چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
با هدایت این بار بدون بوف كور
سالها است برق گزلیك راوی «بوف كور» آنچنان در تاریخ ادبیات داستانی ایران، میدرخشد كه تیغ بران طنزی كه «هدایت» همواره در آستین پنهان داشت، در پس نور آن مخفی مانده است؛ در حالی كه بخش مهمی از نوآوری و نبوغ «هدایت»، از پس نوشتههای طنزآمیز او، كه خود نامشان را «قضیه» گذاشته و آنها را در كتاب «مستطاب وغوغ ساهاب»، منتشر كرده بود، خودنمایی میكند.
كتابی كه در آن روح شوخی و مضحكه از همان متنی كه با عنوان «تقدیم نومچه» بر پیشانی آن حك شده، آشكار است:
«ای خوانندگان معظم و گرامی!
ما این كتاب مستطاب را
با كمال احترام، دو دستی،
تقدیم میكنیم به:
خودمون!
یاجوج و ماجوج»
شوخیهایی از این دست، كه در سراسر كتاب «وغوغ ساهاب» به انحای گوناگون تكرار شده، بیشك، این كار مشترك «هدایت» و «مسعود فرزاد» را از محدوده طنز اجتماعی، سیاسی یا انواع دیگر طنز فراتر برد.
تیغ طنز را مستقیما متوجه فرم كرده است و بدین سان طنز در پنهانیترین لایههای متن، رسوخ كرده كه رسیدن به طنزی از این نوع كه «هدایت» در «وغوغ ساهاب» به كار برده و بعدها در اثری مانند «توپ مرواری» آن را به اوج رسانده، حاصل نگاه انتقادی و ژرفاندیش این نویسنده به متن و زبان است و آثار خلاقه «هدایت» آثاری هستند كه از برخورد این نگاه انتقادی با درون و ناخودآگاه او، پدید آمدهاند و همین تلفیق آگاهی و ضمیر ناآگاه او است كه آثارش را حتی از مرزهای مدرنیزم فراتر میبرد و او را به نویسندهیی بدل میكند كه گونههای ادبی اعم از شعر و قصه و ادبیات شفاهی را در هم میآمیزد و تمام این گونهها را به بازی میگیرد و فرمی تازه میآفریند كه فرم طنزآمیز «وغوغ ساهاب» است و این طنز و سنت شكنی در آفرینش ادبی، به آن نگاه انتقادی به همه چیز، بیارتباط نیست. به قول «رضا براهنی»: «ارزش تفكر انتقادی این است كه با ایجاد شك نسبت به دادههای پیشین، زمان را در هستی آدمی شقه میكند. یعنی ناگهان ذهن معلق میماند، از تفكر قبلی خالی میشود. بیآنكه به تفكر بعدی رسیده باشد. این بحران است. بحران ارواح متشنج، سردرگریبان، با چاقوی باز و بی ضامن انتزاع در مشت یا گزلیك تیزی برهنه در كمین آستین. انسان متفكر موجود خطرناكی است. ترازو موقعی عوض میشود كه آن موجود خطرناك در آن فاصله تفكری كه دورانش سپری شده و تفكری كه باید بیاید، در شرف آمدن است و ناگهان ممكن است برسد و حتی همه را آغشته كند، دفعتا طوری حرف میزند كه انگار دیوانه شده، به سرش زده...».(۱)
طنز «هدایت»، دقیقا مرتبط با همین تفكر انتقادی است كه «براهنی» به آن اشاره كرده و البته مرتبط با اشراف او بر ادبیات و فرهنگ ایران از یكسو و پیشروترین آثار ادبی غرب، از سوی دیگر؛ «هدایت»، در یكی از دیدارهایش با «فرزانه» به او میگوید: ادبیات داستانی را باید به دو دوره قبل و بعد از «جیمز جویس»، تقسیم كرد و این را زمانی میگوید كه هنوز سالها مانده است كه «اولیس» جویس، به عنوان یكی از بهترین رمانهای قرن بیستم، برگزیده شود. «هدایت» با چنین معیاری، به ارزیابی آثار ادبی میپردازد و بیهوده نیست كه بسیاری از قصههای ایرانی معاصر خود را مردود میداند و در «وغوغ ساهاب»، با «قضیه»های طنزآمیزش، همه چیز را، از خرافه و باورهای عامیانه، تا زندگی روزمره و فضای ادبی هنری و اجتماعی آن عصر و در نهایت شعر آن روزگار را كه بیشتر بر همان مدار عصر حافظ و سعدی و فرخی میچرخید به ریشخند میگیردأ كه خود عنوان «قضیه» هم شاید شكل دفرمه شده و از ریخت افتاده همان «قصیده» كهن باشد كه شاعران كهنهپرداز همچنان سنگش را به سینه میزدند؛ همان طور كه شكل بسیاری از این «قضیه»ها هم، شكلی است معلق میان شعر كهن و نثر كه نه این است و نه آن وبیشتر «قضیه»ها نثرهایی است مقفا، با لحن و زبان ادبیات شفاهی و گاهی هم، حكایتهایی طنزآمیز، با لحن افسانهها و حكایتهای پهلوانی، بیآنكه در آن از پهلوانی خبری باشد و اینجا است كه وجه پارودیك طنز «هدایت» آشكار میشود و بعدها، در «توپ مرواری» با بازیهای زبانی درخشان او، میآمیزد و این وجه پارودیك، همان وجهی است كه تاثیر آن را در قصههای كوتاه «بهرام صادقی» هم میبینیم. چنانكه «صادقی» هم در برخی قصههای كوتاهش، لحن قصههای شفاهی را به كار میگیرد و زندگی شهری را با چنین لحنی روایت میكند كه نمونههای بینظیر چنین لحن و زبانی را در آثاری مانند «سنگر و قمقمههای خالی» از «صادقی» و «قضیه خاركن»، در «وغوغ ساهاب» میبینیم. در قسمتی از «قضیه خاركن»، راوی میگوید:
«... این خاركن یك اتاق دود زده كاهگلی داشت با یك زن شلخته كه اسمش سكینه سلطان بود و یك پسر دو ساله كه اسمش را حسن علی جعفر گذاشته بود. چه میشود كرد آخر خاركن هم دل داشت و چون آرزوی پسر داشت اسم سه تا پسر را روی بچه یكی یك دانهاش گذاشته بود. این حسن علی جعفر از دارایی دنیای دون یك شكم گنده داشت مثل طبل كه دو تا پای لاغر زردنبو پشتش آویزان بود و زندگی او فقط دو حالت داشت:
۱. گریه میكرد از ننهاش نون میخواست
۲. مشغول خوردن بود.»
این بخش را میتوان با سطرهای پایانی قصه «سنگر و قمقمههای خالی» صادقی مقایسه كرد. آنجا كه راوی، در وصف «یك روز و یك شب از زندگی آقای ارسطو» فرزند شیرخوار «آقای كمبوجیه» و «دوشیزه سكینه»، میگوید:
«وقایعی را كه در یك شبانه روز برای آقای ارسطوی شیرخوار اتفاق میافتد به انضمام وقایعی كه احتمال دارد اتفاق بیفتد میتوان در چند كلمه خلاصه كرد (خوابها، گریهها، فكرها)».
ضمن اینكه «قضیه خاركن» در كنار «قضیه»هایی مثل «ساغپا» و... یكی از قضیههای درخشان «هدایت» در «وغوغساهاب» است كه در آن با همان لحن حكایتهای كهن و قصههای شفاهی نظیر «اسكندرنامه» و... زندگی روزمره یك خاركن و اعمال روزانه و كاملاً پیش پا افتاده خانواده «خاركن» روایت میشود بیآنكه در پایان آن اتفاق خاصی رخ دهد. روایت، روایتی تخت است كه میتوان فیلم به یادماندنی «طبیعت بیجان»، به كارگردانی «سهراب شهید ثالث» را با آن مقایسه كرد. رفتار روزانه آدمها در «طبیعت بیجان»، درست مثل حركات و ماجراهای پیش پا افتاده و ملالآور زندگی روزانه «خاركن» است و «شهید ثالث»، خود بارها، از علاقه خود به «هدایت» و آثار او سخن گفته بود.
اما، آنچه بخش عمده «وغوغ ساهاب» را شامل میشود، همانطور كه گفته شد، «قضیه»هایی است كه در آنها، نویسنده، قالبهای كهنه شعری را دست انداخته و نثرهایی معلق میان شعر و قصه و حكایتهای عامیانه آفریده كه همه آنگونهها هست و هیچ یك نیست. «هدایت» در «قضیه جایزه نوبل» كه به همین شیوه نوشته شده، مستقیما، شعر كهن را دست میاندازد «قضیه»، قضیه دختری است كه میخواهد به شیوه پدر شعر بگوید و چون نمیتواند، «قضیه» میسازد و با واكنش تند پدر روبرو میشود:
«قضیه غلط میكند با قصیده برابر شود،
جفنگیات دختركی همسر ادبیات پدر شود!»
دختر، دست بردار نیست و «قضیه»هایش را به تحریك زن بابایش چاپ میكند و بعد از مدتی نامهیی برای او میرسد كه در آن نوشته شده:
«... ما، رییس و اعضای آكادمی اروپا، مشتاق زیارت شماییم،
شما را به شهر خود دعوت مینماییم،
كتاب قضایای شما ترجمه شده،
به تمام اطراف دنیا برده شده،
در زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسه،
فوقالعاده پیدا كرده سوكسه.
هركس خوانده گفته بیكم و كاست:
كیفی كردم كه اون سرش ناپیداست،
در سرتاسر ممالك خاج پرست،
اشعار شما را میبرند سر دست.
امسال در اعطای جایزه نوبل خیلی غوغا شد
ولی آخر جایزه از روی حق نصیب شما شد،...»
دختر، بار سفر میبندد و میرود جایزه را بگیرد و «قضیه» به شیوهیی غیر منتظره و بینظیر تمام میشود:
«بدبختانه حالا هفت سال آزگار شده است،كه خبری از دختره شاعره نیومده است،خدا نكرده یا او راه فرنگ را گم كرده،
یا آن كاغذ هم از حقههای زن باباهه بوده!»
چنین است كه «هدایت» و «فرزاد»، در «وغوغساهاب»، نه فقط ادبیات رایج كه آفریده خود، یعنی همین «قضیه»ها را هم دست میاندازند و متن را در بازی انتقادآمیز خود، به سرگیجه دچار میكنند و اثری میآفرینند كه هنوز هم ماندگار است، هرچند شاید هنوز خیلیها، این شوخی «هدایت» و «فرزاد» را در «قضیه جایزه نومچه»، چندان جدی نگرفته باشند و ترجیح دهند راجع به این كتاب مستطاب سكوت كنند و از خیر جایزهیی كه نویسندگان كتاب وعدهاش را به هركس كه براین كتاب یادداشتی بنویسد، دادهاند، هم بگذرند و اما، «قضیه جایزه نومچه»:
«در پیشگاه ادبا و فضلای جلیل القدر و ارباب علم و دانش پوشیده و مخفی نماناد، كه این جانبان تصمیم قطعی گرفتهایم كه هركس كمر همت بر میان بندد و برای كتاب مستطاب وغ وغ ساهاب تقریظ بنویسد و آن را مشهور كند و به فروش برساند، ما در چاپ دوم شرح حال مفصل و لیست كامل آثار او را با یك قطعه عكس رنگی تمام قد او (با اندازه طبیعی) در اول كتاب طبع و گراور كنیم تا چاپ دوم علاوه بر مزایای بی حد و شمار چاپ اول، دارای صنایع شرح حالیه و عكس رنگیه هم باشد و اشخاص دیگر تشویق شوند به اینكه كار و بار زندگی خودشان را ول كنند و فقط سنگ ما را به سینه بزنند.
خداوند تعریف كنندگان ما را توفیق و پول عنایت فرما یاد!
یاجوج و ماجوج قومپانی. Ltd »
پا نوشت:
۱ پیام دكتر رضا براهنی به نخستین زمستانه شعر هانای
علی شروقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست