پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضربه یی که به دیوار می خورد


ضربه یی که به دیوار می خورد

«دیگری» با نام قبلی «جایی نزدیک زمین» به کارگردانی مهدی رحمانی از آثاری است که در بخش مسابقه فیلم های اول و دوم جشنواره بیست و هشتم فجر رقابت می کند

«دیگری» با نام قبلی «جایی نزدیک زمین» به کارگردانی مهدی رحمانی از آثاری است که در بخش مسابقه فیلم های اول و دوم جشنواره بیست و هشتم فجر رقابت می کند. رحمانی فیلمسازی است که با آثار کوتاه خود نشان داد می توان از او انتظارهای بیشتری داشت و امیدوار بود که این انتظارها به بار بنشیند. حضور مهران کاشانی به عنوان یک فیلمنامه نویس مستقل و خوشفکر که آثاری چون «مزرعه آفتابگردان»، «دم صبح»، «خانه روشن» و «آواز گنجشک ها» را در کارنامه دارد در فیلم «دیگری» شرایطی ایجاد کرد تا انتظارها بیشتر شود. در نهایت ترکیبی از یک فیلمساز جوان، یک فیلمنامه نویس خوش ذوق و دو بازیگر حرفه یی چون محمدرضا فروتن و مریلا زارعی زمینه یی به وجود آورد تا با توقعی خاص به تماشای «دیگری» بنشینیم.

شاید در نظر گرفتن این وجوه باعث شد بعد از دیدن فیلم از خود سوال کنیم چرا «دیگری» نتوانست ما را درگیر موقعیت دراماتیک خود کند؟ چرا پایان فیلم که برجسته ترین نقطه آن است و می توانست تکان دهنده باشد، قابل پیش بینی بود؟ و چرا زنجیره اتفاقات فیلم در بخش میانی نتوانست به بار نشستن رابطه بین یک پسر نوجوان و ناپدری آینده اش را ملموس کند؟ موقعیت اولیه فیلم «دیگری» مدیون تلفیق موقعیت محوری فیلم های «پدر» ساخته مجید مجیدی و «کافه ترانزیت» ساخته کامبوزیا پرتوی است. در واقع قصه زن جوانی که شوهرش را از دست داده و بر حسب سنت در موقعیت ازدواج اجباری با برادر شوهرش قرار می گیرد، از «کافه...» وام گرفته شده است.

این موقعیت محوری با دقت نظری خاص در بستر اجتماعی کوچک همچون روستا ترسیم شده که سنت های اجباری و بایدها و نبایدهای پوچ حرف اول را در زندگی آدم ها می زنند. در چنین شرایطی است که می توان حرف شنوی اجباری زن از برادر شوهرش را باور کرد. اما یادمان هست که ویژگی شخصیت پردازانه ریحان در «کافه...» این بود که در برابر همین سنت ها قد علم کرد و حاضر نشد سایه اجباری برادر شوهر را به عنوان یک تکیه گاه امن بپذیرد و تاوانش را هم پس داد. همین ویژگی شخصیت پردازانه با پرداختی دیگر در «دیگری»، زن (مریلا زارعی) را تبدیل به تیپ آشنای زن مطیع کرده که تسلیم محض است و در واقع درام هیچ امتیاز یا محدوده عملی در اختیار او قرار نداده است. هرچند معلوم است او هم دلبستگی به دوست شوهر مرحومش (اسماعیل- محمدرضا فروتن) دارد اما هیچ کاری برای تغییر شرایط خود انجام نمی دهد یا حداقل ما نمی بینیم که انجام دهد. با توجه به اینکه تلاش نشده این موقعیت محوری با پرداختی جدید بازخوانی شود، می توان این طور برداشت کرد که بخش میانی فیلم یعنی همراهی اجباری پسر نوجوان (رضا) و پدرخوانده آینده (اسماعیل) مشمول پرداخت و نگاهی خاص شده است.

همان طور که اشاره شد این بخش هم به شدت وامدار فیلم «پدر» است که در آن گم شدن ناپدری و پسرخوانده اش در کویر باعث می شود به هم نزدیک شوند و چهره متجاوز و کلیشه یی ناپدری برای پسرک تعدیل شود. بخش میانی «دیگری» هم بر چنین همراهی متمرکز شده که البته اجبار طراحی شده تاثیرگذاری قبلی را ندارد یعنی این مساله مرگ و زندگی نیست که آنها را به هم نزدیک می کند بلکه زنجیره یی از اتفاقات کوچک در روندی تدریجی آنها را با هم آشتی می دهد.

نه اینکه چنین پرداختی نقطه ضعف باشد بلکه اشکال جایی است که انتظار می رود این همراهی مخاطب را اندکی به دو شخصیت و مساله و نیاز دراماتیک آنها نزدیک کند. اما این اتفاق نمی افتد و در واقع نه می توان با تعصب رضا به مادرش همذات پنداری کرد نه با آرزوهای فروخورده اسماعیل به عنوان مردی که در طلب مادری برای دختر و همسری برای خودش است. در واقع می توان نقطه ضعف فیلم را این نکته دانست که از ملموس کردن مساله و رابطه شخصیت ها در یک روند تدریجی عاجز مانده است. به همین دلیل زنجیره اتفاقات بخش میانی بیش از آنکه کدهایی ظریف برای تاثیرگذاری اسماعیل بر پسرک باشند، به ماجراهای فرعی می مانند که زمان را پر کرده اند.

حضور وانت هرچند بهانه یی برای این همراهی است اما از مولفه هایی است که توانسته بخش میانی را واجد بعد دراماتیک کرده و نخ تسبیحی کمرنگ برای زنجیره اتفاقات بخش میانی باشد. وقتی این مولفه جایگاه اصلی خود را پیدا می کند که در پایان فیلم متوجه می شویم وانت فقط بهانه یی برای دور کردن اسماعیل و رضا از روستا بوده تا عمو بتواند ترتیب مراسم عروسی را بدهد. به این ترتیب عاملی که به نظر مهم و حیاتی آمده، بهانه و بازیچه و آنچه مهم تلقی نشده یعنی توجه عمو به مادر، واقعیت را رقم می زند. تغییر جایگاه این گزینه ها طبعاً به واسطه پرداختی هوشمندانه و توزیع تدریجی اطلاعات امکان پذیر شده اما نکته اینجا است که اینها نمی تواند جوابگوی تاثیرگذاری خنثای رابطه اسماعیل و رضا بر مخاطب باشد. در این مسیر قرار است رضا به این درک برسد که اسماعیل یک متجاوز نیست و او هم در جست وجوی امنیت است. قرار است با درک این واقعیت به تدریج یخ درونش آب شود و اسماعیل را از ورای ذهنیاتش ببیند. اما همان طور که اشاره شد فیلم نمی تواند مخاطب را با این روند همراه کند و به نقطه یی برساند که به خوش باوری هر دو دل بسوزاند.

پایان «دیگری» از نقاط قوت و لحظات برجسته فیلم است که برای غافلگیری مخاطب طراحی شده است؛ موقعیتی که حکم یک ضربه ناگهانی را دارد اما از آنجا که زمینه رسیدن به آن دچار نقصان شده، مخاطب با آگاهی خود را از وسط گود کنار می کشد و ضربه نهایی به دیوار می خورد. اما تنها همین جا است که فیلم می تواند مسیر خود را از دو فیلم اشاره شده جدا کرده و از خلال این دو قصه، به یک قصه سوم برسد آن هم با تغییراتی که در بطن هر دو موقعیت ایجاد کرده است. وقتی این نقطه قوت را در کنار تاثیرگذاری کمرنگ فیلم و جلو بودن مخاطب از روند اتفاقات قرار می دهیم به نظر می آید انتظارات از «دیگری» آن گونه که باید جواب نگرفته است.

سحر عصرآزاد