جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
جنگ های الجزایر, ویتنام, عراق و آگاهی روشنفکران

فیلسوف فرانسوی جولین بندا[۳] زمانی میگفت:" تاریخ از حقانیتهایی ساخته میشود که روشنفکران تکه تکه از سیاستمداران برگرفتهاند." این گفته ممکن است قدرت سیاستمداران را بیشتر و توانایی روشنفکران را کمتر از واقعیت ارزیابی نماید، اما به تنش بین روشنفکران و حکومت در لحظات حساس تاریخی اشارهای روشن دارد. نمونههای روشنی بر این مدعا را میتوان در اواخر قرن نوزدهم فرانسه ( جایی که برای اولین بار واژه روشنفکر در ارتباط با مسئلهی دریفیوس[۴] بهکاربرده شد) و اواخر قرن بیستم در اتحادشوروی( جایی که روشنفکران پایه مهم رویارویی بودند) یافت.
این تنش را دیوید شالک در کتاب جنگ و برج عاج[۵] به خوبی به تصویرکشیده که بررسیای است از درگیری روشنفکران با حکومت در دوران جنگ فرانسه در الجزایر ( ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲) و جنگ آمریکا در ویتنام ( ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۵(.
شالک نقش روشنفکران را "نقش اجتماعی انتزاعیتر و فاصلهدارتری" می داند که "به شدت متضاد با نقش تقریبا بقیه جریانات در یک جامعه مدرن است". او "عمل آن ها" را که "بیشتر از طریق نوشتن و پرداختن به عقاید به روشی اخلاقی و به شیوههای مختلف" صورت میگیرد دارای "نوآوریهایی میداند که ممکن است قانونی بودن قدرتهای تثبیت شده را به زیر سئوال ببرد". بنابراین " درصد مهمی از اساتید و روزنامه نگاران و درصد چشمگیری از جامعه هنرمندان" را می توان در قشر روشنفکران جای داد. از نظر وی " بین روشنفکری و مخالفت حاد، رابطه همزیستی وجود داشته و شاید هنوز هم وجود داشته باشد".
شالک بهطور مستدل تشابههای قابل توجهی بین جنگ ویتنام و الجزایر ارایه میکند. این شباهتها عبارتند از: استفاده از شکنجه، محاکماتی که یادآور دادگاه نورنبرگ است، طغیان برعلیه استعمار، زیرپاگذاشتن دمکراسی، روشهای دیپلماتیک، نگرش نژادپرستانهی ارتشهای غربی، دید متکبرانه و غیرمنصفانه رهبران نظامی و سیاسی، اجبار به جابجایی جمعیت شهرها، و رو در رو قراردادن مرزنشینان دوکشور در دو سوی ناحیهی " آتش آزاد" که در آن نظامیان آمادهاند تا هرجنبده ای را نابود کنند.
البته تفاوتهای مهمی نیز وجودداشته است، از جمله: فقدان تفکر مارکسیستی در جبهه آزادیبخش الجزایر، جمعیت زیاد فرانسویان در آن کشور، وجود حدود ۳۰۰ هزار کارگر الجزایری در فرانسه که با کمک به جبهه آزادیبخش الجزایر و دولت آن کشور سهم مهمی از هزینه مبارزه برای استقلال را پرداخت میکردند.
آلبر کامو اغلب بهعنوان یک روشنفکر فرانسوی مخالف با جنگ مثال زده میشود.اما آنطور که شالک ادعا میکند کامو در مورد مبارزات در الجزایر دچار تنافض بود و بارها نیز در مورد فجایع آن سکوت کرد. شالک مثالهای قاطعتری را هم ارایه میدهد که نمونهی آن روشنفکران کاتولیک فرانسه ، بهویژه جناح چپ آن است که حول ماهنامه اسپرایت[۶] گردآمده بودند. از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ این مجله ۲۱۱ مقاله در مورد جنگ الجزایر به چاپ رساند، که ۴۲ تای این مقالهها را ژان ماری دومناچ[۷] معاون سردبیر مینوشت که بعدا سردبیر آن مجله شد. دومناچ مدعی بود که " بین موضعگیریهای غیر مسئولانه و حمایت از مسلح شدن مقاومت، راه دیگری وجود دارد" و سرانجام هم به این نتیجه رسید که این مسیر، مقاومت مدنی و تظاهرات صلح آمیز است. وی چنین باور داشت که چپ فرانسه باید خود را از حس فلج کننده خود بزرگ بینی رها کند، تا "پراکندگی و تفرقهای را که سلاح پنهان دیکتاتوری است ببار نیاورد."
آنطور که شالک اشاره دارد، شهرت اسپرایت به مقاومت در مقابل جنگ به این معنا نبوده که روشنفکران فرانسوی کاتولیک بهطور یکپارچه با سیاست فرانسه مخالف باشند. در واقع برخی از روشنفکران محافظهکار کاتولیک پشتیبانان قوی جنگ فرانسه در الجزایر بودند. ژان رودهاین[۸] میسیونر فرانسوی در ۱۹۶۰ خطاب به کسانی که به علت مخالفت به جنگ نمیرفتند گفت: اگر آنها نمیخواهند برای فرانسه بجنگند، باید " بروند و در کشوری دیگر زندگی کنند."
ژان پل سارتر و نویسندگان مرتبط با هفتهنامه وی به نام دوران نو[۹] در مقابله با جنگ فرانسه در الجزایر نقش کلیدی ایفا کردند. زمانی که اهمیت این برخورد برای سارتر ، سیمون دوبووار، و سایرین کاملا روشن شد، در آن هفته نامه، بهطور شدیدی به نقد جنگ پرداختند. شالک یادآور میشود که سارتر به عنوان " مغز متفکر" این هفته نامه، بیشترین توان حیرت انگیز روشنفکرانهی خود را صرف اقدام برای پایان دادن به جنگ کرد. مقالات وی "بهطور بیرحمانهای به امر گناه جمعی و مشابهتهای تاریخی با دوران فاشیزم، شکنجه و جنایتهای جنگی، و خطر بروز فاشیسم" میپرداخت. او همچنین گزارشی از اولین کنگره مخفیانه " جوانان مبارز" ارایه داد که حمایت از صحرانشینان و کمک به خارج کردن فراریان جنگ از کشور و اشتغال در سایر کشورها را وظیفهی خود میدانست.
در پائیز ۱۹۶۰ سارتر و دیگران با تکثیر سندی که بعدها " مانیفست ۱۲۱، یا بیانیه حق نافرمانی در جنگ الجزایر" نام گرفت، هیاهویی بپاکردند. البته دولت جلوی چاپ آن را در نشریه گرفت و صفحاتی از مجله که قرار بود این بیانیه در آن به چاپ برسد، سفید باقی ماند. این بیانیه جنگ الجزایر را به شدت محکوم میکرد و روی این نکته تاکید داشت که "نظامیگرایان فرانسه در صددند شکنجهگاهها را زنده کرده و باردیگر عملا آن را به یک نهاد اروپایی تبدیل کنند." امضاء کنندگان بیان میکردند که آنها به مخالفین اقدام نظامی و حامیان مردم سرکوب شدهی الجزایرعمیقا احترام میگذارند و از آنها حمایت بهعمل میآورند و چنین نتیجهگیری کردند که " هدف مردم الجزایر در از بین بردن نظام استعماری، هدف تمام انسانهای آزادهی روی زمین است. "
جالبترین و پرشورترین مقاومت روشنفکران فرانسه را فرانسیس جینسن[۱۰]، فیلسوف و شاگرد قدیمی سارتر سازمان داد. او در یک بیانیهی تاثیرگذار که در شمارهی ماه مه ۱۹۵۷ اسپرایت به چاپ رسید، بر جنایات جنگی فرانسه در الجزایر دست گذاشت و اعلام کرد که "مسئولیت این سیاستها با ماست، و این جنایات وحشتناک نتیجه عمل ماست." از دید جینسن مسئولیت سنگینی که دولت فرانسه با رفتارهای غیرانسانیاش در الجزایر برای فرانسویها بهوجودآورده، احتیاج به تلاشی سترگ و عظیم دارد. او و شاگردانش مبادرت به رد کردن چمدانهای پراز پول کارگران الجزایری از مرز به بانکهای سوئیس کردند تا برای خرید سلاح برای جنبش استقلال طلبان الجزایر صرف شود. هرچند که برخی از یاران او دستگیر و روانه زندان شدند، اما علیرغم اینکه وی برای شرکت در یک کنفرانس مطبوعاتی مخفیانه، حضوری کوتاه درپاریس داشت، توسط پلیس امنیتی فرانسه دستگیر نشد.
این فعالیتها که توسط روشنفکران پیشروی فرانسه رهبری میشد در سرعت بخشیدن به مقاومت عمومی مردم تاثیر مهمی داشت. در ژوئن ۱۹۵۷ اعتراض آرامی علیه جنگ در پاریس صورت گرفت . علیرغم ممنوع اعلام شدن تظاهرات توسط دولت حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، از جمله سارتر و فرانسیس مائوریاک[۱۱]، به خیابان آمدند که ۴۹ نفر از آنها به "جرم" شرکت در تظاهرات بازداشت شدند. چند سال بعد در دسامبر ۱۹۶۱ حدود ۵۰۰۰۰ نفر در پاریس به تظاهراتی علیه تروریسم ا آ اس[۱۲] ، ارتش مخفیای پیوستند که برای جلوگیری از استقلال الجزایر ایجاد شده بود. این تظاهرات را نیز دولت ممنوع کرده بود و مورد هجوم قرار داد که طی آن بیش از ۱۰۰ نفر زخمی شدند. در فوریهی ۱۹۶۲، زمانی که قدرتمندان نهایتا با برگزاری تظاهرات صلح موافقت کردند، جمعیتی بیش از نیم میلیون نفر در پاریس رژه رفتند.
این ارقام نشان میدهد که مقاومت در مقابل جنگ علیرغم یورشهای مهم فیزیکی و شاخ و شانه کشیدنهای دولتی، رشد کرده است. ربرت لاکست[۱۳]، وزیر مختار دولت فرانسه در الجزایر، با اشاره به سربازان معترض آسیب دیده از جنگ فرانسوی، سازماندهندگان مادی و معنوی اعتراض به شکنجه را مسئول تجدید حیات تروریسم و شایستهی تحقیر همگانی دانست. موضعگیریهای انتقادی اسپرایت به دستگیریها، جریمهها، و توقیفهای مکرر مجله توسط دولت انجامید. ا آ اس دو بار در دفترمرکزی اسپرایت بمب کار گذاشت. به آپارتمان سارتر و دفتر مجله دوران نو نیز با بمب حمله شد، و نظامیان طرفدار جنگ با رژه در خیابانهای پاریس خواستار قتل وی شدند.
اما علیرغم موانعی که دولت و متعصبان طرفدار استعمار ایجاد میکردند، روشنفکران فرانسه در دوران پایانیِ جنگ الجزایر در حال شورش بودند.
شالک اشاره بر این دارد که در دوران جنگ ویتنام هم همین صحنهها تکرار میشود. او می گوید: درمیان روشنفکران آمریکایی ، بهویژه در دانشگاه ها، و همچنین معروفترین داستان نویسان، مقاله نویسان، هنرمندان، و شاعران مخالفت جدی علیه جنگ ویتنام شکل گرفته و به صورت موجی سراسری درآمد. برای مثال در اکتبر ۱۹۶۹ اساتید هاروارد با ۲۵۵ رای در مقابل ۸۱ رای علیه جنگ ویتنام و ۳۹۱ به ۱۶ در حمایت از برگزاری روزی برای اولتیماتوم علیه جنگ رای دادند. جریان بیپایانی از بیانیهها علیه جنگ ویتنام، نیویورک تایمز و سایر روزنامهها را فراگرفت که اساتید دانشگاههای مطرح و سایر روشنفکران آنها را امضاء کرده بودند.
برگردان: هما احمد زاده- احمد جواهریان
جنگهای الجزایر، ویتنام، عراق و آگاهی روشنفکران[۱]
نوشته : لارنس اس ویتنر[۲]
[۱] این مقاله اولین بار در فوریه ی ۲۰۰۶ در شبکه ی اخبار تاریخی به چاپ رسیده است
[۲] Lawrence S. Wittner (استاد دانشگاه ایالتی نیویورک)
[۳] Julien Benda
[۴] Dreyfus
[۵] David Schalk: War and the Ivory Tower, Published in ۱۹۹۱
[۶] Esprit
[۷] Jean-Marie Domenach
[۸] Jean Rodhain
۸ Les Temps moderne
[۱۰] Francis Jeansen
[۱۱] Francois Mauriac
[۱۲] OAS
[۱۳] Robert LaCoste
[۱۴] New York Review of Books.
[۱۵] Philip Berrigan
[۱۶] Noam Chomsky
[۱۷] Paul Goodman
[۱۸] Denise Levertov
[۱۹] Dwight Macdonald
[۲۰] Herbert Marcuse
[۲۱] Linus Pauling
[۲۲] Susan Sontag
[۲۳] New York Review
[۲۴] Hans Morgenthau
[۲۵] Robert Lowell
[۲۶] Elizabeth Hardwick
[۲۷] Joseph Heller
[۲۸] Mar McCarthy
[۲۹] Norman Mailer
[۳۰] Muriel Rukeyser
[۳۱] Eric Bentley
[۳۲] Ann Sexton
[۳۳] William Styron
[۳۴] Anais Nin
[۳۵] Henry Steele Commager
[۳۶] Robert Penn Warren
[۳۷] Martin Bernal
[۳۸] Benjamin Spock
[۳۹] William Sloane Coffin Jr.
[۴۰] Mitchell Goodman
[۴۱] Marcus Raskin
[۴۲] Michael Ferber
[۴۳] Father Daniel Berrigan
[۴۴] Staughton Lynd
[۴۵] George Herring
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست