یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
جایگاه جامعه اطلاعاتی در نگرش های ارتباطات و توسعه

توجه به نقش ارتباطات و به ویژه وسائل ارتباط جمعی در توسعه و پیشرفت کشورهای جهان سوم، سبب شده است که متخصصان علوم ارتباطات، زمینههایی تحت عنوان "ارتباطات توسعه" و"توسعه ارتباطات" را مورد مطالعه قرار دهند.
● مقدمه
در شرایط نوین تغییرات اجتماعی امروز، ارتباطات میتواند نقش قاطعی در پیشرفت انسان و جامعه انسانی داشته باشد. آنچه ضروری بهنظر میرسد ترغیب آگاهیها، مشارکتها و تواناییهای بشر است. در این خصوص تکنولوژی و مهارتهای ارتباطی نقشی اساسی دارد که در حال حاضر کمتر بدان توجه میشود. با توجه به اینکه نظام ارتباطات، حکم یک نظام پیچیده اجتماعی را در جامعه دارد، نقش ارتباطات و اطلاعات در فرایند دگرگونی و توسعه جوامع، پیچیدهتر از حدس و گمانهاست.
توصیه شیوههایی برای ارتباطات و نقش آن در کمک به توسعه برنامهها، زمانی مؤثر خواهد بود که چگونگی افزایش میزان مشارکت افراد و بهبود آموزش مدنظر قرار گیرد.
ارتباطات را نباید با آگهیها اشتباه گرفت. سیاستگذاران و برنامهریزان مایلند تا از عملکردهای مشخص ارتباطات که ممکن است در رسیدن به اهداف توسعه یاریدهنده باشد، آگاهی داشته باشند. ارزیابی نیازها و اولویتهای ارتباطات در سطح ملی میتواند به عنوان یک راهنما در جهت ایجاد روشها، برنامهریزی و پروژهها عمل نماید.
توجه به نقش ارتباطات و به ویژه وسائل ارتباط جمعی در توسعه و پیشرفت کشورهای جهان سوم، سبب شده است که متخصصان علوم ارتباطات، زمینههایی تحت عنوان "ارتباطات توسعه" و"توسعه ارتباطات" را مورد مطالعه قرار دهند و درباره آنها نظریهها و الگوهای جدیدی عرضه کنند، به خصوص اینکه حضور رایانه و ماهواره، کارکردهای نوینی را پدید آورده است.در اینجا برآنیم تا نگاهی اجمالی به نظریات "ارتباطات و توسعه" داشته باشیم و مسایل نوین عصر ارتباطات را لحاظ کنیم.
● ارتباطات و توسعه
اهمیت کاربرد وسائل و تکنولوژیهای ارتباطی، به منظور دست یافتن به هدفهای توسعه ملی، در زمینههای مهمی همچون کشاورزی و صنعت، سوادآموزی و آموزش، بهداشت و تنظیم خانواده و مقابله با آلودگی محیط زیست، در دو دهه اخیر، برای ارتباطات، در برنامهریزیهای توسعه ملی، جایگاه ممتازی پدید آورده است. مطالعات و تحقیقات گوناگون در مورد نقش برجسته امکانات ارتباطی در برنامههای توسعه کشورهای جهان سوم و مخصوصاً کوششها و پژوهشها و همچنین تصمیمها و توصیههای سازمان "یونسکو" راجع به برنامهریزیها و سیاستگذاریهای ملی ارتباطات ـ که بهترین نمونههای آن در گزارش نهایی "کمیسیون مک براید "، به نام "یک جهان و چندین صدا" انعکاس یافته ـ ضرورت استفاده، از ارتباطات، برای تحقق برنامههای توسعه را بیش از پیش آشکار ساخته است. اهمیت تردیدناپذیر کاربرد وسائل و تکنولوژیهای ارتباطی در رسیدن به هدفهای توسعه ملی ـ که از سوی برخی از پژوهشگران، به "ارتباطات پشتیبان توسعه" نیز معروف شده است، ایجاب میکند که عملکردهای ارتباطات و به ویژه، وسائل ارتباط جمعی، به شکلی مطلوب صورت گیرد. به عبارت دیگر، کارگزاران ارتباطی و مخصوصاً روزنامهنگاران باید به نقش حساس خویش در این زمینه، آگاهی داشته باشند و پیامهای ارتباطی و بیش از همه، خبرها، گزارشها، مقالهها و تفسیرهای مربوط به زمینههای مختلف توسعه ملی را به گونهای تهیه و تدوین کنند که مخاطبان وسیع آنان را تحت تأثیر قرار دهند و علاقه آنان را به مشارکت و همکاری، در پیشبرد برنامههای توسعه، جلب کنند.
به همین جهت، از دو دهه پیش تاکنون، به موازات اهمیت یافتن مطالعات و تحقیقات درباره "ارتباطات توسعه" در کشورهای در حال توسعه، شیوههای نوین "روزنامهنگاری توسعه"، نیز طرف توجه واقع شده و آموزشها و پژوهشهای تخصصی مربوط به آن، گسترش پیدا کرده است.
بدین گونه، میتوان گفت که "ارتباطات توسعه" و "توسعه ارتباطات" لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا وسائل ارتباطی موقعی میتوانند نقش توسعهبخشی خود را به درستی ایفا کنند که از سوی کارگزاران متخصص بکار گرفته شوند و پیامهای مطلوب و منطبق با هدفهای توسعه ملی را به مخاطبان برسانند. بنابراین، برای کاربرد مطلوب اینگونه ارتباطات توسعهبخش، همراه با تدارک توسعه و پیشرفت تجهیزات فنی و وسائل ارتباطی، باید امکانات، ترتیب نیروی انسانی و کادر مدیریت مورد لزوم آنها نیز فراهم شوند(بدیعی و قندی، ۱۳۸۰: ۴۱۵-۴۱۶).
در راه نیل بدین مقصود و برای آنکه "توسعه ارتباطات"، در مسیر خدمت به "ارتباطات توسعه" قرار گیرد، ارزیابی مداوم عملکردهای وسائل ارتباط جمعی، در جهت راهیابی به عملکردهای مطلوب آنها ضروری است. به همین لحاظ، در سالهای اخیر، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که به پیشبرد "روزنامهنگاری توسعه" پرداختهاند، بررسی و تجزیه و تحلیل "اخبار توسعه" در مطبوعات و مخصوصاً روزنامههای روزانه، اهمیت فراوانی کسب کرده است و وضع کمّی و کیفی این اخبار، معیار سنجش آمادگی و کارآیی مطبوعات، برای ایفای وظایف ارتباطات توسعهبخش، شناخته شده است. امروزه در برنامهریزیهای معطوف به توسعه، سؤال اصلی این است که رسانهها چه کمکی به تبیین مخاطبان از محیط اطراف خود میکنند و چگونه میتوانند مشارکت آنان را در برنامههای توسعه جلب کنند. در این جا فرض بر این است که رسانهها میتوانند با تأکید و برجستگی انتخابی خود بر ارزشها، هنجارها و رویدادهای گوناگون، به شکلگیری ادراکات و ایجاد انگیزه برای مشارکت همگانی کمک کنند. تنها در محیطی که عقیدهها و نظرهای گوناگون بتواند با یکدیگر تبادل شود، امکان رشد و توسعه سیاسی و حکومت مردم بر مردم فراهم میشود. وسایل ارتباط جمعی، به خصوص مطبوعات، باید بستر مناسب این محیط را فراهم کنند(همان: ۴۱۷-۴۱۹).
وسایل ارتباط جمعی، به عنوان مکمل مدارس و دانشگاهها، باید در رشد فکری و معنوی افراد جامعه در شناخت مسایل و موضوعات روز، احیای هویت فرهنگی و ایجاد مسؤلیت اجتماعی در مردم نقش ویژهای داشته باشند. با ارائه گزارشهای تحقیقی و انتقادی، رسانههای خبری باید روحیه مشارکت و همکاری مردم را با برنامههای توسعه ایجاد کنند و آنان را در اجرای برنامهها توسعه سهیم بدانند(همان:۴۲۰).
ویلبر شرام (۱۹۸۷-۱۹۰۷) بر اساس پژوهشهای فراوانش در مورد نقش وسایل ارتباط جمعی در جهان سوم میگوید: "ترغیب مردم در کشورهای در حال توسعه به تصمیمگیری پیرامون توسعه، زمینه دادن به آنها برای مشارکت مؤثر، تسریع و هماهنگ کردن تحولات موردنظر و این به طور کلی، یک روند انعطافپذیر و نامعین نیست. اگر جریان ارتباطات اجازه دهد، مردم نیز میتوانندکارهای بسیاری انجام دهند. تعیین اهداف و تصمیمگیری دربارهٔ زمان و چگونگی تغییرات و اینکه جامعهٔ خود را به چیزی میخواهند تبدیل کنند. شرام همچنین دربارهٔ نقش وسایل ارتباط جمعی در توسعهٔ ملی، دیدگاه خوشبینانهای دارد. او میگوید: "رسانههای جمعی دربارهٔ میزان و انواع اطلاعاتی که در کشورهای در حال توسعه در دسترس مردم قرار دارد، میتوانند مشارکت کنند. آنها میتوانند افقها را گسترش دهند؛ به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردی و ملی را بالا ببرند. آنها میتوانند همهٔ اینها را خودشان مستقیماً انجام دهند" (دادگران، ۱۳۸۱: ۱۳۵).
آنچه در مطالعهٔ ویلبر شرام در کشورهای جهان سوم حائز اهمیت خاص است، این است که "توسعهٔ اقتصادی، جز در صورت تحقق توسعهٔ اجتماعی میسر نیست و توسعهٔ اجتماعی، مستلزم بسط آموزش و اطلاعات است. بنابراین، باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی، تأثیری قطعی بر توسعهٔ فرهنگی و از خلال آن، توسعهٔ اقتصادی خواهند داشت. برای گسترش زراعت و صنعت، باید سرمایهگذاریهای اجتماعی را رونق بخشید و این امر متضمن بسیج منابع انسانی است که در آن میان، آموزش عاملی اساسی است".
این نکته، مهم است که اطلاعات در دوران تغییر و تحول فرهنگ، نقش بسیار مهم و برجستهای را بر عهده دارد و بین رشد و توسعهٔ سیستم ارتباطی و رشد اجتماعی و اقتصادی، رابطهٔ تأثیر و تأثر بسیار نیرومندی را میتوان احساس کرد (همان: ۱۳۵-۱۳۶).
ارتباطات نقشی اساسی در توسعه بازی میکند، چون باعث تبادل نظر بین مردم میشود، تعامل را تسهیل میکند و انتقال اطلاعات و دانش را ممکن میسازد. ارتباطات به عنوان طریقهای برای بیان و در نقش خود به عنوان محمل و جاودانکننده فرهنگ، تابع رسوم و قوانینی است که توسطگروهمردمی که دارای فرهنگ مشترک هستند تعیین شده است(بوردن، ۱۳۷۲: ۲۶۳-۲۶۴).
ارتباطات برای توسعه الزاماً باید دربرگیرنده ارتباط بین مردم با پیش زمینههای مختلف باشد. این موضوع درباره شریک شدن ایدهها بین کارشناسان و افراد ذینفع است که در آن کارشناسان، شامل متخصصان، معلمان، کارگزاران توسعه، رهبران محلی و اعضای مطّلع جامعه هستند. آنها به ابتکار یک یا هر دو طرف با یکدیگر تماس میگیرند. در جوامع تهیدست اغلب فعالیتهای توسعه به ابتکار افراد خارج از جامعه انجام میشود. حتی در پروژههای حقیقتاً مشارکتی، فکر اولیه از منبع خارجی، خواه کارگزار توسعه، برنامه رادیویی، یا عضو جامعهای که اخیراً به محل بازگشته است، به داخل جامع تزریق میشود. هر تلاشی برای ایجاد رابطهای سودمند، مستلزم تعهدی دراز مدت و داشتن حوصله است. کلیه رسانهها دارای توان تعلیم و تربیتی هستند، اما نمیتوان از آنها به صورت اتفاقی برای هر یک یا تمام اهداف، مخاطبان و موضوعها استفاده کرد. هر یک از آنها خصوصیات ویژه خود و نقاط ضعف و قدرت مخصوص خود را دارا هستند. به طور ایدهآل، انتخاب رسانهها باید بر مبنای تحلیل دقیق اهداف و شرایط رویداد ارتباطی خاص انجام شود (همان: ۲۶۴-۲۶۷).
ارتباطات برای توسعه ضروری است، اما به هیچوجه متغیری مستقل نیست که اگر "به درستی" مورد استفاده قرار گیرد بتواند موتورهای توسعه را به حرکت درآورد. اگر بخواهیم در مورد آنچه از ارتباطات انتظار داریم واقعبین باشیم، مهم این است که درک کنیم ارتباطات وسیلهای برای دستیابی به یک هدف است. ارتباطات فرآیندی اجتماعی است که موجب تسهیل روابط متقابل بشری میشود و نه یک عصای جادویی که توسعه آنی را ایجاد کند. عادلانه این است که مؤثر بودن ارتباطات بر اساس قابلیت ذاتی آن ارزیابی شود و نه بر مبنای توانی که به آن نسبت داده شده است. در این زمینه تشخیص بین ارتباط مؤثر و فعالیتهای موفق ارتباطات میتواند مفید باشد. ارتباطات میتواند مؤثر باشد، حتی اگر برنامهای که در آن ارتباطات به عنوان وسیلهای عمل میکند نتواند به هدف خاصی دست یابد. این موقعی پیش میآید که شرایط مانع از درک نیات خوب شود. یکی از مواقعی که مردم تصمیم خود را بگیرند و تمایل برای تغییر نشان دهند، میتوان عملکرد ارتباطات را مؤثر دانست، موقعی که قصد کنند رفتاری جدید از خود نشان دهند، برنامه موفقیتآمیز خواهد بود، در صورتی که شرایط مساعد باشد و مردم واقعاً رفتار جدید از خود نشان دهند(همان: ۲۶۷-۲۶۸). "ارتباطات توسعه" بدان معنی که توسط لرنر، پای و شرام مورد استفاده قرار گرفته، مقصود شبکههای ارتباطی بر پایه فنآوری است که صرفنظر از پیام و محتوایش، به دلیل خصوصیات ذاتی سعی بر ایجاد شرایطی مناسب برای توسعه دارد. امروزه ارتباطات توسعه به عنوان فرآیندی اجتماعی که به دنبال درک و توافقی مشترک در بین کلیه مشارکتکنندگان در یک ابتکار توسعه که به اقدامی هماهنگ منجر شود نگریسته میشود. رسانهها اکنون به عنوان ابزاری مؤثر برای فراهم آوردن این شرایط و برای کمک در یادگیری مطرح هستند. استفاده از آنها فینفسه هدف نیست و ارتباطات میان فردی نقش عمدهای بازی میکند(همان: ۲۷۲).
ارتباطات مفهومی انعطافپذیر دارد تا جایی که میتواند انواع ارتباطات میان فردی، نهادی و تودهای را شامل شود و اگر به آن به عنوان یک فراگرد نگریسته شود، در قالب گسترهای از واژهها قابل فهم است. این مفهوم از دیدگاههای مختلف تعاریفی متفاوت خواهد داشت. زمانی که بحث از توسعه به میان میآید، ضرورت سیاستگذاری و برنامهریزی برای تحقق توسعهای مبتنی بر پیشبینیهای دقیق و یا برنامه مطرح میشود. میتوان برنامهریزی ارتباطی را "تهیه برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت برای استفادهٔ کارا از منابع ارتباطی در بستر اهداف، ابزار و اولویتهای یک جامعهٔ خاص" تعریف کرد. برنامهریزی ارتباطی نیز در خلاء اتفاق نمیافتد، بلکه در اجرای آن باید فرایند تصمیمگیری، تخصیص منابع مالی و پشتیبانی و رفتار اقتصادی و اجتماعی را به حساب آورد. به عبارت دیگر، برنامهریزی ارتباطات هم دارای ترکیب تئوریک و هم کاربردی است(باهنر، ۱۳۸۰: ۳۶-۳۷). برنامهریزی با توسعه پیوندی نزدیک دارد. توسعه به معنای تحول بخشیدن به یک جامعهٔ خاص است با سرعتی بیش از آنچه که در جریان رشد تاریخی عادی آن اتفاق میافتد و به بالا رفتن ظرفیت مادی و معنوی نظام اجتماعی و رسیدن به سطوحی جدید از پیچیدگی، نظم و نوآوری منجر میشود(همان: ۳۶-۳۷). از دیدگاه ارتباطی، توسعه فراگردی است که با تقویت و تعمیم ارتباطات اجتماعی به عنوان عامل زاینده در درون خود نوعی همسازی جمعی را نیز دامن میزند. اما نهایتاً باید در سطوح فردی همسازیهای جدید را سامان دهد. نکته اصلی در این بیان از توسعه این است که توسعه تلاشی برای از میان برداشتن نابرابریهای موجود در خصوص فرصتها، منابع و دسترسی به اطلاعات بهشمار میآید. این نابرابریها که میان کشورهای غنی و فقیر و نیز در درون جوامع پیشرفته وجود دارد باید در خلال برنامهریزی تقلیل یابد(همان: ۳۷).
ساختار برنامهریزی ارتباطات از دو عنصر مهم سیاست عمومی توسعه و زیرساختهای ارتباطی تشکیل شده و سپس توسط فنآوری مشروط میشود. ارتباطات فعالیتی انسانی بهشمار میآید، اما انگیزهٔ برنامهریزی برای اختصاص، نگاهداری و سازماندهی اشکال آن در جامعهای پدید میآید که دارای پایههای توسعه یا فنآوری بالقوه باشد. بنابراین، ما با منابع ارتباطی و زیرساختهایی در برابر اهداف سیاست توسعه عمومی مواجه هستیم که به واسطه مشارکت فنآوری تسریع شدهاند. برنامهریزی ارتباطات بر این اساس، فرایند فرموله کردن اهداف اجتماعی و همبسته کردن آن با پتانسیل نظام ارتباطی و استفاده از فنآوری برای تضمین بهترین تطبیق آن دو با یکدیگر است. مهمترین مسأله در این خصوص، طراحی یک نظام ارتباطی است. نبود یک نظام ارتباط جمعی مشخص و تعریف شده به ویژه در کشورهای جهان سوم منتج به یک نوع سردرگمی در عملکرد ارتباطی شده است(همان: ۴۱). سیاست ارتباطی به عنوان "ایجاد مجموعهای از دستورالعملها و هنجارها برای راهنمایی رفتار مؤسسات ارتباطی در یک کشور" تعریف میشود و بر اهمیت پیوند سیاست توسعه ملی با آن تأکید شده است(ای.آوا، ۱۳۷۹: ۸۹).
● رسانهها و توسعه
موارد شناختهشدهای که کاربرد آگاهانه رسانهها را برای ایجاد تغییرات درازمدت نشان دهند بسیار نادر است. بیشتر موارد غالباً مربوط به برنامههایی میشود که بعد از جنگ جهانی دوم هدفشان استفاده از رسانهها به منظور توسعه فنون، بهبود وضع بهداشتی و پیشرفت امور آموزشی در کشورهای جهان سوّم بوده است. هرچند نظریات اولیه درباره نقش رسانهها در توسعه (مانند نظریات لرنر در سال ۱۹۵۸) درصدد بود که از تأثیر رسانهها برای انتقال ارزشها و اندیشههای غربی به جهان سوم، تحت عنوان مدرنیسم، استفاده کند، ولی نظر کلی درباره تأثیر رسانهها این بود که از طریق همکاری با مقامات، متخصصین و رهبران محلی، از رسانهها به صورت کاربردی در جهت آموزش عمومی و برای ایجاد تغییرات مشخصی استفاده شود.
نخستین محقّقی که در این زمینه فعالیت کرد، اورت راجرز بود که مدل اشاعه او چهار مرحله را پیشنهاد میکرد: اطلاعات، ترغیب، پذیرش یا اقتباس و تثبیت. در مدل راجرز، نقش رسانهها بر مرحله نخست متمرکز است (اطلاعیابی و آگاهی)، بعد از این مرحله است که تماسهای میانفردی، نظر متخصصین، مشورت آنان، و تجربه واقعی در جهت فرایند تثبیت نقش اساسی را بر عهده میگیرند. مکتب اشاعه بر سازماندهی و برنامهریزی، تأثیر خطی و مستقیم، بر سلسله مراتب (منزلت اجتماعی و تخصّص)، ساختار اجتماعی، جنبههای تقویتی و بازخورد تأکید فراوان میگذارد. البته راجرز به بعضی از ضعفهای مدل اشاعه خویش، بویژه تأکید زیاد آن بر "سازماندهی" از بالا اعتراف کرده است. عده دیگری از نظریات توسعه برای رسانههای همگانی در این زمینه نقش محدودی در نظر میگیرند. این دسته از نظریات معتقدند، رسانهها زمانی در فرایند توسعه مؤثر خواهند بود که در بخشهای زیرین جامعه و نزدیک به فرهنگهای بومی و محلّی فعالیت نمایند. عده دیگری برای کارآمد بودن رسانهها در توسعه، شرایط دیگری را مدّ نظر قرار میدهند. برای نمونه، دفلور معتقد است برای مؤثر بودن رسانههای همگانی شرایط زیر باید در نظر گرفته شوند: آزادی فردی، اعتماد به تشکیلات دیوانسالاری، اعتماد به مسؤولین و گردانندگان رسانهها، حقانیت آنها و واقعگرایی(هرمز، ۱۳۸۰: ۱۸۲-۱۸۴).
● نظریههای ارتباطات و توسعه
▪ الگوی حاکم
دانیل لرنر از نخستین کسانی است که پس از جنگ جهانی دوم به تدوین استراتژی و الگوی توسعه برای جهان سوم پرداخت و طی آن کوشید نقش رسانههای جمعی را در تسهیل و تسریع فرآیند توسعه کشورهای عقبمانده به سبک غربی، تبیین کند. به دنبال او نظریهپردازان دیگری از جمله ویلبر شرام، اورت راجرز و مک کلند آمریکایی، ابعاد دیگری از نظریه توسعه بخشی ارتباطات را مطرح کردند. شرام با انتشار کتاب "رسانههای جمعی و توسعه ملی" و راجرز با کتاب معروف خود، "نشر نوآوریها" نه تنها بر الگوی لرنر صحه گذاشتند بلکه به تقویت و تحکیم آن پرداختند. ویلبر شرام چند سال بعد، دیدگاههای خود را تا حدودی تعدیل کرد و به عنصر فرهنگ و تنوع شرایط تاریخی و مقتضیات ملی کشورهای جهان سوم، توجه نشان داد. اما راجرز در مطالعات و آثار بعدی خود با محققان انتقادنگر جهان سوم همآوا شد و بر الگوی خطی لرنر، خط بطلان کشید و الگوی متناوب توسعه را به عنوان راهبرد اصلی برای کشورهای در حال توسعه پذیرفت. این در حالی است که لرنر تقریباً تا پایان عمر بر صحت نظریه خود پای فشرد و حاضر به بازنگری در ارکان آن نشد. به هر حال الگوی لرنر در ادبیات ارتباطات و توسعه، به عنوان "الگوی حاکم" یا "الگوی قدیمی" به ثبت رسیده و هنوز نیز طرفداران و معتقدانی دارد، اما در ۲۵ سال اخیر به شدت به چالش کشیده شده است.
براساس الگوی حاکم، قرار بود آنچه را که غرب از راه رشد سرمایهداری طی چند قرن به دست آورده، جهان سومیها ظرف چند دهه با کمک رسانههای جمعی به دست آورند. لرنر معتقد بود که رادیو به عنوان نمونهای از وسایل ارتباط جمعی در خاورمیانه به قرنها انزوا و در عین حال رکود این کشورها پایان داده و چشمانداز روشنی از آینده را به آنها نشان داده است. لرنر در تأکید و تأیید نظریه خویش، اعلام کرد روستاییانی که در کنار رادیو جمع میشدند میتوانستند آگاهیهای زیادی در مورد تکنیکهای نوین کشاورزی، شیوه کاهش خطر بیماریها و حتی موضوعات سیاسی را به دست آورند.
در آن زمان، توسعه، هم به معنای استقرار دولتهای با ثبات دموکراتیک بود که بتوانند جایگزین رژیمهای دارای اقتدار سنتی شوند و هم اینکه برنامههایی را در جهت ارتقای شرایط اجتماعی، کشاورزی و سوادآموزی داشته باشند، چنین پنداشته میشد که رسانههای جمعی میتوانند نقش مؤثری چه در تغییر دولتها و چه در پیشبرد برنامهها بازی کنند.
نظریه نوسازی معتقد است که ورود به جامعه نوین مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بینالمللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، به حرکت در آوردن منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهای نوین در زمینههایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانهها مناسبترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند.
دیری نپایید که الگوی حاکم با مخالفتها و مقاومتهای غیرمنتظره از درون و بیرون ایالات متحده روبرو شد. "چودری عنایتالله" از نخستین محققان جهان سومی و "اورت راجرز" از اولین نظریهپردازان غربی بودند که با الگوی خطی توسعه به معارضه برخاستند. این زمان مصادف بود با پایان دوره مقبولیت و مشروعیت ایالات متحده به عنوان نماینده اصلی دنیای غرب، که اعتراض به جنگ ویتنام و بروز نارضایتیهای داخلی در این کشور، نمودهای بارز آن بودند. اینک مدل غربی توسعه، یک ترفند استعماری تلقی میشد که در آن سازمانهای ارتباطی و رسانهای چند ملیتی زیر نقاب شعار آزادیگرایی تنها در پی تأمین منافع سیاسی ـ اقتصادی خود و گسترش کنترل و سلطه بر منابع جهان سوم بودند. به تدریج محکومیت این جریان که به "امپریالیسم فرهنگی و ارتباطی" نیز تعبیر میشد در کلیه محافل بینالمللی و از جمله اجلاسیههای یونسکو در دهه ۱۹۷۰ قوت گرفت.
از نظر راجرز، در میان کشورهای جهان سوم، چین پیشرفت قابل ملاحظهای در زمینه توسعه به خصوص در زمینههای بهداشت، تنظیم خانواده و صنعت به دست آورد. اما این کشور بدون کمک و دخالت نیروهای خارجی به این مرحله رسید. کما این که دولت این کشور نیز معتقد بود که در مسیر توسعه، نه از سرمایهداری غرب و نه از سوسیالیسم صرف شوروی، هیچ کدام پیروی نکرده است. در این سالها شاهد رشد فلسفه توسعه غیر غربی هستیم که با آمدن جنبش عدم تعهد به عنوان یک سازمان فعال سیاسی به میدان، قوت بیشتری یافت. زمانی که نظریه قدرت رسانههای جمعی در انتقال توسعه غربی به جهان سوم قوت مییافت و گروهی نیز به خوشباوری در قبال آن رسیده بودند، مکاتب و نظریههای فکری دیگری نیز در حال شکلگیری بود. یکی از این نظریهها به "نظریه وابستگی" مشهور است(فرقانی، ۱۳۸۰: ۴۷-۴۹).
▪ نظریه وابستگی
"نظریه وابستگی" از آمریکای لاتین سرچشمه گرفته است، دنیا را به عنوان یک نظام واحد در نظر میگیرد که کشورهای امپریالیستی ودر رأس آنها ایالات متحده آمریکا در مرکز قرار گرفته و بر جریان کالا، خدمات و سرمایه بین خودشان و کشورهای پیرامون، کنترل کامل دارند. براساس این نظریه، توسعه اقتصادی در کشورهای پیرامونی که اکثر آنها را کشورهای توسعه نیافته تشکیل میدهند به معنی تقویت سلطه کشورهای مرکز بر آنها بوده و وابستگی آنها را تشدید میکند. نظریه وابستگی، عامل سلطه را ترغیب افکار عمومی میداند، نه ارتش. در نتیجه معتقد است که رسانههای جمعی و شرکتهای رسانهای فراملی، نقش عمدهای در ترغیب مردم و تغییر افکار عمومی دارند. به عبارت دیگر طبق این نظریه، وسایل ارتباط جمعی در کشورهای آمریکای لاتین نه تنها نقشی در توسعه بخشی نداشتهاند بلکه عامل تقویت و تحکیم سلطه و حفظ اقتدار غرب در کشورهای پیرامون بودهاند. آندره گوندر فرانک، پل سوئیزی، برنارد بلتران و آرماند ماتلار را میتوان از سردمداران نظریه وابستگی دانست. بلتران در این زمینه میگوید: "در آمریکای لاتین نه تنها وسایل ارتباط جمعی در اختیار سرمایهداری خصوصی و تحت نفوذ مستقیم کمپانیهای آمریکایی میباشند، بلکه پیامهای ارتباطی نیز به گونهای هستند که ارزشهای فرهنگی و شیوههای زندگی مصرفی جامعه سرمایهداری را ترویج میکنند و بدینگونه هویت فرهنگی و استقلال ملی آمریکایی لاتین را مورد تهاجم قرار میدهند".
منابع
-استین و سینا (۱۳۸۳)، "رسانههای نوین جهانی و سیاستگذاری ارتباطات" در "رسانه"، ش. ۵۸.
-اسماعیلی، محسن (۱۳۸۳)، "جایگاه ارتباطات در قانون برنامه چهارم توسعه" در "رسانه"، ش. ۵۸.
-ای.آوا، نجوکو (۱۳۷۹)، "ارتباطات و توسعه ملی" در "رسانه"، ش. ۴۴.
-باهنر، ناصر (۱۳۸۰)، "سیاستگذاری و برنامه ریزی ارتباطی برای توسعه" در "رسانه"، ش. ۴۵.
-بدیعی نعیم و حسین قندی (۱۳۸۰)، "روزنامهنگاری نوین"، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی.
-بوردن، اد (۱۳۷۲)، "بعد فرهنگی ارتباطات برای توسعه" ترجمه مهرسیما فلسفی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات و سنجش برنامهای صدا و سیمای ج. ا. ا. .
-دادگران، محمد (۱۳۸۱)، "مبانی ارتباطات جمعی"،تهران، فیروزه.
-سینگ (۱۳۸۳)، "فنّاوری ارتباطات و توسعه، رویکردهای …" در "رسانه"، ش. ۵۸.
-فرقانی، محمدمهدی (۱۳۸۰)، "ارتباطات و توسعه؛ چهاردهه نظریه پردازی … و امروز؟" در "رسانه"، ش. ۴۶.
-کیا، علیاصغر(۱۳۸۱)، "ارتباطات جمعی و روابط بینالملل"، تهران، آن.
-معتمدنژاد ، کاظم (۱۳۸۳)، "جامعهٔ اطلاعاتی، اندیشه های بنیادی، دیدگاه های انتقادی و چشم انداز جهانی"، تهران، مرکز پژوهشهای ارتباطات.
-مولانا، حمید (۱۳۷۱)، "گذر از نوگرایی"، ترجمه یونس شکرخواه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
-ون دایک (۱۳۸۳)، "سیاستگذاری در جامعه شبکهای" در "رسانه"، ش. ۵۸.
-هنسون، جریس و اوما نارولا (۱۳۸۱)، "تکنولوژی جدید ارتباطی در کشورهای در حال توسعه"، ترجمهٔ داوود حیدری، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
-هرمز، مهرداد(۱۳۸۰)، "مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی"، تهران، فاران.
-یوسف، شاهد و جوزف ای. استیگلیتز(۱۳۸۲)، "مسائل توسعه: حل شده و حل نشده" در "پیشگامان اقتصاد توسعه:…"، استیگلیتز و میر، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، تهران، نی.
منبع:فصلنامه راهبرد یاس ، شماره ۸
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست