد تاریخیت را در برابر ازلی بودن قرآن مطرح می‌كند. این مساله نزاع كلامی‌مهمی‌میان اشاعره و معتزله بوده است؛ اشاعره از قدیم بودن قرآن و معتزله از حادث بودن آن دفاع می‌كردند.

این دیدگاه، چنان كه وی اشاره می‌كند، با زبان‌شناسی سوسور ارتباط دارد. تصوری كه سوسور از زبان پیش كشید تصور كلاسیكی از ارتباط زبان با عالم را كنار می‌گذارد.

فرهنگ، تصوری است كه بشر از عالم در اختیار دارد. زبان هم نظامی‌است كه این تصور را نشان می‌دهد. تصور بشر از عالم دارای سطوح متفاوتی است. لذا فرهنگ هم سطوح متفاوتی دارد. زبان هم به اندازه فرهنگ سطوح گوناگون دارد. عالم عینی به همان شكل مستقل از آگاهی در تصورات و مفاهیم فرهنگی انعكاس آلی پیدا نمی‌كند، زیرا قوانین عالم مستقل با قوانینی كه مفاهیم و تصورات را در آگاهی تشكیل می‌دهند، تفاوت دارند. این سخن منطقی نیست كه بگوییم زبان تصورات و مفاهیم را به صورت آلی منعكس می‌كند؛ چرا كه قوانین زبان با قوانین تشكیل مفاهیم و تصورات در آگاهی تفاوت دارد.

به اعتقاد ابوزید، نص قرآن «متن زبانی» است. او وحی را از نگاه ناسوتی می‌نگرد و هر نوع صورت اسطوره‌ای و غیبی را از آن حذف می‌كند. از این رو، او تعریف جدیدی از نص قرآنی پیش می‌كشد و آن را متن زبانی تعریف می‌كند. او در حقیقت با این تعریف هر نوع بار لاهوتی و آسمانی و قدسی یا وحیانی را كنار می‌گذارد.

نص قرآنی در فرآیند ارتباطی میان خداوند و پیامبر شكل گرفته است. نص ماهیت ارتباطی دارد. این ارتباط مانندِ دیگر موارد ارتباطی، فرستنده و گیرنده‌ای دارد و در سیاق خاصی رخ داده است. خداوند ارتباط زبانی با پیامبر برقرار كرده است. این ارتباط هم حامل پیامی‌ بوده است. خداوند هم كدهایی را از زبان عربی برای انتقال دادن آن در سیاق و بافت ویژه‌ای برگزیده است. از این رو، این پرسش مطرح می‌شود كه آیا اعتقاد به تاریخیت با ماهیت ارتباطی نص همخوان است؟ پاسخ این پرسش بحثی در خود «محصول فرهنگی» و تعیین مراد از آن را می‌طلبد. صورت‌های مختلفی در این مورد مطرح می‌شود كه از ارتباط فرهنگ با پیام نص ناشی می‌شوند. آنها عبارتند از:

۱) فرهنگ به عنوان كدهای ارتباطی:

احتمال نخست این است كه مراد از «محصول فرهنگی» این باشد كه نص، مانندِ ‌متون دیگر عربی، به زبان عربی بوده و تابع قوانین این زبان است. به عبارت دیگر، خداوند كدهای ارتباطی را از فرهنگ عرب برگزیده است. این صورت بدیهی به نظر می‌آید و در همین حد مخالفی ندارد. خداوند پیام خود را در ارتباط زبانی در قالب زبان عربی عرضه كرده است. نتایجی هم كه ابوزید از تاریخیت می‌گیرد از این ادعا ناشی نمی‌شود.

۲) فرهنگ به عنوان صورت پیام:

احتمال دوم این است كه نص بدین معنا محصولی فرهنگی است كه خداوند در این ارتباط زبانی پیام خود را در قالب فرهنگ عرب ارائه داده است. به عبارت دیگر، نص محتوا دارد و صورت. محتوای آن همان پیام الهی و صورت آن فرهنگ عرب است. هر گوینده‌ای پیام خود را در قالب فرهنگ موجود ارائه می‌دهد. خداوند هم از این اصل مستثنا نیست. این سخن مشابه دیدگاه كانت در معرفت‌شناسی است. همان طوری كه كانت ادعا كرد ذهن ما به واقعیت فی‌نفسه؛ یعنی به واقعیت آن گونه كه در واقع هست، معرفت ندارد و ذهن همواره صورتی را به داده‌ها می‌افزاید، در این صورت هم ادعا می‌شود كه گوینده هیچ پیامی‌را بدون صورت فرهنگ زبانی‌اش انتقال نمی‌دهد. خداوند هم پیام خودش را به زبان عربی انتقال داده است. در نتیجه، او هم به ناچار آن پیام را با صورت فرهنگ عرب عرضه كرده است.

پرسشی در مورد این احتمال مطرح می‌شود: آیا این صورت را می‌توانیم كنار بگذاریم یا پیام همواره در قالب صورتی خاص انتقال داده می‌شود؟ اگر كنار گذاشتن آن امكان‌پذیر بود، چرا خداوند آن را كنار نگذاشت؟ به عبارت دیگر، در این صورت لازم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید كه خداوند پیام خود را در قالب صورتی ناخواسته ارائه داده باشد و در حقیقت او توانایی لازم برای ارتباط زبانی را نداشته باشد. بطلان این صورت پر واضح است. اما اگر تفكیك صورت از پیام امكان‌نپذیر نباشد، هیچ ارتباط زبانی به معنای دقیق امكان‌پذیر نخواهد بود؛ چرا كه هر پیامی ‌در قالب صورت فرهنگی خاصی خواهد بود كه مراد گوینده یا نویسنده نیست. بنابراین، مخاطب هرگز به پیام آن گونه كه گوینده یا نویسنده اراده كرده است دسترسی ندارد. این پیامد خلاف تجربه زبانی بشر در زندگی روزمره است. چنان كه در زندگی روزمره می‌بینیم، ارتباط زبانی به صورت موفقیت‌آمیزی میان افراد بشر تحقق می‌یابد و آنها پیام خود و یا دیگران را در دام چنین صورت‌های فرهنگی نمی‌یابند.

۳) فرهنگ به عنوان محتوا:

احتمال دیگر این است كه نص صرفا انتقال دهنده پیام نیست، بلكه عناصری از فرهنگ عرب را نیز انتقال می‌دهد. به عبارت دیگر، نص پیام خالص نیست و عناصری بیگانه با پیام را هم در بر دارد. تفاوت این احتمال با صورت قبلی در این است كه در این مورد رابطه فرهنگ با پیام، رابطه محتوا و صورت نیست، بلكه عناصر جدید نقش محتوا را بازی می‌كنند. این احتمال با ماهیت ارتباطی نص سازگار نیست؛ چرا كه بر طبق این احتمال، نص به معنای دقیق كلمه كاملاً پیام خدا نیست و عناصری در بر دارد كه مراد او نیستند. اگر این سخن را بپذیریم در واقع ماهیت ارتباطی نص را انكار كرده‌ایم و وجود محتوایی را در نص پذیرفته‌ایم كه خداوند آن را اراده نكرده است.

مهم‌ترین دلیل تأثیر فرهنگ بر زبان دلیلی است كه در زبان‌شناسی جدید مطرح شده است. هر زبانی تنها حامل جهان‌بینی خاصی است و قرآن هم كه به زبان عربی است باید دست كم تا حدی حامل همان جهان‌بینی عرب پیش از اسلام باشد و زبان قرآن لااقل در پاره‌ای از موارد انعكاس جهان‌بینی یا فرهنگ عرب جاهلی است. دیدگاه خاصی در این زمینه مطرح است كه فرضیه ساپیر ـ وورف‌ نام گرفته است كه تاریخیت نص را نتیجه نمی‌دهد. به طور كلی، تاریخیت نص هم از لحاظ مبانی زبان شناختی و هم از لحاظ شواهد و نتایج ناتمام است و با دیدگاه‌های رایج در نشانه‌شناسی معاصر كه برای متن، ماهیت ارتباطی قائلند همخوان نیست.

دكتر علیرضا قائمی‌نیا