دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نقد ادبی به شیوه مکتب تاویل یا هرمنوتیک


نقد ادبی به شیوه مکتب تاویل یا هرمنوتیک

هرمنوتیك Hermeneutics یا مكتب تأویل, در نقد ادبی نو, به منظور درك و فهم متون به كار گرفته می شود, و آن چنان در قید شناسایی نویسنده, تأملات درونی و گذشتهٔ او نیست

هرمنوتیك (Hermeneutics) یا مكتب تأویل، در نقد ادبی نو، به منظور درك و فهم متون به كار گرفته می‌شود، و آن چنان در قید شناسایی نویسنده، تأملات درونی و گذشتهٔ او نیست. واژهٔ هرمنوتیك، برگرفته از واژه هرمنییون (Hermeneuein) یونانی است؛ كه معنای تفسیر از آن استنباط می‌گردد. در میان صاحبنظران غربی، بر سر اینكه چرا به آخر این واژه s وصل شده است، اختلاف نظر وجود دارد. در این ارتباط، بسیاری، حرف s را زاید دانسته، و هیچ دلیل موجهی برای حضور آن در انتهای این واژه پیدا نكرده‌اند. در هر حال، مكتب هرمنوتیك، در پی آن است كه متن را به شیوه‌ای متفاوت، تفسیر كند.

مطرح شدن عدم قطعیت در معنا، و ایجاد شك و شبهه در اینكه در متون ادبی یك معنای مشخص و معین وجود دارد؛ همچنین، اینكه هر فرد، با توجه به آراء و آموزه‌های شخصی خود می‌تواند به معانی متفاوتی دست یازد، در این حوزه و بدین شیوه نقد، قابل حصول است.

پیروان نقد هرمنوتیكی، همواره به عدم امكان دستیابی قطعی منتقدین به اطلاعات و اندوخته‌های ضروری پیرامون متون خلق شده در گذشته اشاره می‌كنند، و بر این باورند كه باید مقوله زمان را در درك و فهم آثار كلاسیك در نظر داشت؛ و هر فرد، به طور جداگانه، این گونه متون را، به مقتضای دوران و زمانی كه به آن تعلق دارد، تأویل و ارزیابی می‌كند.

آنچه در این راستا مطرح گشت، برگرفته از اندیشه‌ها و آراء پیروان هرمنوتیك نوین است. این در حالی است هواداران هرمنوتیك سنتی‌ای چون «شلایر ماخر»، همانند نظریه‌پردازان كلاسیك، به قطعیت كلام و اندیشه خالق اثر پایبند بودند، و بر این اصل پافشاری می‌كردند كه درك مفهوم اصلی متن، در گرو درك اندیشهٔ نویسنده است؛ و این اوست كه تعیین‌كنندهٔ معنا در اثر است. در صورتی كه هرمنوتیك نوین، از عدم قطعیت معانی سخن به میان می‌آورد؛ و متغیر بودن ذهن انسان در درك مفاهیم را مطرح می‌سازد؛ و لاجرم، چنین استنتاج می‌كند كه مفاهیم نهفته در متون، ثابت و پایدار نیستند، و به طرق مختلف، در نوسان و تحول‌اند.

ژاك دریدا، به صراحت می‌گوید كه مفهوم در هر متنی نسبی است؛ و رولان بارت، سخن از «مرگ نویسنده» به میان می‌آورد. در واقع، فیلسوفانی از این دست، تمام سعی‌شان بر آن بود تا یا حضور نویسنده را كمرنگ نشان می‌دهند و یا اصلاً منكر وجود او به عنوان خالق اثر شوند. در این میان، عده‌‌ای از نظریه‌پردازان می‌كوشند كشف كنند كه آیا زبان می‌تواند معنای نهفته در متن را به درستی به مخاطبان منتقل كند یا نه؟ در پی آن، عده‌ای هم فهم و درك كل یك اثر را، منوط به درك اجزای آن می‌دانند.

با این حال، هنوز این افراد نتوانسته‌اند تعریفی روشن و واضح از نظریهٔ تأویل ارائه دهند. هر چند، بیش از همه، بر این اصل پافشاری می‌كنند كه متون ادبی، جدا از مخاطبان ادراك‌كننده است، و می‌تواند مستقل باشد و به زندگی خود ادامه دهد. به عبارت دیگر، درك مخاطب از متن باید جدا از متن باشد؛ و تأویل تنها می‌تواند در خصوص متن ـ ‌و نه بیشتر ـ صحبت كند.

بر مبنای دیدگاههای مطرح شده پیرامون تأویل متن، نقد ادبی باید بر اساس آراء و دیدگاههای تدوین گردد كه منتقد را به سوی رمزگشایی هدایت كند. در مجموع باید اذعان داشت كه مركز نقل تأویل، همان رمزگشایی در متن و درك مفهوم متن است.

جدا از این، بسیاری از هواداران این شیوهٔ تحلیلی، دامنه و گستره تأویل را به زندگی روزمره و عادی مردم و حتی صاحبان اندیشه هم می‌كشانند، و چنین می‌گویند كه انسان، در تمامی لحظات زندگی خود، به تأویل می‌پردازد؛ چه آن زمان كه در نقش یك پژوهشگر ظاهر می‌گردد و به ارائه دیدگاههای به دست آمده توسط خود مشغول است، چه هنگامی كه فردی به تأویل شنیده‌های خود در طول روز می‌پردازد، و چه آن زمان كه به تأویل اخبار روزانه مشغول است. در اصل، از این منظر خاص، تأویل، پیوندی ناگسستنی با فرایند تفكر دارد.

برخی دیگر از نظریه‌پردازان، پا را از این فراتر گذاشته‌اند، و تأویل را مختص انسان، نمی‌دانند. آنان بر این باورند كه حیوانات نیز، به تأویل مشغول‌اند. آنها مدعی‌اند كه حیوانات، برای انجام هر كاری، به تأویل می‌پردازند. چه آن زمان كه مشغول جست‌وجوی غذا هستند و چه وقتی كه برای نجات جان خود، تلاش می‌كنند. در حقیقت، از این منظر، تأویل گسترهٔ بسیار عظیمی را دربر می‌گیرد، و فراتر از انسان و درونش قدم برمی‌دارد.

از این رو، می‌توان به این نتیجه رسید كه، بر اساس تئوریهای مطرح‌شدهٔ تأویل، فرایندی بسیار پیچیده و چند وجهی است.

نظریه‌پردازان هرمنوتیك نوین، چون هانس روبرت یس، گادامر،‌ اریك دیهرش و ولفگانگ ایزر، بر خلاف نظریه‌پردازانی چون شلایر ماخر و دیلتای، كه مدعی بودند معنا در همان متن به قطعیت می‌رسد، چنین اظهار می‌دارند كه نباید توجهی به پدید آورندهٔ اثر داشت. به جای آن، باید به تفسیر روند درك متن و تأویل آن، اندیشید.

گادامر، كه از شاگردان هایدگر بود، بر این اصل پافشاری می‌كرد كه تأویل، از طریق زبان می‌تواند با جهان هستی، رودررو شود. در واقع، او می‌گوید كه انسان، با صحبت كردن، می‌تواند ساحت هستی را تفسیر كند. وی در این خصوص با نیچه همعقیده است كه هر دوره، اقتضای زمانی خود را دارد؛ و براساس آن، اندیشه‌ها و دیدگاههای خاصی مطرح است.

به همین دلیل، به این نتیجه می‌رسد كه تفاسیر و تحلیلهای مطرح، هیچ گاه نمی‌تواند ثابت باشد؛ و در دوره‌های مختلف، دچار تحول می‌گردد. او را می‌توان فیلسوفی جهان‌شناس نامید. چرا كه معتقد است: جهانی كه قابل درك است، زبان است؛ و در این رهگذر، هرمنوتیك یا تأویل، از طریق همین زبان، به مصاف جهان می‌رود. بارزترین تفاوت میان گادامر و نیچه در این است كه نیچه به ارتباط میان گذشته و حال اعتقاد نداشت، در صورتی كه گادامر معتقد است میان این دو دنیا یك پل ارتباطی مستحكم وجود دارد؛ و این طور نیست كه هر ایده و اندیشه‌ای، در یك دوره مطرح، و سپس به باد فراموشی سپرده شود.

البته گادامر، تنها به طرح چنین دیدگاههایی بسنده نمی‌كند. او بر آن است كه به ماهیت وجودی قدرت درك و استنباط آدمی، دست یابد. گادامر به این نتیجه رسیده است كه انسان، زمانی معنای واقعی یك متن را در می‌یابد، كه پیش از آن، سؤالاتی برایش مطرح شده باشد. به عبارت ساده‌تر، او معتقد است كه هر نكته در یك متن، در واقع، پاسخ به یك سؤال است. او، میان متون مكتوب و ذهنیت فعال خواننده، اعتقاد به نوعی جریان عقیدتی دارد. متن، پیامی را ارسال می‌كند؛ و ذهنِ خواننده، بلافاصله آن را دریافت می‌كند.

بر اساس اندیشهٔ او، با حربه تأویل، می‌توان متن را از دوره‌ای كه پدید آمده است جدا، و به زمان حال هدایت كرد. در واقع، بر اساس این نظریه، خواننده، متون قدیمی را، بر پایه حال و هوای حاكم بر زمان خود، درك می‌كند. از این رو، نوع درك ما از یك متن كهن، با نوع درك آنها از همان متن،‌ متفاوت است. در حقیقت، بحث مورد نظر، دربارهٔ تفاوت در نوع بینش و درك متن است؛ و منظور این نیست كه كدام دوره، متن را بهتر فهمیده است.

کامران پارسی نژاد


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.