چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه دین چیست


فلسفه دین چیست

بر خلاف بسیاری از شاخه های فلسفه که شاید ربط مستقیمی به زندگی روزمره انسان ها پیدا نکنند, فلسفه دین دلمشغول موضوعاتی است که اتخاذ هر موضعی در برابر آنها تاثیری بس بزرگ در زندگی روزمره انسان ها خواهد داشت

بر خلاف بسیاری از شاخه‌ ‌های فلسفه که شاید ربط مستقیمی به زندگی روزمره انسان‌ ‌ها پیدا نکنند، فلسفه‌ ‌ دین دلمشغول موضوعاتی است که اتخاذ هر موضعی در برابر آنها تاثیری بس بزرگ در زندگی روزمره انسان‌ ‌ها خواهد داشت.

نمی‌ ‌توان منکر این امر شد که اعتقاد یا عدم اعتقاد به وجود خداوند، اعتقاد یا عدم اعتقاد به حیات پس از مرگ و پاداش و عقاب اخروی تاثیری مستقیم و قطعا قابل مشاهده در زندگی روزمره ما دارند.

انسانی که به وجود خدا و حیات پس‌از مرگ معتقد است زندگی خود را به طریقی سامان می‌ ‌دهد که بسیار متفاوت است با زندگی کسانی که به این مسائل اعتقادی ندارند بنابراین‌هر چند در بسیاری موارد مباحث فلسفه دین بسیار تکنیکال و تخصصی می‌ ‌شوند، موضوع به گونه‌ای است که سایر افراد و غیرمتخصصان در فلسفه نیز نمی‌ ‌توانند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند.

مطابق آنچه چارلز تالیور (Charles Taliaferro) در مدخل فلسفه دین در دایره‌ ‌المعارف استنفورد می‌ ‌گوید، اولین بار عنوان ‌فلسفه دین در ادبیات فلسفی، در قرن هفدهم و توسط رالف کادورث (Ralph Cudworth) به کار رفت، بنابراین می‌ ‌توان آغاز فلسفه دین را نیمه قرن هفدهم دانست. اما اگرچه این عنوان بسیار متاخر است و حتی آثاری که ما امروزه تحت عنوان فلسفه دین می‌ ‌شناسیم عمدتا بسیار دیرتر از این تاریخ، و بیشتر در قرن بیستم پدید آمده‌ ‌اند، مباحث فلسفه دین قدمتی به درازای تاریخ فلسفه دارند و حتی می‌ ‌توان ادعا کرد که اکثریت فلاسفه بزرگ تاریخ هر یک به نوعی و البته از موضعی خاص خویش‌ به بحث در باب دین، نفیا یا اثباتا پرداخته‌ ‌اند.

از آنجا که تعریف فلسفه دین عبارت است از تفکر فلسفی در باب دین یا به عبارت دیگر سنجش فلسفی مدعیات دینی، بسیار محتمل است که این شاخه از فلسفه با علوم دیگر، علی‌الخصوص کلام‌ اشتباه شود بنابراین پیش از ورود به سایر مباحث، لازم است اشاره‌ ‌ای هرچند کوتاه به تمایز فلسفه دین از کلام داشته باشیم.

اولا فلسفه دین و کلام به لحاظ روش با یکدیگر متمایز هستند؛ فلسفه دین، به حکم این‌که شاخه‌ ‌ای از فلسفه است تنها روشی را که به رسمیت می‌ ‌شناسد روش عقلی و استدلالی است، اما کلام خود را تنها به این روش محدود نمی‌ ‌سازد و از روش‌ ‌های دیگری نظیر تجربه و کشف و شهود و شواهد نقلی نیز سود می‌ ‌جوید. از طرف دیگر متکلم، به حکم متکلم بودنش، خود را متعهد به دفاع از عقاید دینی خویش می‌ ‌داند.

به عنوان مثال، یک متکلم مسلمان در استدلال‌ ‌های خود تنها به دنبال دفاع از عقاید اسلامی است و یک مسیحی به دنبال دفاع از عقاید مسیحیت. اما فیلسوف دین چنین تعهدی ندارد و در مسیر استدلال خویش به هر نتیجه‌ ‌ای که برسد آن را اعلام و از آن دفاع می‌ ‌کند.

به همین دلیل است که هیچ‌ ‌گاه نمی‌ ‌توان از «کلام» سخن گفت، بلکه باید از «کلام اسلامی»، «کلام مسیحی»، «کلام یهودی» و... سخن گفت. در مقابل، فلسفه دین هیچ‌‌گاه نمی‌ ‌تواند مقید به قیدی از این دست شود و به عنوان مثال، سخن گفتن از «فلسفه دین مسیحی» بی‌ ‌معناست.

به همین دلیل است که در دپارتمان‌ ‌های فلسفی معاصر می‌ ‌توان فیلسوفان دین ملحد (Atheist) و لاادری (Agnostic) نیز یافت، در حالی که متکلم مطمئنا باید پایبند به یک دین خاص باشد.

دی. زی. فیلیپس، فیلسوف مشهور دین در ابتدای کتاب «مفهوم نیایش» می‌ ‌گوید: «کار کردن در شاخه فلسفه دین مانند کار کردن در برج بابل است» بسیار دشوار می‌ ‌توان به توافقی در باب مفاهیم اصلی مورد بحث فیلسوفان دین دست یافت و شاید دسته‌ ‌بندی موضوعات فلسفه‌ ‌ دین از این هم مشکل‌ ‌تر باشد.

موضوعات فلسفه دین آنقدر گسترده است که یقینا هیچ‌ ‌کدام از فلاسفه فرصت و ظرفیت و توانایی بحث در باب آن را ندارند و لاجرم ناگزیر دست به انتخاب می‌ ‌زنند و به همین دلیل مسائل و موضوعاتی که ذیل عنوان فلسفه دین از آنها بحث می‌ ‌شود بسیار متنوع و شاید حتی غیرقابل احصا باشند. اما شاید بتوان همصدا با برخی محققین در این زمینه (بنگرید به: کلیاتی در باب فلسفه دین، ارغنون ۶/۵) فیلسوفان دین را به ۲ دسته بزرگ تقسیم کرد. از یک طرف کسانی در تایید دین و اعتقادات دینی مانند وجود خدا و جاودانگی نفس و حیات پس از مرگ سخن می‌ ‌گویند، کسانی مانند آلوین پلنتینگا، ویلیام آلستون و ویلیام لین کریگ را می‌ ‌توان در این دسته جای داد.

گروه دومی نیز وجود دارند که به دنبال رد این اعتقادات و به طور کلی دین هستند، از میان این افراد می‌ ‌توان به جی. ال. مکی اشاره کرد. البته شاید نتوان این تقسیم‌ ‌بندی را به طور کامل قبول کرد، زیرا کسانی مانند ناواقعگرایان دینی ـ افرادی نظیر فوئرباخ، کیوپیت و سانتایانا ـ را بسختی می‌ ‌توان ذیل یکی از این دو گروه تعریف کرد.

با توجه به این‌که دین را رد نمی‌ ‌کنند و به دینی منهای انتولوژی قائل‌ ‌اند نه در دسته اولی که ذکر شد جای می‌ ‌گیرند و نه در دسته دوم.اما تمام مسائلی که ذکر شد به معنای این نیست که نمی‌ ‌توان موضوعات عمده‌ ‌ای که بیشترین توجه را به خود جلب کرده‌ ‌اند احصا کرد.

از میان این موضوعات می‌ ‌توان به مساله وجود خدا، تجربه دینی، مساله تکثر دینی، معناداری زبان دینی، صور حیات دینی، باور و ایمان و مسائل دیگری از این دست اشاره کرد. اینها موضوعاتی است که قصد داریم در سلسله مباحثی که پس از این مطرح خواهیم کرد به آنها بپردازیم، مسائلی که علاوه بر این‌که توجه بسیاری از فیلسوفان را به خود جلب کرده‌ ‌اند، تاثیر مستقیمی نیز در زندگی روزمره تمام آدمیان دارند.

مهدی رعنایی



همچنین مشاهده کنید