سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

خیلی از ما خودمان را نمی شناسیم


خیلی از ما خودمان را نمی شناسیم

گفتگو با دکتر حسین ابراهیمی مقدم درباره خودشناسی از منظر روان شناسی

خودشناسی، جنبه‌های زیادی دارد؛ مثلا شاید بتوان شناخت بدن را نیز به‌عنوان یکی از جنبه‌های خودشناسی تلقی کرد. شما روزانه چه‌قدر جلوی آینه می‌ایستید تا از آراستگی صورت‌تان یا آرایش موهایتان مطمئن شوید؟ حالا فکر کنید که آیا واقعا از سایر اعضای بدن‌تان هم همین‌قدر شناخت دارید؟ با دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس، درباره همین عرصه‌های گوناگون خودشناسی، مخصوصا از منظر روان‌شناسی، گفتگو کرده‌ایم...

▪ در زندگی روزمره گاهی پیش می‌آید که ناگهان یاد خودمان می‌افتیم و می‌بینیم که چقدر از خودشناسی فاصله داریم. به نظر شما شناخت ما از خودمان چه فوایدی دارد؟

ـ شناخت خود، ابراز وجود به دنبال می‌آورد. ابراز وجود یعنی آشکارا به دیگران نشان دادن که چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم. اگر بدانیم که تمایل داریم بگوییم «بلی» و در عمل نیز آن را نشان دهیم، این تجربه از نظر روان‌شناسی، تجربه بسیار مثبتی خواهد بود. پیش‌قدم شدن برای ارتباط، ژست گرفتن، توانایی در قبول یا رد درخواست‌های دیگران جلوه‌هایی از ابراز وجود هستند. اگر توانایی شناخت از امیال و نیازهای خود مهم است، باید این توان را نیز به دست آورد که آنها را رد کرد؛ مثلا رد روابط جنسی نامشروع، رد رفتارهای خلاف عفت و رفتارهای ضداجتماعی از ویژگی‌های یک شخصیت کمال‌یافته است.

▪ آیا این ابراز وجود که می‌گویید، با عشق هم رابطه‌ای دارد؟

ـ ببینید؛ برای ابراز وجود باید بتوان از اسطوره‌ عشق فراتر زیست. وقتی صلاحیت خود را به دست دیگری می‌سپاریم، وقتی به دیگری اجازه می‌دهیم که حدس بزند چه چیزی دوست داریم و چه چیزی دوست نداریم، در واقع کل مسوولیت رابطه را به دست دیگری می‌دهیم اما برای آنکه توانایی بیان صریح صلاحیت خود را به دست آوریم، پیش از هر چیز باید بدن، امیال و دلخوشی‌های خودمان را بشناسیم.

▪ مگر می‌شود کسی بدنش را نشناسد؟

ـ بله؛ مثلا، جدا از شیوع توزیع میزان واقعی چاقی در دو جنس، احساس اضافه وزن داشتن در میان زنان رایج‌تر است و آزمایش زیر تاثیری بر این مدعاست: به صدها پسر و دختر دانشجوی دوره لیسانس نقاش‌هایی از هم‌جنسان‌شان ارایه شد. تصاویر هر جنس روی مقیاسی از بسیار لاغر تا بسیار چاق قرار داشت. از آزمودنی‌‌ها خواسته شد مشخص کنند که:

۱) کدام تصویر بیشترین شباهت را به خودشان دارد؛

۲) کدام تصویر آرمانی است، یعنی تصویری که میل دارند شبیه آن باشند؛ و

۳) کدام تصویر بیشترین جذابیت را برای جنس مخالف دارد.

▪ و نتیجه‌ چه شد؟

ـ مردان تصاویر بسیار مشابهی را به عنوان تصویر فعلی، تصویر آرمانی و تصویر جالب از نظر زنان انتخاب کردند. به عبارت دیگر، مردان فکر می‌کردند که خودشان بسیار نزدیک به وزن آرمانی و نیز وزن جذاب برای زنان هستند. در مقابل، زنان تصاویر بسیار متفاوتی را به‌عنوان تصویر واقعی خود، تصویر آرمانی و نیز تصویر جذاب برای مردان انتخاب کردند! (دو تصویر آخر نسبتا به هم نزدیک بودند.) یعنی زنان از وزن‌شان ناراضی بودند و خودشان را چاق‌تر از آن می‌پنداشتند که برای مردان جذاب باشند اما معلوم شد که این، تصویری تحریفی است؛ زیرا وقتی از آزمودنی‌‌های مرد خواسته شد که جذاب‌ترین تصویر زن را برگزینند، تصویر انتخابی آنها به طور متوسط چاق‌تر از تصویری بود که زنان به‌عنوان تصویر آرمانی یا جذاب‌ترین تصویر برگزیده بودند. یعنی دانشجویان دختر به اشتباه فکر می‌کردند که دانشجویان پسر به دختران بسیار لاغر علاقه دارند.

▪ خب، این تصویر غلط چه تبعاتی به دنبال دارد؟

ـ این تصویر غلط از خود می‌تواند تبعات زیادی از قبیل افسردگی یا دست زدن به رژیم‌هایی غذایی دوره‌ای ناموفق و حتی احساس حقارت در پی داشته باشد. از طرف دیگر، مشخص شده است افرادی که (عمدتا دختران جوان) به اختلال بی‌اشتهایی روانی (آنورکیسا نوروزا) مبتلا می‌شوند، تصویر غلطی از خود دارند. دختر بسیار لاغری را در نظر بگیرید که خود را در آینه به شکل دختر بسیار چاقی می‌بیند و در مواردی حتی مجبور می‌شویم که او را زیر سرم بگذاریم چرا که با تصور غلطی که دارد و برای جلوگیری از چاقی بیشترش رژیمی سفت و سخت بگیرد!

▪ آیا این مثال‌ها نشان‌دهنده آن است که تصورات زنان و مردان از وضع بدن‌شان فرق دارد؟

ـ البته تصوری که‌ زن‌ها از وضع بدن خود دارند از تصور مردها متفاوت است. شاید هم یکی از دلایل آنکه بیشترین مراجعان به درمانگاه‌های پوست و مو خانم‌ها هستند، در حالی که بیشتر ریزش مو در مردان وجود دارد و نیز بیشترین میزان اعمال جراحی زیبایی مثل عمل جراحی بینی در خانم‌هاست، به همین دلیل باشد.

▪ آیا هر کسی که عمل جراحی زیبایی انجام می‌دهد، تصویر و تصور غلطی از خودش دارد؟

ـ البته که نه! در برخی موارد، این امر نشان‌دهنده کمبود اعتماد به نفس، احساس حقارت، خودکم‌بینی، اضطراب، تهی بودن از اندیشه و فکر، چشم و هم‌چشمی، کلاس و این حرف‌هاست. البته در موارد معدودی (مثل تصادفات یا بدریختی‌های واقعی) حتی شاید خود روان‌شناس هم توصیه به عمل جراحی زیبایی کند.

▪ اشاره به بدریختی واقعی کردید؛ مگر از نظر روان‌شناسی، چنین مشکلی هم داریم؟

ـ بله؛ در روان‌شناسی، اختلالاتی داریم که گرچه به صورت بدنی جلوه‌گر می‌شوند ولی عامل اصلی آنها مسایل روانی و هیجانات است. در حقیقت اختلالات بدنی شکل اختلالاتی هستند که دارای نشانه‌های بدنی مشخص هستند ولی هیچ آسیب معینی از آنها ملاحظه نمی‌شود و به بیماری‌های بدنی شباهت دارند. از زیر‌مجموعه این اختلال‌ها می‌توان به خود بیمار انگاری و اختلال بدشکلی بدنی و ۴ اختلال دیگر اشاره کرد.

▪ ممکن است در مورد این دو اختلال بیشتر توضیح بدهید؟

ـ حتما. در اختلال خودبیمارانگاری، فرد نگران سلامت بدنی خودش و ابتلا به اختلالات بدنی فرضی است. ویژگی عمده این افراد شکایات مختلف درباره بیماری‌های بدنی است. شکایاتی که به الگوی مرضی منطقی محدود نمی‌شود. توجه ذهنی این افراد همواره در جهت ظهور بیماری‌های جدید است. این افراد سل، سرطان، تومورها و سایر بیماری‌های خطرناک را به خود نسبت می‌دهند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی باوردارند که بدن‌شان از نظر شکلی دچار نوعی نقص و بدقوارگی شده است، هرچند به‌صورت عینی نقص و نارسایی قابل‌توجهی ملاحظه نمی‌شود. این اختلال بیشتر به اعضای ظاهری مانند صورت، بینی، و موها مربوط بوده و در موقعیت‌های اجتماعی شدت پیدا می‌کند. به هر حال گرچه ظاهر این افراد طبیعی یا دارای نقص جزیی است ولی نگرانی افراد مبتلا شدید و بی‌تناسب با آن نارسایی جزیی است.

▪ پس هرگاه شکایتی وجود داشت که واقعا علت بدنی نداشت، باید آن را جدی نگیریم!

ـ البته دسته دیگری از اختلالات تحت عنوان روانی فیزیولوژیکی هم وجود دارد که سابقا به روان تنی یا سایکوسوماتیک معروف بود که باید بیشتر جدی گرفته شوند.

▪ چرا؟ مگر با دسته قبل چه تفاوتی دارند؟

ـ این اختلالات هم به صورت بدنی ظاهر می‌شوند ولی علت آنها مسایل هیجانی است که بر کارکرد دستگاه عصبی خودکار، غدد درون‌ریز و جریان‌های فیزیولوژ‌یک بدن تاثیر می‌گذارند. تفاوت این اختلالات با کل اختلالات بدنی شکل آن است که این اختلالات در ارتباط نزدیک با دستگاه سمپاتیک بوده و با جراحات و ضایعات بدنی آشکار همراه‌اند و حتی ممکن است به مرگ منجر شوند. اختلالاتی مثل زخم‌معده، سرطان، آسم و مشکلات قلبی عروقی از این دسته‌اند.

▪ یعنی می‌خواهید بگویید که علت این اختلالات هم مسایل روانی است؟

ـ نه کاملا؛ ولی حداقل مسایل روان‌شناسی در راه‌اندازی یا تشدید و نیز درمان این اختلالات نقش دارند. در واقع انواع مختلف رفتارهای نابه هنجار راه‌های سازش با استرس محسوب می‌شوند، البته راه‌هایی که مناسب نیستند. این راه‌های سازش با استرس به ۲ عامل بستگی دارند: یکی ضعف و ناتوانی از منابع روانی، دیگری ادراک شخص نسبت به موقعیتی که با آن مواجه شده است. پاسخ برخی افراد به این نوع برانگیختگی‌ها یا فشارهای روانی، رفتارهای بیگانه و عجیب است. پاسخ بعضی دیگر اختلالاتی شبیه آسم و پاسخ‌های افرادی دیگر سردردهای میگرنی است.

▪ چرا این پاسخ‌ها متفاوت است؟

ـ علتش مربوط است به نگرش‌ها، الگوهای فیریولوژیک و تجارب گذشته و حال آنان، همچنین حمایت‌های اجتماعی که از آن برخوردارند. سال‌ها قبل روان‌کاوان مطرح کردند که نشانه‌های مرضی بدنی معنی سمبلیک (رمزی) دارند و برای مصالحه بینی تکانه‌های منع‌شده، تعارض‌های روانی درونی و دفاع شخصی در برابر اضطراب به کار گرفته می‌شود. بر اساس نظریه‌های جدید، نشانه‌های مرضی بدنی نتیجه منع تظاهرات هیجانی محسوب می‌شوند. در نظریه‌های جدید گفته می‌شود که حتی بین شخصیت افراد و بیماری‌های خاص بدنی رابطه‌ای وجود دارد. مثلا آرتروز روماتیسمی مربوط است به سرکوبی دایمی خشم در فرد مبتلا. نظریه دیگر نظریه آمادگی عضوی است، یعنی این اختلالات عضو ضعیف را به دلیل تعارض‌های ناخودآگاه دربرمی‌گیرند و البته نظریه‌های دیگری هم وجود دارد.

دکتر مجید سلطانی