یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ملاقاتی


ملاقاتی

روزی «جک» در زمان سربازی وقنی از برج دیده‌بانی مشغول نگهبانی بود، عکاسی را ‌دید که بی‌خیال پیش می‌آمد و سه‌پایه‌اش را به دوش می‌کشید و هیچ توجهی هم به تابلوی منطقه نظامی و عکاسی …

روزی «جک» در زمان سربازی وقنی از برج دیده‌بانی مشغول نگهبانی بود، عکاسی را ‌دید که بی‌خیال پیش می‌آمد و سه‌پایه‌اش را به دوش می‌کشید و هیچ توجهی هم به تابلوی منطقه نظامی و عکاسی ممنوع است نداشت.

هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پایین بیاید. مگسک را تنظیم کرد و لحظه‌ای نفس‌اش را در سینه‌اش حبس کرد.... همینکه تلفن زنگ خورد، تیر او نیز به خطا رفت.

از پشت تلفن افسرنگهبان گفت: «جک» خواهرت از مینه‌سوتا آمده بود تو را ببیند. همان‌که می‌گفتی عکاس روزنامه است. فرستادمش سر پُست‌ات تا غافلگیر شوی!



همچنین مشاهده کنید