یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

امروز جهان به اقتصاددانانی مانند کینز نیاز دارد


امروز جهان به اقتصاددانانی مانند کینز نیاز دارد

بحران مالی و اقتصادی ۱۸ ماه گذشته به یک معنا بحرانی برای اندیشه راستگرایان بوده است

بحران مالی و اقتصادی ۱۸ ماه گذشته به یک معنا بحرانی برای اندیشه راستگرایان بوده است. دولتی شدن بانک ها بخشی از عواقب بحران موجود بوده است. اکنون سیستم غالب اقتصادی ۳۰ سال گذشته از مسیر خود منحرف شده است. چنان که سیستم سوسیال دموکرات حاکم در دوران بعد از جنگ جهانی دوم نیز در اواسط دهه ۷۰ میلادی قرن گذشته، پس از ۳۰ سال همراه با موفقیت به بن بست رسید ولی این به معنای آن نیست که برخلاف نظر بعضی از چپگرایان، چهره جهان برای همیشه عوض شده است. این برخورد ساده انگاری است.

بدون تحلیل و انتقادی هوشمندانه از روند وقایع و اشتباهات انجام شده و همچنین کارهایی که لازم است برای اصلاح امور صورت بگیرد، روند امور کم و بیش به حال گذشته باز خواهد گشت. با پایان دوره طلایی اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم در اواسط دهه ۷۰، راستگرایان تحلیل و برنامه مشخصی برای ارائه داشتند. آمادگی راستگرایان برای ارائه طرح های نوین، زمینه تاریخی ۳۰ ساله داشت. راستگرایان در دهه ۷۰، ۳۰ سال بود که عنوان می کردند مدیریت منحنی تقاضای اقتصاد منجر به افزایش تورم می شود، قدرت اتحادیه های کارگری سود را از بین می برد و افزایش مالیات ها برای تامین هزینه های بیشتر دولتی باعث کاهش سرمایه گذاری در بخش خصوصی می شود. اکثر تحلیل ها توسط نهادهای خصوصی اندیشه ورزی صورت می گرفت. این نهادها به لحاظ فکری با جسارت وارد حوزه هایی شدند که قبل از آن تصورش نیز امکان پذیر نبود. این نهادهای اندیشه ورزی توسط کسب وکارهای خصوصی تامین مالی می شدند و زمینه های آکادمیک تفکرات سیاستمدارانی مانند رونالد ریگان و مارگارت تاچر را فراهم کردند؛ سیاستمدارانی که بعدها در صدر دولت کشورهای متبوع خود قرار گرفتند ولی امروز وضعیت کاملاً متفاوت است. مکتب و نظریه ای مشابه با آنچه راستگرایان در دهه ۷۰ میلادی در اختیار داشتند در اختیار نیروهای چپ قرار ندارد تا بتوانند به لحاظ منطقی، دخالت بیشتر دولت را در اقتصاد توجیه کنند. در بریتانیا ظرف ۱۵ سال گذشته نهادهای اندیشه ورزی چپ میانه، حزب کارگر بریتانیا را به تدریج به سوی قبول سازوکارهای بازار آزاد برای حل مشکلات سوق داده اند. در دایره دولتی نیز به جز استثناهایی توجهی به اندیشه های دیگر دیده نشده است این این امر به این دلیل است که تلاش دولت بریتانیا برای مدیریت بحران فاقد پایه های ایدئولوژیک است.

دولت کارگری بریتانیا کنترل بانک ها را در اختیار داشته ولی بلافاصله پس از کسب قدرت سیاستگذاری مالی را در اختیار بانک مرکزی قرار داد. دولت خواهان برقراری مجدد توازن مالی بانک هاست و از طرف دیگر خواهان آن است که بانک ها با کاهش بهره بانکی و هزینه استقراض باعث تشویق مصرف کنندگان به دریافت هر چه بیشتر وام شوند. اندیشه حاکم در محافل دولتی بر پایه این امید استوار است که با اتخاذ تدابیری مانند نظارت بیشتر بر نهادهای مالی، کاهش بهره های بانکی و مالیات، وضعیت به قبل از تابستان سال ۲۰۰۷ میلادی بازگردد. شیوه برخورد مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ اینگونه نبود. وی در برخورد با اتحادیه های کارگری و کنترل فعالیت هایشان با قاطعیت برخورد کرد. حل مشکل کنونی احتیاج به زمان بیشتری دارد و قاطعیت بیشتری را می طلبد ولی عکس العمل دولت در قبال بحران موجود از قاطعیت لازم برخوردار نبوده است. لازم به ذکر است که طیف حاشیه ای چپ از فرو ریزی دیوار برلین تا کنون، در دوره ای که بنیادگرایی مبتنی بر کارکرد بازار حاکم بوده به فعالیت مشغول بوده و مارکسیست ها و سبزها تحلیلی از علل بروز بحران موجود و راه حل برون رفت از بحران موجود در اختیار دارند. لازم است که این تحلیل ها جدی گرفته شود. تصور اینکه کارل مارکس به تحلیل ۱۸ ماه گذشته بپردازد و به این نتیجه برسد که نظم نوین اقتصاد جهانی که از دهه ۹۰ میلادی ظهور کرد آخرین تیر ترکش نظام سرمایه داری است کار دشواری نیست. از نظر مارکسیست ها عوارضی مانند قروض انبوه و فلج شدن سیستم بانکی همه از عوارضی هستند که ذات نظام ناکارآمد سرمایه داری هستند.

● تعلق خاطر افراطی به رشد

سبزها نیز می گویند که طمع و تعلق خاطر افراطی به رشد به چنین وضعیتی ختم می شود. خرج و مصرف بیش از امکانات موجود نه تنها باعث میزان قروض بالاتر و کسری تراز پرداخت ها خواهد شد بلکه نشانه ای از بی توجهی به ظرفیت های محیط زیست است. به عقیده سبزها احیای یک مدل اقتصادی بر پایه مصرف بیشتر غلط است بنابراین مارکسیست ها و سبزها تحلیل خود را از بحران موجود دارند ولی اثری از آرا و عقاید چپ سنتی و سوسیالیست های دموکرات که پیرو نظرات کینز و بخش

غیر انقلابی جنبش ترقی خواه هستند دیده نمی شود. واقعیت این است که در بریتانیا در ۱۳ سال صدارت تونی بلر، در رهبری حزب کارگر اندیشه ورزی مبتنی بر پایه های سنتی چپ چندان محلی از اعراب نداشت، واقعیت این است که به لحاظ نظری تحلیل سنتی مبتنی بر سرمایه داری مدیریت شده و اقتصاد ترکیبی مبتنی بر بازارهای محدود شده، از یک طرف تحت فشار اندیشه ورزان راستگرای معتقد به تئوری انتخاب طبیعی داروینی بوده و از طرف دیگر نظرات و آرای مارکسیست ها و سبزها در چارچوب چپ، منطقی تر به نظر می رسیده است. به دلایل روانی رهبری حزب کارگر با شکست در چهار دوره انتخابات چنان توجهش به کسب قدرت و حفظ آن جلب شد که توجهی به نظرات چپگرایان در درون حزب و نظرات بیان شده از طرف نهادهای اندیشه ورزی چپ نشان نداد. در نتیجه آرا و نظرات موجود در حد کلیشه های معمول باقی ماند و زمینه ای برای بروز اندیشه های نو به وجود نیامد. این خود باعث بروز عواقب درازمدتی شده است. توانایی بدنه اصلی ترقی خواهان برای ارائه تحلیل انتقادی از نظم نئولیبرالی جهانی با توسعه نهادهای غیردولتی قابل مشاهده است.

به این معنا که نیروهای چپ از اواسط دهه ۹۰ میلادی قرن گذشته میلادی از دایره سیاستگذاران دولتی فاصله گرفتند. در چارچوب نهادهای غیردولتی آرا و نظرات رادیکالی مطرح شده است؛ نظراتی از قبیل اینکه تجارت آزاد در هر حالتی خوب نیست و برای اقتصادهای ضعیف اثر منفی دربر خواهد داشت یا در روند توسعه جایی برای دخالت دولت نیز وجود دارد. از دیگر آرا و نظرات این نهادهای غیردولتی ضرورت دولتی ماندن خدمات بهداشتی و آموزشی است و به عقیده فعالان در این نهادها، بهداشت و آموزش و پرورش خصوصی باعث بالا رفتن بیسوادی و بیماری خواهد شد بنابراین بحران اقتصادی موجود حکم یک فرصت و یک تهدید را برای نیروهای چپ دارد. سقوط مالی باعث یک رکود اقتصادی عمیق و وحشتناک شده است. از طرف دیگر فرصت به وجود آمده کوتاه خواهد بود. در آمریکا اندیشمندانی مانند ژوزف استیگلیتز و پوال کروگمن حضور دارند ولی در بریتانیا نشانه ای از وجود اندیشمندی که در قرن جدید هم پایه جان مینارد کینز باشد دیده نمی شود. دانشگاهیان، سیاستمداران و نهادهای اندیشه ورزی حدود شش ماه وقت دارند که آرا و نظراتی را مطرح کنند که بتواند سیاست ها را تحت تاثیر خود قرار دهد. اندیشه ها و آرا باید حول چند موضوع متمرکز شود. موضوع اول مسائل مالی است و باید تحلیل ها به عمق نظرات کینز پرداخته و به ارائه راهکارهایی برای کنترل های قاطع و دائمی بر بخش مالی اقدام کنند. این زمینه ای برای سیاستگذاران خواهد شد تا هدف رفاه اجتماعی و اشتغال کامل را در جامعه دنبال کنند. برای رسیدن به این هدف ها دولتی کردن بانک ها، کنترل اعتبار و مبارزه با معافیت های مالیاتی حداقل اقدامات لازم است که انجام شان ضروری است.مساله دیگر مسکن است. دیگر کسی بر این باور نیست که بخش خصوصی بتواند کمبود مسکن برای حدود دو میلیون خانواده در بریتانیا را برطرف کند. دولت باید اقدام به خرید زمین از شرکت های درگیر مشکل ساخت وساز کرده و شروع به بنای خانه کند.

سرانجام اینکه لازم است کار فکری در زمینه تصور نسبت به مفهوم جامعه خوب و جهانی که چپ ها درصدد ساخت آن هستند صورت بگیرد. راستگرایان تصویر روشنی از آنچه می خواهند بسازند،دارند. مارکسیست ها و سبزها هم همین طور. در این میان اگر چپ های سوسیال دموکرات تصویر روشنی از آنچه می خواهند بسازند نداشته باشند و نتوانند آن را به صورت کامل بیان و ارائه کنند، کارشان تمام است.

مسعود میراب زاده

منبع: گاردین



همچنین مشاهده کنید