شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
پنج سال از زندگیم
کتاب «پنج سال از زندگیم» اثر «مراد قرناز» شهروند ترکی که پنج سال از زندگی خود را در پاکستان گذارند و ۱۶۶۳ روز را در افغانستان و گوانتانامو در بند بود، منتشر شد.
این کتاب در حقیقت یک شاهد حقیقی برای چگونگی طراحی شدن «پروژه مبارزه با تروریسم» محسوب میشود. زندگی فردی که از نزدیک با گروههای افراطی زندگی کرده و در زندان آمریکاییها نیز بوده است. وی در ۱۲ فصل کتاب خود بطور کامل به تشریح این موضوع میپردازد.
مراد قرناز که اکنون در شهر برمن در آلمان زندگی میکند، خود درباره این کتاب میگوید: «من به تاریخ ۳/۱۱/۲۰۰۱ به پاکستان رفتم تا ضمن دیدار از مدارس دینی آن کشور به تحصیل دروس دینی در مدارس مذهبی آن کشور بپردازم.»
وی در ادامه میافزاید: «روزی که بنا بود به اسلامآباد پایتخت پاکستان بیایم تا به آلمان باز گردم پلیس پاکستان مرا بازداشت کردن و بعدها از بازجویان آمریکایی فهمدیم که مرا به عنوان عضوی از القاعده به قیمت سه هزار دلار به بازجویان آمریکایی فروختند.»
قرناز دو فصل ابتدایی کتاب خود را به شیوه زندگیش در روستای زادگاهش در ترکیه اختصاص داده و در آن درباره چگونگی آشناییش با خانم مذهبی که منجر به ازدواجش با وی شد و به واسطه وی برای تحصیل به پاکستان فرستاده شد، اختصاص داده است. همچنین از چگونگی مهاجرتش به آلمان که در کودکیش انجام شده و به عنوان یک مهاجر ترک در آنجا بوده، نیز توضیحاتی داده است.
دوران بازداشتش در افغانستان و زندگیش با روحانیون دینی آن کشور قسمت عمده کتاب پنج سال از زندگیم را شامل میشود. وی در این کتاب تمام جزئیات شکنجههایی که توسط بازجویان آمریکایی بر او وارد میآمده را بطور کامل توضیح داده و نوشته است که به دلیل شکنجههای جسمی و روانیش که توسط برق و آویزان شدن از دست و پا به سقف انجام میشد، چه ضرباتی به روحیهاش وارد آمده است. وی همچنین به تفصیل از آزارهای جسمانی و جنسیای که در حق دیگر زندانیان نیز میشده مطالب تکاندهندهای را بازگو میکند.
قرناز در این کتاب همچنین یادآور میشود، یکی از شیوههای آمریکاییان برای بازجویی این بود که نام و هویت زندانیان را بطور کامل مخفی میکردند و در جایی نامشخص و تنها با شماره از آنها نگهداری میکردند.
وی درباره چگونگی آزاد شدنش مینویسد، یک بار که بازرسان صلیب سرخ به محل زندان ما آمدند به من برخوردند و از وضعیت نابهسامانم آگاه شدند.
آنها همچنین متوجه شدند که من بیگناهم و از این رو برای آزادی من تلاش کردند، در ابتدا تحت فشار شدید آمریکاییها مجبور بودند گزارشهای اشتباه به اطلاع خانوادهام برسانند تا این که پس از تلاشهای بسیار توانستند مرا از زندان نجات دهند.
قرناز در انتهای کتاب مینویسد از این که اکنون در آلمان زندگی میکند و بسیار خوشحال است و حاضر نیست به هیچ وجه آلمان را ترک کند و محل زندگی خود را تغییر دهد. کشوری که با وجود رنج ئبردن از ضربات روحی کمکهای بسیاری در حقش کرده است.
نویسنده : علی موسوی خلخالی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست