جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
حقیقت
زاهدی کنار رودخانه نشسته بود و در حال تفکر بود. جوانی به او نزدیک شد و گفت: « ای زاهد، من می خواهم شاگرد و مرید تو شوم»
زاهد رو به جوان کرد و گفت:«چرا»؟
جوان پاسخ داد:«چون می خواهم حقیقت را بیابم».
زاهد ناگهان پرید، گردن جوان را گرفت، او را به طرف رودخانه کشاند و سرش را زیر آب برده جوان بالا و پایین می پرید و تقلا می کرد تا از زیر آب بیرون بیاید، ولی زاهد سرش را محکم زیر آب نگه داشته بود.
عاقبت زاهد سر جوان را رها کرد و او را که نفس نفس می زد کمک کرد تا به ساحل برسد.
وقتی آرام شد، زاهد از جوان پرسید: «به من بگو، وقتی زیر آب بودی چه چیزی را بیش از هر چیز دیگری طلب می کردی؟»
جوان با تعجب گفت: «هوا!»
پس زاهد گفت: «خیلی خوب، اکنون به خانه ات برگرد و هر وقت حقیقت را به همان اندازه ای که هوا را می خواستی، طلب کردی! پیش من بیا.»
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات دانشگاه تهران عراق رهبر انقلاب احمد وحیدی مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم روز معلم نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی آتش سوزی تهران شهرداری تهران آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی معلم سلامت زلزله
قیمت خودرو سهام عدالت تورم قیمت طلا سازمان هواشناسی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت سکه بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان ساواک موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ سینمای ایران تبلیغات نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس انگلیس نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر علی خطیر بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی فناوری آیفون گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
خواب فشار خون چای کبد چرب دیابت