جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زندگانی از منطق بزرگتر است


به تجربه دریافته ام که طغیانگران هرگز خویشتن را به تمامی از نفوذ مردمی که بر ضد آنان طغیان می کنند, نمی توانند آزاد سازند

به تجربه دریافته‌ام که طغیانگران هرگز خویشتن را به تمامی از نفوذ مردمی که بر ضد آنان طغیان می‌کنند، نمی‌توانند آزاد سازند. هر چه را که اینان پسندیده اند ، طغیانگران باید مردود شمارند و هر چه را که اینان مردود شمرده اند ، طغیانگران ناگزیر می ستایند. بدینسان عقاید آنان به صورت معکوس از طرف دشمنانشان تقریر می شود. فقط به تدریج معلوم می گردد که برای دست یافتن به حقیقت چنین راه سهل و آسانی وجود ندارد. پذیرفتن این که افکار و عقاید فلان کس همواره باطل است ، همان اندازه زیانبخش است که گمان کنیم افکار و عقاید او همواره درست است.

اگر می خواهیم علم ثمره نیکو به بار آورد باید دست به دامان احساس بشویم نه معرفت... ترس و دهشتهایی را که علم ممکن است پدید آورد به من نشان داده شد و در نتیجه دانستم که این ترس و هراسها هر اندازه هم علمی باشند ، همچنان دهشتناک و سهمگینند. پلیدی پلیدی است گو که در به وجود آوردن آن حداکثر مهارت نیز ضرور باشد.

علم به شما شکیبایی و خویشتنداری نمی آموزد ، شفقت و مهربانی را تعلیم نمی دهد و دلبستگی به سرنوشت بشر را در شما نمی پروراند. اینها را آنقدر که بتوان از راه تعلیم و تربیت رسمی آموخت به احتمال قریب به یقین به وسیله تعلیم تاریخ و ادبیات بزرگ جهان می توان در آدمی پدید آورد. ایجاد و پرورش این خصایل کار علم نیست ، کار ادب است.

فکر نمی کنم لازم باشد تعلیم و تربیت علمی و تعلیم و تربیت ادبی به اندازه ای که امروز متداول کرده اند از یکدیگر مجزا باشند. من گمان می کنم هر دانشجوی رشته های علمی ، باید اطلاعاتی از تاریخ وادبیات و نیز هر دانشجوی رشته های ادبی ، آشنایی با اندیشه های اساسی علوم داشته باشد.

در تعلیم تاریخ به مثابه نقطه مقابل ادبیات، اجمال می تواند بسیار مفید واقع شود. برای کسانی که نمی خواهند مورخ یا معلم تاریخ شوند "دوره اجمالی تاریخ" ، اگر به درستی اجرا شود ، می تواند مفید واقع گردد و در آنان استنباط با ارزشی از جریانی دامنه دار که در آن امور نزدیک و آشنا اتفاق می افتد بپروراند. در این "دوره اجمالی" باید تاریخ بشر بررسی شود ، نه تاریخ فلان و بهمان کشور و به ویژه هرگز نباید پای تاریخ کشور خود به میان آید. باید از قدیمیترین اموری که به وسیله علم باستانشناسی و مردمشناسی کشف گردیده است ، آغاز کرد تا بروز تدریجی چیز هایی در زندگانی بشر که در نظر ما موجب می شود برای او منزلتی که شایسته اوست قائل شویم. کسانی را که انبوه بیشماری از "دشمنان" را به خاک هلاک افکندند ، نباید چون قهرمانان جلوه گر ساخت ، بلکه کسانی را باید قهرمان معرفی کرد که در افزایش گنجینه معرفت زیبایی و خرد بشری سهمی داشته اند. باید در این "دوره اجمالی" آن نیروی لایزال [نیروی فکر بشر] که در زندگانی بشری ارجمند است ، باز نموده شود. باید نشان داد که این نیرو گو که بارها بر اثر نفرت بربریت و فنا کاری خرد و خمیر شده ، باز در نخستین فرصت ، چون سبزه ای که در بیابان پس از باران جوانه زند ، سر بر کشیده و قد بر افراشته است. این "دوره اجمالی" باید نو برگهای شوق و امید جوانان را تا جوان و انعطاف پذیرند ، نه به سوی پیروزی بر ابناء نوع ، بلکه متوجه غلبه بر نیرو هایی کند که تاکنون زندگانی آدمی را از درد و اندوه مالا مال ساخته است_ منظور من آن نیرو های طبیعت است که هنوز نمی خواهد ثمره خود را تسلیم بشر کند_ نیروهای جهان ستیزه جو _ کین و نفرت _ و اسارت شدید در چنگال ترس که میراث دوران بیکسی و ناتوانی بشر است ؛ "دوره اجمالی تاریخ" می تواند و باید اینها را متضمن باشد . آنچه آمد اگر بخشی از افکار روزمره آدمیان گردد ، دیگر خشونت و دیوانگی آنان به نرمی و ملایمت می گراید.

جهان پر است از مردمانی که چون احساسی به نظرشان زیبا و شریف آمد گمان می کنند که احساسشان باید در کائنات طنین بیفکند. می پندارم هر آنچه در نظر آنان کمال اخلاق آمد ، نمی تواند بدون سبب بی اعتبار باشد . بی اعتنایی نسبت به اندوهها و شادیهای بشر که خصیصه جهان مادی به نظر می آید ، به گمان آنها ، تصوری باطل است و پیش خود دل خوش می دارند که زجر و تعصبی که در نتیجه اعتقادات خاصی نصیب آدمیان می شود ، خود گواه بطلان آن باورهاست. این گونه بررسی امور چه در جوانی و چه در این ایام ، به نظر من گریز ناشایستی است از حقیقت.

در امور روزانه ، کسی در این شک و تردیدی به خود راه نمی دهد . وقتی پزشک به شما می گوید سرطان دارید ، این عقیده طبی را گو که درد آور است با صبری که از شما ساخته است می پذیرید ، گرچه رنجی را که از این رهگذر متحمل می شوید ، به مراتب بیشتر از دردی است که یک نظریه ناراحت کننده مابعد الطبیعی به شما وارد می آورد. اما هرگاه پای معتقدات دیرینه در باب کائنات به میان آید ترس های ننگ آور که تردید موجد آنهاست ، شایسته ستایش محسوب می شوند ، حال آنکه شهامت فکری ، به خلاف شهامتی که در جنگ بروز می نماید ، مادی و بری از احساس به شمار می آید...هنوز همین رویه الهامبخش سیستمهای فکری بسیاری است که اساس و پایه آنها بر ترسهای بی ارزش نهاده شده است. من نمی توانم قبول کنم ، و این را با حد اعلای تاکیدی که از من بر می آید می گویم ، که برای روی گرداندن از واقعیت انکار ناپذیری که پسند خاطر ما نیست ، هیچ گونه عذر موجهی وجود داشته باشد.

آنچه بشر را به نیکبختی هنمون می شود ، پندار نیست ، هر اندازه هم که این پندار بلند پایه جلوه کند. آنچه بشر را بسر منزل می رساند ، دنبال کردن حقیقت است با شهامتی انعطاف ناپذیر.

● کلمات قصار

ـ فلسفه عبارت است از هنر به کار بردن کلماتی که معنای آنها را نمی دانیم به صورتی موثر.

ـ هدف اخلاق آنست که مردم را توانا سازد بی احساس پشیمانی ایجاد مزاحمت کنند.

ـ آدمیان آسیب به اندازه ای وارد می آورند که جسارت کنند و خوبی آنقدر که مجبور باشند.

ـ آزادی یعنی اینکه من هر چه دلم خواست انجام دهم. سوء استفاده از آزادی ، یعنی اینکه تو حق داشته باشی هر چه دلت خواست بکنی.

ـ حق "امری" است مربوط به حکومت !

ـ دین یکی از شاخه های سیاست است.

ـ ما باید اجازه دهیم که مخالفان ما بیندیشند ـ اگر می توانند.

از کتاب "حقیقت و افسانه" برتراند راسل - ترجمه منصور مشکین پوش

منبع: آرمان و اندیشه