شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
انحرافات پیش آمده در نهاد روحانیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی
گسترش اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آرمان جهانی حضرت امام (ره) است که در یک کلام در بستر تئوری «جنگ فقر و غنا» به دنیا عرضه میشود. لذا ملزومات این تئوری در ادبیات حضرت امام (ره) به خصوص در اواخر عمر ایشان در جای جای سخنان آن حضرت یافت میشود. مستضعفین جهان، پابرهنگان، محرومان، سرمایهداران، مستکبران و... واژگانی است که در سطور مختلف بیانات ایشان موج میزند:
«تا قطع تمام وابستگیها به تمام ابرقدرتهای شرق و غرب، مبارزات آشتیناپذیرانهی ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد. همه میدانیم که جهان اسلام در انتظار به ثمر رسیدن کامل انقلاب ماست، ما از تمام کشورهای زیر سلطه برای به دست آوردن آزادی و استقلال کاملاً پشتیبانی مینمائیم و به آنان صریحاً میگوئیم که حق گرفتنی است، قیام کنید و ابرقدرتها را از صحنهی تاریخ و روزگار براندازید.»
«امروز جهان تشنهی فرهنگ اسلام ناب محمّدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کارخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد، امروز خمینی آغوش و سینهی خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همهی توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همهی عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری میکند.»
«جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.»
جنگ فقر و غنا، بابی است که تا ظهور منجی بشریت ادامه دارد و این طرف تفکر عصارهی حرکت انقلابی و نهضت حضرت امام (ره) را تشکیل میدهد و تمامی حرکات و رفتارهای سیاسی اجتماعی او را در دوران مبارزه از سال ۴۱ تا آخر عمر تعریف مینماید.
بزرگترین انحرافات پیش آمده در میان مسئولین و روحانیت پس از پیروزی انقلاب نشأتگرفته از عدم فهم این ادبیات و تن ندادن به ملزومات آن است و یا از تقابل با این طرز تفکر منشأ میگیرد. اگر بخواهیم انحرافات پیشآمده در نهاد روحانیت و به تَبَع ارتباط تنگاتنگ این نهاد با حکومت، پس از پیروزی انقلاب، انحرافات ایجادشده در مسئولین را بررسی کنیم، به این نکته خواهیم رسید که شدت و عمق نگرانی حضرت امام (ره) به خاطر پیش آمدن انحرافات جدیدی است که علاوه بر انحرافات مزمن گذشته در نهاد روحانیت به وجود آمده و در گذشته کمتر سابقه داشته است. عصارهی این انحرافات را میتوان در یک جمله خلاصه نمود: «وادادگی فکری و عملی در مقابل تفکرات لیبرالیستی و عدم التزام به آرمانهای تئوری جنگ فقر و غنا».
پیروزی انقلاب اسلامی از دو منظر بستر اشتباه و انحراف را در میان نهاد روحانیت آمادهتر مینمود. از منظر اول آنکه قدرت حکومتداری در اختیار انقلابیونی میافتاد که بخش اعظمی از آنها را روحانیون تشکیل میدادند و این قدرت، خطرات عظیمی مانند بیتقوایی پس از رسیدن به قدرت، آلوده شدن به مظاهر دنیا، اشرافیت و... را به همراه داشت. از طرف دیگر فقر تئوریک موجود برای ادارهی کشور و خلأ «فقه حکومتی» به عنوان فلسفهی عملی و اجرایی حکومت اسلامی زمینه را برای نفوذ مکاتب التقاطی و تئوریهای حکومتداری غیراسلامی فراهم مینمود. اگر بخواهیم جریان مبارزات حضرت امام (ره) در مقابل انحرافات ایجادشده در نهاد روحانیت را پس از پیروزی انقلاب اسلامی بررسی کنیم میتوان به موارد زیر به عنوان سرفصلهای انحرافات ایجادشده در نهاد روحانیت اشاره نمود:
۱) جریانهای انحرافی مزمن در بدنهی روحانیت:
ریشهی جریانهای چندگانهای که پیش از انقلاب در مقابل نهضت حضرت امام (ره) ایستاده و مقابله مینمودند به طور کامل خشکانده نشده بود و باب حضور این جریان در عرصهی فعالیتهای علمی و عملی در نهاد روحانیت همچنان باز بوده و هست. جریانهای متحجّر، مقدسنمایان، افراد غیرمهذب و عناصر دستنشاندهی دشمنان نهضت در بدنهی روحانیت وجود داشته و همچنان ایفای نقش مینمودند. اگرچه زمینهی فعالیت آزادانه برای بسیاری از آنها از بین رفته بود و تغییر فضای حاکم بر جامعه آنها را مجبور میساخت در پوششی تازه از نفاق و تزویر به ایفای نقش بپردازند:
«طلاب جوان بدانند که پروندهی تفکر این گروه همچنان باز است و شیوهی مقدسمآبی و دینفروشی عوض شده است. شکستخوردگان دیروز، سیاستبازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازهی ورود در امور سیاست را نمیدادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو نرفته بودند... دستهای دیگر از روحانینماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا میدانستند و سر به آستانهی دربار میساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشدند تهمت وهّابیت و بدتر از وهّابیت زدند. دیروز مقدسنماهای بیشعور میگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز میگویند مسئولین نظام کمونیست شدهاند! تا دیروز مشروبفروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا میدانستند، امروز از اینکه در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ میدهد، فریاد «وا اسلاما» سر میدهند.»
۲) ایجاد جریان اشرافیت و دنیازدگی در طبقهی خاصی از روحانیون:
ارتباط با حکومت و امکان دستیابی به منابع قدرت و ثروت زمینهساز فسادی شد که تجلّی آن در نهاد روحانیت نیز قابل مشاهده بود. تذکرات مداوم و پیدر پی حضرت امام (ره) به روحانیون و توصیه و تأکید بر احتراز از مظاهر دنیا در سخنان پایان عمر ایشان به شدت موج میزند که نشاندهندهی ایجاد جریانی انحرافی در این زمینه است:
«ملت انتظار دارند که شما روحانی و مؤدب با آداب اسلامی باشید، حزب اللهباشید، از زرق و برق و زندگی و جلوههای ساختگی آن بپرهیزید،... اما اگر برخلاف انتظار دیدند به جای توجه به ماوراء الطبیعه تمام همّ شما دنیاست و همانند دیگران برای جلب منافع دنیوی و شخصی کوشش میکنید، با یکدیگر بر سر دنیا و منافع پست آن دعوا دارید، اسلام و قرآن را العیاذ بالله بازیچهی خود قرار دادهاید و برای رسیدن به مقاصد شوم و اغراض کثیف و ننگین دنیایی خود، دین را به صورت دکانی درآوردهاید، منحرف میگردند، بدبین میشوند و شما مسئول خواهید بود.
۳) تسلیم روحانیت در مقابل مکاتب و تئوریهای حکومتداری شرق و غرب:
فقر تئوریک، بستر نفوذ مکاتب التقاطی حکومتداری شرق و غرب را برای ادارهی کشور فراهم مینمود و بیم آن بود که روحانیون سستبنیاد در قبال این هجوم همهجانبه تسلیم شوند. این مورد که در سالهای پس از وفات حضرت امام (ره) نمود بیشتری یافت شاید بزرگترین خطری بود که آثار آن تمامی عرصههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نظام را تحت تأثیر قرار میداد و به خاطر تضاد مبنایی با اندیشههای حضرت امام (ره) و در یک کلام تضاد با «اسلام ناب محمدی» خطر انحراف کل آرمانهای انقلاب را در پی داشت. تضاد تئوریهای وارداتی و ملزومات آن با فلسفهی قیام حضرت امام (ره) یعنی «جنگ فقر و غنا» بزرگترین چالش آیندهی انقلاب بود:
«این به عهدهی علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههای سازنده و دربرگیرندهی منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.»
تبعات نفوذ این طرز تفکر در میان مسئولین حکومتی و نهاد روحانیت در سه حوزه، ثمرات ویرانگری به جای میگذاشت که یکباره آرمانهای انقلاب را زاو رو مینمود:
الف) حوزهی فرهنگ اجتماعی:
نفوذ ادبیات سرمایهداری غرب در درجهی اول و اقتصاد اشتراکی شرق در مرتبهی دوم بار معنایی واژگان انقلاب اسلامی را تغییر داده و پس از آن ادبیات اصیل انقلاب اسلامی را منقلب مینمود. تغییر و تبدیل صوری الفاظی مانند مستضعفان به قشر آسیبپذیر، مستکبران به قدرتهای بزرگ و از این قبیل موارد که در سالهای پس از رحلت حضرت امام (ره) اتفاق افتاد از آثار نفوذ همین طرز تفکر بود. مهمترین ثمرهی این تغییر نیز فروکش کردن روحیهی انقلابی و مبارزهگرانهی امت اسلامی بود که طبق آرمان «جنگ فقر و غنا» قرار بود با هر آنچه ظلم و بیعدالتی در داخل و خارج مرزهای کشور مشاهده میکند مبارزه نماید.
پائین آمدن ارزش پابرهنگانی که صاحبان اصلی انقلاب و ولینعمتان مسئولین نظام و روحانیت بودند در حد قشری آسیبپذیر و تغییرمنش مسئولینی که بخش قابل توجهی از آنها را روحانیت تشکیل میداد نسبت به مستضعفان داخل و خارج از کشور از تبعات اجتماعی نفود تفکرهای التقاطی غرب و شرق بود. فریادهای مکرر حضرت امام (ره) در انواع سخنرانیها و پیامها در اواخر عمر خود نشان از به راه افتادن این جریان در بدنهی مسئولین نظام و نهاد روحانیت دارد:
«در حکومت اسلامی بهای بیشتر و فزونتر از آن کسی است که تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همهی مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنهها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکّنین و مرفّهین، و در کنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیاء شده و عملاً به شبهات و القائات خاتمه میدهد.»
ب) حوزهی اقتصاد:
نفوذ اندیشههای سرمایهداری، در دل خود توجه بیشتر به قشر متموّل و پولدار جامعه و در پی آن تمکّن بیشتر آنها را به همراه داشت. در این باره حضرت امام (ره) این تهدید را چنین گوشزد میکند:
«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشورما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیاء و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند.»
ج) حوزهی سیاست:
مستضعفین جهان که یاوران و همراهان انقلاب اسلامی در سراسر دنیا بودند بر اثر نفود تفکرات سرمایهداری فدای مصلحتها و روابط دیپلماتیکی میشدند که سیاستهای آن را دنیای سرمایهداری دیکته مینمود، سازش با دنیای غرب و کوتاه آمدن بر سر آرمانهای جهانی انقلاب از تبعات نفوذ این تفکّر میبود:
«من مجدّداً تأکید میکنم که دنیا امروز تشنهی حقایق و احکام نورانی اسلام است و حجّت الهی بر همهی علما و روحانیون تمام گردیده است، چرا که وقتی جوانان کشورهایاسلامی برای دفاع از مقدّسات دینی خود تا سرحدّ شهادت پیش رفتهاند و برای بیرون کردن متجاوزان خود را به دریای حوادث و با زدهاند... چه حجّتی بالاتر از این، چه بهانهای برای سکوت و مماشات و در خانه نشستن و تقیه کردنهای بیمورد مانده است؟ علما و روحانیت متعهد اسلام اگر دیر عمل کنند، کار از کار میگذرد.»
اقدمات حضرت امام (ره) برای جلوگیری از انحرافات پدید آمده در بدنهی نظام و نهاد روحانیت:
۱) تلاش بیوقفه برای ایجاد وحدت و انسجام در نهاد روحانیت:
از آنجا که حضرت امام (ره) قدم اول در مبارزه را وحدت میدانستند تلاش میکردند روحانیت اصیل را در تمام عرصهها و حوادث تاریخی کشور وحدت و انسجام بخشند. انواع اختلافات پدید آمده در نهاد روحانیت چه در عرصهی نظرات فقهی و چه خطکشیهای سیاسی عاملی بود تا حضرت امام (ره) بر این موضوع تأکید و تکیه داشته باشند:
«امروز مقابله و تجزیهی روحانیت انقلابی به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز برای اختلافافکنی میان روحانیون آماده شدهاند. غفلت از آن، همه چیز را بر باد میدهد. حال اختلاف به هر شکلی باشد، بدبینی شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندی فقه سنّتی و پویا.»
۲) تنویر افکار عمومی برای شناخت و تمیز میان جریانهای اصیل و انحرافی در نهاد روحانیت:
انواع پیامها و سخنرانیهای حضرت امام (ره) برای افشاگری علیه جریانهای انحرافی مختلف موجود در نهاد روحانیت نشان از تلاش ایشان برای شناساندن چهرهی واقعی این افراد و طرز تفکّر آنها به حوزههای علمیه و عامهی مردم دارد:
«خطر تحجّرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهای از فکر این مارهای خوشخطّ و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول ا...»
حضرت امام (ره) در مورد سایر جریانهای انحرافی نهاد روحانیت نیز در موقعیتهای گوناگون و لازم به افشاگری میپردازد.
۳) تعیین شاخصهای گزینش مسئولین نظام اسلامی و خودداری از قداست بخشیدن به افرادی که ممکن بود در آینده به سهمخواهی بپردازند.
به علت شروع تغییر در شاخصها و ارزشهای مورد توجه در گزینش مسئولین، حضرت امام (ره) با تذکر و بیان ویژگیهای مسئولین نظام اسلامی با روند آغاز شده به شدت مبارزه نمود:
«به همهی مسئولان کشورمان تذکّر میدهم که در تقدّم ملاکها، هیچ ارزش و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیت سو همین تقدّم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدّی مسئولیتها و ادارهی کشور و بالاخره جایگزین همهی سنتها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا.»
در این میان حضرت امام (ره) با تیزبینی در وصیتنامهی خویش هر نوع تجلیل و تعریف خود را از هر شخص و حزب و گروهی مربوط به زمانی برشمرد که آن سخنان را گفته است و قداست و امتیازبخشی به افراد را نفی و ملاک سنجش افراد را وضعیت حال آنها معرفی نمود.
۴) تقویت جریان نواندیش در حوزههای علمیه برای شکوفایی فقه پویا:
ترغیب و سفارش به حوزههای علمیه برای حرکت در راستای تدوین فقه حکومتی و بیان خصوصیات مجتهد جامع الشرائط که منادی آشنایی با مسائل روز و آگاهی به زمان و مقتضیات روزگار بود از حرکتهای اصلاحی حضرت امام (ره) در جهت اصلاح ساختار اجتهاد و مکانیزم فقاهت در حوزههای علمیه میباشد:
«حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفهی عملی تمام فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشاندهندهی جنبهی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه تئوری واقعی و کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور است.»
● دوران پس از رحت حضرت امام (ره):
با پایان جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ سازمان ملل، دوران کوتاه زندگانی حضرت امام (ره) پس از جنگ آغاز شد و در مدت کمتر از یک سال پس از آن حضرت امام (ره) دار فانی را وداع گفت.
تراژدی انحراف که در بستر غفلت و یا حرکتهای آگاهانه درنهاد روحانیت وجود داشت همچنان ادامه یافت. با اتمام جنگ فضای کشور برای بازسازی کشور و جبران خرابیهای ناشی از هشت سال جنگ تحمیلی آماده شد و در این میان تئوری منتخب برای بازسازی کشور در یک نهضت به اصطلاح «سازندگی» همان تفکر سرمایهداری غرب شد.
تبعات این تئوری در سه حوزهی فرهنگی - اجتماعی، روابط اقتصادی و روابط سیاسی را پیش از این بررسی نمودیم. خطراتی که حضرت امام(ره) بارها در اواخر عمر خویش بدانها پرداخته بود و از آنها ابراز نگرانی میکرد آهسته آهسته جلوهگر میشد.
در این میان رهبر معظم انقلاب فریادهای حضرت امام (ره) را تداوم میبخشید. یکی از موضوعات مورد بررسی در بیانات رهبر انقلاب در دوران رهبری ایشان پرداختن به واژگانی چون عدالت، محرومین، مستضعفین، فقر، فساد، تبعیض و... است که همگی تحت تأثیر فضای حاکم بر دستگاههای اجرایی کشورحساسیت خاصی پیدا کرده بود. در این میان کنار گذاشتن انقلابیون و رنجکشیدههای انقلاب اسلامی از بسیاری از عرصههای اجرایی و تصمیمگیری آهسته آهسته به روندی تبدیل میشد که غربت و مظلومیت حامیان اصلی انقلاب را دوچندان میکرد.
پس از این، گفتمان دیگری جایگزین گفتمان «سازندگی» شد. گفتمان «آزادی و جامعهی مدنی» که تداوم سیاستهای سابق و دارای مشابهتی بیبدیل با گفتمان قبلی در عرصهی اقتصاد و سیاست بود روی کار آمد. تنها تفاوت این گفتمان با گفتمان «سازندگی» نگاهی تهاجممحور در عرصهی فرهنگ بود که بازماندهی ارزشهای انقلابی را نیز در میان امت اسلامی مورد هدف قرار داد.
● موضع نهاد روحانیت در دوران پس از رحلت امام:
وضعیت روحانیت در قبال حوادث و اتفاقاتی که پس از رحلت حضرت امام (ره) افتاد، نشان از آن دارد که هنوز بیداری لازم و بصیرت مورد نظر در نهاد روحانیت ایجاد نشده بود. چرا که سیاستی که این نهاد در قبال طیف عظیمی از انحرافات در بخشی از مسئولین و به تبع بخشی از روحانیون اتخاذ میکرد سیاست سکوت یا تأئید بود و جریان بسیار محدودی از نهاد روحانیت به مبارزه با انحرافات پدید آمده پرداخت.
فریادهای رهبر معظم انقلاب پیرامون مسائل اجتماعی مختلفی همچون شکاف طبقاتی، اشرافیت دولتمردان، فقر و فساد و تبعیض و... در این دوران شاید غریبترین و مظلومترین فریادها در میان حوزههای علمیه بوده است. کافی است مواضع سیاسی نهاد روحانیت در این دوران را بررسی کنیم، خواهیم دید که بسیاری از سخنرانیها، تحصنها، خطابهها و تجمعها یا تعطیل کردن دروس حوزه به نشانهی اعتراض، در پی حوادثی مانند کشیدن کاریکاتور در یک روزنامه یا جسارت به اماکن مقدّسه و... بوده است، لکن هیچگاه نهاد روحانیت از خود این پرسش را ننمود که آیا قلب امام زمان (علیه السّلام) تنها با کشیدن کاریکاتور به درد میآید و بیعنایتی به سخنان و فریادهای چندین سالهی نایب او و له شدن قشر عظیمی از انسانهای امت اسلامی در زیر چرخدندههای اقتصاد سرمایهداری و خدشهدار شدن حیثیت انقلابی انسانهای مخلص به وسیلهی رفتارهای سرشار از بیمهری و بیتوجهی نسبت به آرمانها و ارزشهای انقلاب موجب آزردن قلب نازین حضرت ولیّ عصر (علیه السّلام) نمیگردد؟
سکوت و تأئید این نهاد در قبال انحرافات عظیم فکری و عملی در بدنهی مسئولین و به تبع برخی از روحانیون نشان از چند حقیقت داشت:
۱) انقطاع از مسائل جامعه:
اگر روحانیت در ارتباط مستقیم و بیپرده در میان اقشار مختلف جامعه زندگی مینمود و مشکلات و الام و دردهای آنها را درک میکرد هیچگاه با سکوت خود مهر تأئید بر انحرافاتی که عامل دردها و رنجهای اقتصادی و فرهنگی امت اسلامی بود، نمیزد. و این همان معنای آشنایی به زمان و امور جامعه است که علت تأکید زیاد آن از جانب حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب به روحانیت در چنین مواضعی روشن میشود:
«خدای نکرده اگر عالمی باتقوا هم باشد، اما آشنای به زمان نباشد، نداند که در دنیا چه میگذرد و نداند که دوست و دشمن ما کیست، یک وقت میبینید همین کوه علم و تقوا، به وزنهای در ترازوی باطل تبدیل میشود. البته، کارش نه از روی عمد و این که خدای نکرده میخواهد کار بد بکند، بلکه بر اثر ندانستن وضعیت... و ندانستن اینکه دشمن کیست و از ما چه میخواهد است. «العالم بزمانی لاتهجم علیه اللّوابس».
۲) عدم فهم صحیح مبانی تفکّر حاکم و تحلیل آن:
شاید اگر بخش عظیمی از روحانیت عمق فاجعه و پیامدهای تفکّر سرمایهداری را میشناخت و توان تحلیل آن را داشت هیچگاه در مقابل بسط و گسترش آن سکوت نمیکرد. اگر چه حضرت امام (ره) پیش از این، به این نهاد تذکر داده بود که وظیفهی روحانیت است که تفکرهای التقاطی غربی و شرقی را بشناسد و با آن مبارزه کند، لکن تصور تاریخی نهاد روحانیت در شناخت وظیفهی خود منجر به عجز بخش عظیمی از این نهاد در تحلیل تئوریهای غیراسلامی شد:
«و یکی از مسائل بسیار مهمی که به عهدهی علما و فقها و روحانیت است، مقابلهی جدّی با دو فرهنگ ظالمان و منحط اقتصادی شرق و غرب و مبارزه با سیاستهای اقتصاد سرمایهداری و اشتراکی در جامعه است.»
۳) فدا کردن اصول و ارزشها در برابر افراد و شخصیتها:
اگر چه امام خمینی (ره) در اوج آزاداندیشی و صلابت به همگان یاد داده بود که هیچ کس از انقلاب طلبکار نیست و همه به آن بدهکارند و هیچگاه نباید اصول و ارزشها را فدای افراد کرد و اقداماتی که خود او در مسألهی قائم مقامی رهبری و عزل و نصبهایی که انجام داد مؤیّد همین طرز تفکر بود، لکن نهاد روحانیت نتوانست بت شخصیتها را بشکند و با توجیهات مصلحتگرایانه و به بهانههای گوناگون در صدد حمایت و حفظ قدرت برخی از افرادی برآمد که شاید در صورت نظارت و کنترل بر آنها بسیاری از این اتفاقات تلخ نمیافتاد. وصیتنامهی حضرت امام (ره) و تأکید بر قضاوت در مورد افراد بر اساس وضعیت حال آنها و نه سابقه و یا تعاریفی که حضرت امام (ره) از افراد نموده، شاهدی بر این مدّعاست.
۴) در خطر بودن منافع شخصی و گروهی:
پیش از پیروزی انقلاب احزاب و گروهها چندان شکل نگرفته و قدرت نیافته بودند لذا منافع گروهی و جناحی نیز مطرح نبود، اما با شکلگیری جریانهای مختلف فکری و سیاسی پس از انقلاب علاوه بر منافع شخصی، منافع گروهی و حزبی هم پیش آمد، لذا احزاب و گروهها در مواقفی از برهههای تاریخی پس از پیروزی انقلاب، اصول اسلام ناب محمّدی (صلّی اللهعلیه و آله و سلّم) و ارزشهای انقلاب را فدای منافع گروهی و حزبی نمودند که در این میان نهاد روحانیت نیز از این قاعده مستثنی نماند.
● نهمین انتخابات ریاست جمهوری و مواضع نهاد روحانیت:
پس از پایان ۱۶ سال حاکمیت تفکری که لااقل بخش قابل توجهی از آن آلوده به اندیشههای التقاطی غربی و شرقی بود، عواملی مانند تلاشهای بیوقفهی رهبر معظم انقلاب برای فرهنگسازی و ایجاد جریانهای انقلابی، آگاهی و بصیرت نیروهای مخلص انقلابی و... باعث شد تا بازگشت به مبانی فکری «اسلام ناب محمّدی» که همان اسلام پابرهنگان و محرومین است به یک خواست عمومی تبدیل گردد.
تقابل دو جریان فکری یعنی «اسلام سرمایهداری» با «اسلام پابرهنگان» که به تعبیر خود حضرت امام (ره) «جنگ فقر و غنا» بود در عرصهی انتخابات نهم ریاست جمهوری کاملاً بیپرده و آشکار شد.
حافظهی تاریخی ما هیچگاه فراموش نخواهد کرد که در این میان مواضع اکثریت علما و روحانیون به هر دلیلی به تقابل با جریان منادی اسلام پابرهنگان برخواست و در این میان مواضع جریانها و احزابی با یکدیگر و با بسیاری از روحانیون مشترک شد که شاید تاریخ سیاسی انقلاب چنین طیف عظیمی از افراد متفاوت را در یک جبههی مشترک ندیده و نخواهد دید. مسلّماً همان دلایلی که باعث عدم اعتراض به روند ۱۶ سالهی پس از رحلت امام شده بود، علت اصلی چنین مواضعی از جانب نهاد روحانیت درانتخابات بود.
گرچه حضرت امام (ره) سکوت در مقابل ظلمها و انحرافات و بدعتها را در جامعه از جانب نهاد روحانیت حرام شرعی برشمرده بود لکن این بار نه تنها سکوت که فریادهای تأئیدآمیز این نهاد پشتیبان سردمداران تفکّر ۱۶ ساله بود:
«اگر در اسلام بدعتی واقع شود و سکوت علمای دین و رؤسای مذهب (أعلی اللهکلمتهم) موجب هتک اسلام و تضعیف اعتقادات مسلمین شود بر آنان واجب است به هر وسیلهای که ممکن است، انکار نمایند، چه انکار آنها در ریشهکن ساختن فساد، مؤثر باشد یا نه...
اگر در سکوت علمای دین و رؤسای مذهب (أعلی اللهکلمتهم) ترس این باشد که منکر، معروف یا معروف، منکر شود، واجب است بر آنان که علمشان را ظاهر نمایند و سکوت جایز نیست و لو اینکه بدانند که انکارشان در ترک کار فاعل، مؤثّر نیست.»
و چه منکر و انحرافی بالاتر از ارائهی تفسیرهای التقاطی از اسلام و مسلّط ساختن اندیشههای غیراسلامی بر کیان امت اسلامی و عدول از اصول اسلام ناب محمّدی (صلّی اللهعلیه و آله و سلّم) در عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وجود داشت که نهاد روحانیت در مقابل آن عکسالعملی نشان نداد.
در این میان جریانی از دل حوزههای علمیه جوشید که اکثریت آن را فضلا و طلاب جوان تشکیل میدادند و تنها چهرههای معدودی از سرشناسان و بزرگان نهاد روحانیت در آن دیده میشد. این جریان به نقد دوران ۱۶ ساله و دفاع از جریان مخالف تفکّر سرمایهداری پرداخت و توانست در عرصهی انتخالات تأثیر قابل توجهی در تنویر افکار عمومی بگذارد.
● انتخاب احمدینژاد و مواضع روحانیت پس از پیروزی او در انتخابات
محمود احمدینژاد که با شعارهای انقلابی و با ادبیات حاکم در زمان پیروزی انقلاب وارد صحنهی انتخابات شده بود تمامی معادلات و محاسبات را بر هم زد و توانست در کمال ناباوری نیروهای داخل و خارج، با اکثریت قاطع به سِمَت ریاست جمهوری دست یابد. پیروزی او در عرصهی انتخابات بسیاری ازمسائل پشت پرده را روشن نمود و معادلات و خطکشیهای سیاسی را برهم زد. اگر چه در این میان از احزاب و گروهها که در بسیاری مواقع منافع شخصی آنها فلسفهی حرکتهای اجتماعی و موضعگیریهای سیاسی شان را تعریف میکند انتظاری نمیرفت، لکن نهاد روحانیت که مرکز علم و دانش و پشتوانهی انقلاب بوده و هست، رسالت تاریخی خود را در قبال دولت جدید چگونه انجام داد؟
سیل مخالفتها، طعنهها، تذکرها و نصایح عالمانه ازجانب بزرگان و برخی از روحانیون در کنار انتقادها و مطالبات صد در صد سیاسی و سلطهی رسانهای و خبری مخالفان جریان دولت جدید چنان فضا را مسموم و عرصه را بر دولتمردان تنگ کرد که رهبر معظم انقلاب را مجبور ساخت بیپرده وارد میدان شود و به دفاع مستقیم و غیرمستقیم از دولت بپردازد.
تأکید رهبر معظم انقلاب به لزوم حمایت و پشتیبانی از دولت و بیان محسّنات و ویژگیهای انقلابی دولت جدید در کنار انتقاداز جوسازیها و مطالبات صرفاً سیاسی و زودرس از دولت چندین بار شنیده شد. به خصوص که این بیانات در جمع جریانهای مختلف نهاد روحانیت نیز تکرار شد تأکید بر همدلی و همیاری با دولت، کنار گذاشتن دلخوریها و اختلافات گذشته در دیدار با اعضاء خبرگان رهبری ازجمله این بیانات است.
پس از اوج گرفتن مجدد حملات به دولت جدید رهبر معظم انقلاب بار دیگر یک بار در میان عموم مردم و در خطبههای نماز جمعه به دفاع صریح از دولت پرداختند و در مرحلهی بعد در دیدار را ائمّهی جمعهی سراسر کشور به شکل بیپرده و قابل توجّهی از دولت حمایت کردند:
«امروز بحمدالله رئیس جمهور محترم و دولت با شعارهای انقلاب اسلامی و برای انقلاب به طور جدی حرکت و تلاش میکنند و همه باید از دولت و رئیس جمهور حمایت و به آنان کمک نمایند... باید ضمن تأکید بر مشترکات و محکمات نظام اسلامی، از هرگونه اقدام و سخنی که باعث عمیقتر شدن کدورتهای دوران انتخابات میشود جدّاً پرهیز کرد.»
«موج اقبال جوانان به سوی دین و معنویت یک واقعیت است که دلیل آن نیز انتخابات اخیر ریاست جمهوری میباشد زیرا در این انتخابات، اکثر رأیدهندگان که جوانان بودند، به رغم وجود برخی شعارهای جذّاب مادّی و شعارهای آمیخته با مفاهیم سیاسی رایج غربیها، به شعارهای عدالتخواهانه، اصولگرایانه و ارزشهای انقلاب گرایش پیدا کردند.»
«باید برای هرگونه ارزیابی به رئیس جمهور و اعضای دولت امکان و فرصت کار داده شود اما متأسفانه به رغم گذشت دو ماه و نیم از آغاز به کار دولت جدید، برخیتوقعات و انتظاراتی مطرح میشود که ۶ ماه و یا یک سال بعد از آغاز بکار دولتهای قبلی آنها مطرح نمیشد.» (دوشنبه، ۲۳ ابان ۸۴)
رهبر معظم انقلاب در ادامهی همین سخنان، دولت احمدینژاد را دولتی بابرکت و کاری دانستند و دولت او را برخاسته از گرایش مردم به شعارهای انقلابی برشمردند.
اگر چه رهبر معظم انقلاب در مدت زمان یکی دو ماههی پس از انتخابات تلویحاً با نقد دورانهای گذشته به عدمتلاش جدی برای تحقق آرمانهای انقلاب اشاره نمودند لکن بخشی از اعضاء نهاد روحانیت همچنان بر نظرات اجتهادی خویش در قبال مسائل جاری کشوراصرار ورزیده و با تداوم این روند، احساس خطر خروج از خط ولایت و فرامین رهبری را در دلها ایجاد کردند:
«همین زیرساختهای عظمی که برای استفادهی عموم است، همهی اینها کمک به عدالت است، در این تردیدی نیست، منتها نباید ارزش عدالت به عنوان یک ارزش درجهی دو کم کم در مقابل ارزشهای دیگر به فراموشی سپرده شود، در نظام ما این خطر وجود داشته است، ارزشهای دیگر هم خیلی مهم است، مثلاً ارزش پیشرفت و توسعه، ارزش سازندگی، ارزش آزادی و مردمسالاری، مطرح کردن ارزش عدالت مطلقاً به معنای نفی اینها نیست، اما وقتی ما این ارزشها را عمده میکنیم و مسألهی عدالت و نفی تبعیض و توجه به نیازهای طبقات محروم در جامعه کمرنگ میشود خطر بزرگی است، اما با عدالتمحور بودن یک دولت، این خطر از بین میرود یا ضعیف میشود.»
در جایی دیگر رهبر انقلاب تن دادن به جریانهای عمومی سیاسی و اقتصادی دنیا را خطر بزرگ جامعه برمیشمرد و تلاش برای خروج از این وضع را که دستاورد دولتهای قبلی است ضروری میداند.
«حالت خوابرفتگی و تن دادن به آنچه در جریان عمومی سیاسی و اقتصادی دنیا دارد میگذرد و تسلیم شدن به آن خطر بزرگ جامعهی ماست و اگر کسی درست بفهمد و بیندیشد، میفهمد که باید با یک تحرّک وتحوّل، این وضع را دگرگون کرد هم در مسائل اقتصادی، هم در مسائل سیاسی.»
از این دست نقدهای تلویحی نسبت به دروانهای گذشته حتی پس از انتخابات نهم توسط رهبر انقلاب باز هم به چشم میخورد. ارمان دولت اسلامی که در سلسله ردهبندی مراحل جهانی شدن تفکّر حضرت امام (ره) یعنی «گسترش اسلام ناب محمّدی (صلّی اللهعلیه و آله و سلّم) به تمام جهان» در مرحلهی دوم و پس از تشکیل نظام اسلامی قرار دارد سرلوحهی شعار دولت نهم بود که علیرغم عمق و تناسب آن با شعارهای انقلابی حضرت امام (ره) در مورد بیمهری نهاد روحانیت قرار گرفت، چه آنکه ارمان مورد غفلت سالهای متوالی دورانهای قبل و سرلوحهی فریادهای رهبری انقلاب در سالهای گذشته یعنی عدالت عمود خیمهی این شعار یعنی دولت اسلامی بود:
«یکی از شعارهای این دولت عدالت است، عدالت یقیناً محور انقلاب بود، در این شکّی نیست. هیچ دولتی هم از اوّل نیامده صریحاً بگوید من نمیخواهم طبق عدالت رفتار کنم، لیکن من باید از آقای احمدینژاد تشکّر کنم که ایشان کار جدیدی کردند، عدالتمحوری را به عنوان یک شعار گذاشتند وسط، این کارخیلی بزرگی بود. وقتی که ایشان تبلیغات انتخاباتی میکردند، به افراد خانوادهی خودم میگفتم که اگر آقای احمدینژاد رأی هم نیاورد این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محوری را مطرح کرد، نگذاشت به فراموشی سپردن این شعار بشود یک سنّت.»
مجموع این حرکتها، موضعگیریها و روندها از جانب نهاد روحانیت نشان از آن دارد که یک نهضت عظیم دیگر، برای اصلاح جدّی این نهاد به تناسب آرمانهای «اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» مورد نیاز است. اگر چه جریانهای آگاه و خودجوش و با بصیر از دل این نهاد جوشیده و همین جوششها بوده که طی هزار و چند صد سال تاریخ روحانیت موجب قوام این نهاد و کیان اسلام شده است، لکن وجود جریانهای دیگر که تعداد آنها کم هم نیست این جملهی رهبر معظم انقلاب را برای انسان بیشتر قابل درک میکند که:
«من گاهی که راجع به مسایل حوزهی علمیه فکر میکنم، حقیقتاً یک حال سراسیمگی پیدا میکنم».
پژوهشگر: محسن لب خندق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست