پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
فوران روایت در تصویر
قاب شکسته
من برگهای جوانیات را جارو میزند
باد برفهای نشسته بر روسریام را
کلاغها که زمستان را جار زدند
از تراش پیکرت
قاب عکسی خواهند ساخت
تا تصویر شکسته پیرزنی را در آغوش بگیری
که عصایی نبودی برای دستهای لرزانش
شعر «قاب شکسته» سروده شاعر جوان کشورمان خانم طیبه نیکو ازجمله شعرهایی ست که از منظر تولید تصویر تاویلهای متفاوتی را در بر دارد. تصاویر خلق شده در این شعر آنقدر در هم تنیدهاند که همدیگر را در آغوش میگیرند. زبان و اندیشه تصویر را خلق میکنند و تصویر خلق شده بیانگر اندیشه شاعر است.
تصاویر و احساسی که در آن نهفته است، مخاطب را به کشف وا میدارد. چگونه کشفی:
«من» با نشانه احساسیاش، با آوردن فعل «میزند» از شعر جدا میافتد و گویی «من» راوی است که شکستگی خود و معشوقهاش را میروایاند و عشق به «تو» که در «جوانیات» زاده میشود، بیشمارگونه در حال اتفاق است. «من» خسته و بیرمق، در نقش رفتگری قرار میگیرد که جوانی فنا شده معشوقهاش را با برگهایی تداعیگر خزان است جارو میکند و این همان جادویی است که به خلق تصویر به مفهوم واقعیاش میانجامد؛ تصویری که برآمده از درونیات شاعر است و فنا شدن به گونه دیگری در او جاری است. نه آن که توصیف تصویری از پاییز باشد که نابودی در پس آن نهفته و بارها اتفاق افتاده است.
پاییز بیانگر ذهن شاعر نیست، بلکه در ذهن شاعر، پاییز به گونه دیگری اتفاق میافتد و با آمدن «جوانیات»، بهار نیز شکل میگیرد.
«باد» که نشان از گذر است و معلق بودن را در بر دارد، نقشآفرینی مینماید و «من» در «روسریام» به خویش میپیوندد. برف نشسته بر روسریام، پیریام را خلق مینماید. «کلاغها» با ندای شومشان، سیاهیشان را به دنبال میآورند و «من» سپید را تسخیر میکنند.
به ناگهان «جوانیات» به خوابی عمیق فرو میرود و: زمستان است/ هوا بس ناجوانمردانه سرد است... در ذهن مخاطب شکل میگیرد و ارجاعی برون متنی اتفاق میافتد.
و اما بعد، شاید «جوانیات» درختی است که قرارمان زیر سایهاش اتفاق میافتاد. درختی که دیگر «تو» نیستی و «من» خزانش را به نظاره نشستهام. ناگهان همه چیز از قاب عکسی فوران میکند که «من» و «تو» خاطراتمان در آن نقش بسته است و «من» به روایت آن میبرخیزد. قاب عکسی که شاید پای من دیگری در بین بوده است و به شکستن خاطراتمان برآمده است.
و اما بعد، شاید درخت معشوقه «من» باشد و تویی وجود نداشته باشی. «تو» در قالب درخت خلق شده باشی و زاییده توهمات «من». «من» به درختی عشق میورزم که جوانیام را با او قرار میگذاشتهام، اما آواز کلاغهای شوم، تسخیرش میکنند.
چگونه درختی، چگونه درختی که «تو» باشی و سالهای جوانیام، در قابی از تنات حک میشود. چگونه درختی، چگونه درختی، خفته بر تپهای آرام و ماه آهسته از پشت آن میگذرد. تپهای که شاید نشانه آرامگاه «من» باشد یا آرامگاه «تو» و شاید درخت، نمادی از رستاخیزی «من» و «تو» باشد.
«جوان» از بهار میآید و «من» پاییزش را به نظاره مینشیند. «من» در زمستان راوی پیریاش میشود و آنجا که «تو» تصویر شکسته پیرزنی را در آغوش میگیری، گرمی عشق شکل میگیرد و تابستان اتفاق میافتد.
ببینید چهار فصل زندگی «من» و «تو» چقدر جادویی به روایت کشیده میشود. روایتی که راویاش گاهی «من» هستم و گاهی «تو» و آنگاه که بیقراری تو مخاطب در شعر جاری شود، بیگمان راویاش تو باشی.
«قاب شکسته» سروده طیبه نیکو
محمدحسین ابراهیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست