دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
گل کوچک در میدان شعر
«شاید عاشق شده باشم» مجموعه دیگری از سرودههای سیدضیاءالدین شفیعی بتازگی منتشر شده است.شاعر در این کتاب همچون آثار اخیرش ترجمهای از شعرها به زبان انگلیسی را هم در مجموعه عرضه کرده است تا گستره مخاطبان خود را نیز گسترش دهد.
علاوه بر این لوح فشردهای از سرودههای شاعر با خوانش خودش نیز به همراه کتاب عرضه شده که این امر تجربه جدیدی است و میتواند دارای آثار مثبت و منفی باشد.
در این نوشتار، این مجموعه شعر از نظر ساخت و بافت و با رویکردی به موضوع مورد توجه شاعر یعنی عشق و پشتوانههای این واژه در ادبیات فارسی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
این اثر از نظر شمارش مجموعه آثار شاعر، شاید به عدد ۲ رقمی برسد، اما در ساخت و فرم و حتی نگاه که متاثر از یک نگره عاطفی است، میتواند دومین کتاب از نوع و جنس خودش باشد. اپیزود اول این اثر با شباهت و همخوانی ساختاری و فرمیک، کتابی است که پیش از این اثر با نام «من مرگ را او خطاب میکنم» به چاپ رسیده است. ضمن اشاره به تغییر زاویه دید در نگاه و زبان و شکل در اثر اخیر که مثل کتاب مورد بحث به انگلیسی نیز ترجمه شده است، ترجیحا و اجمالا به کتاب شاید عاشق شده باشم پرداخته میشود.
اثر منظور ترکیبی از ۳۰ شعر کوتاه در قالب آزاد است که مقابل هر شعری ترجمه انگلیسی به همراه یک لوح فشرده خوانش شعرهای مجموعه توسط شاعر نیز آمده است. اما آنچه در پیشانی اثر توجه مخاطب بویژه مخاطبان به آثار ارزشمند عرفانی را به خود جلب میکند چند سطری است از تمهید ششم عینالقضاه همدانی در موضوع حقیقت و حالات عشق بند ۱۴۳ انتخاب شده است با این عبارات:
ای عزیز، ندانم که عشق خالق گویم/ یا عشق معشوق؟!
عشقها سه گونه آمد: عشقی صغیر است و عشقی کبیر و عشقی میانه
عشق صغیر، عشق ماست با خدای تعالی
و عشق کبیر، عشق خداست با بندگان خود
عشق میانه، دریغا نمییارم گفتن، که بس مختصر فهم آمدهایم... .
در سالهای اخیر عموما در آثار چاپ شده دوستان شاعر بعضا این گزینش اتفاق افتاده است که یا شروع کتاب با بیت یا جملهای از شخصیتهای بزرگ مزین شده یا در شروع هر شعری یک بیت یا عبارتی از این بزرگان!
نتیجهای که میتوان از این رویکرد گرفت دو بیش نیست یا اعتقاد و علقه وجودی شاعر به آن شخصیتهاست که جهت تیمم و تبرک از آنها استفاده میکنند یا برای ابراز نوعی ژست ادبی و علمی که با اتکا و اتصال خود به آنها خواستهاند اعتبار به اثرشان بدهند که البته خواندگار حرفهای خود پی به هر نیت این افراد میبرد.
بهرهمندی از اثری مثل تمهیدات بویژه در دیدگاه عرفانی توقع مخاطب را بیشتر میکند، زیرا عینالقضاه که در ۳۳ سالگی در پی تفکرات تلفیقی ۳ شخصیت عرفانی و فلسفی محمد غزالی، شیخ برکه و بویژه احمد غزالی که اختیار زبان از دست میدهد و در شناخت و معرفی حضرت احدیت و نبوت و معاد و عشق و ابلیس و ... کوچکترین هراس و احتیاط در روش و منش و گویش او دیده نمیشود و در نهایت به فجیعترین حالت جان بر سر بیمحابا بیانی خود میدهد، بنده ناقد و هر مخاطبی را باید حساس و متوقع جلوه دهد که آیا بین سرودههای شاعر امروز و حتی نوع روش و منش و گویش او با عینالقضاه ارتباطی است یا برای تزیین دفتر شعر به آن تکیه زده است، شفیعی به چند دلیل از عینالقضاه سودجویی نکرده است. به نظر میرسد در پی شعار و اتصال به او برای بزرگنمایی خود نبوده است.
▪ اول: در سالهای اخیر حداقل ۲ دهه قبل به این سو ما با نوعی شعر اعتراضی مواجهیم که نام شفیعی از اولینهای این شعر باید ذکر شود. اعتراض فینفسه، بیمحابایی و بیاحتیاطی در خور دارد.
▪ دوم: تعلقات ذهنی و اعتقادی او به حضرت احدیت و منتخبین آن آستان از انبیاء و اولیا و آثار آسمانی بر هیچ کس پوشیده نیست.
▪ سوم: مذمومات و حجابهای راه الی الحق تا آنجا که محدوده قضاوت مجاز میداند، مورد تایید بسیاری است.با این پیش نتیجه میتوان حداکثر حکم کرد که او در پی تعریف و توجیه خویش نبوده، اما این پاسخ بخشی از سوال است، پرسشی فنیتر و جامعتر چنین طرح میشود که چه ارتباطی است بین نشر شورانگیز تمهیدات و دیدگاه عرفانی عینالقضاه و شعرهای کوتاه شفیعی و دیدگاه نهفته در شعرهایش؟!
● سنت سخن گفتن به رمز
زبان عشق در همه آثار عرفانی و ادبی رمز است. در قرن چهارم که عرفان و دین مقابل هم قرار گرفته بودند، عارفان و متصوفه برای رهایی و تطهیر از انگهایی مثل الحاد، تاثیر از تفکر نو افلاطونیان به هماوایی عرفان و دین روی آوردند و برای کمرنگ کردن حساسیتها از زبان صریح به زبانی مبهم و چندوجهی مایل شدند که رمزینه گفتن رکن اصلی زبان به شمار آمد. به همین دلیل تمهیدات و نامههای عینالقضاه جملگی به زبان رمز بیان شده است و خود همدانی در ادامه تقسیمبندی سهگانه عشق، در پایان بند ۱۴۳ میگوید: که بس مختصر فهم آمدهایم اما انشاءالله که شمهای به رمز گفته شود.
شفیعی با انتخاب شعر کوتاه و موضوع غنایی و رنگ لطیف عشق در ۳۰ شعر اثر، نگارنده را به بیان چند اشاره ملزم میکند.
● جایگاه تو و من
عموم شعرهای این کتاب یک «من» شناخته شده به عنوان واگویهگو مقابل یک «تو»ی واگویه شنو قرار میگیرد. منهای شعر، گاه با ضمیر آزاد من و گاه با ضمیر بسته یا یدکی «م» که به تعبیر دستور میان «شناسه فعلی» است، تجلی میکند. در هر دو صورت نماینده عاشقی هستند با ویژگیهای تمام عاشقان پاکباز، اما با بیانی متفاوت.
شعرهای این کتاب یک «من» شناخته شده به عنوان واگویهگو مقابل یک «تو»ی واگویه شنو قرار میگیرد و نماینده عاشقی هستند با ویژگیهای تمام عاشقان پاکباز، اما با بیانی متفاوتمثلا بسیاری عاشقان از کور شدن و از دست دادن چشمهایشان در نهایت گریه اشاراتی در طول تاریخ ادبی داشتهاند، اما بیان شاعر در شعر شماره ۱۶، متفاوت و به همین دلیل شاعرانه است: هیچ باغی/ در باران و نمک/ شکوفه نداد/ جز دامن ات/ که پایان چشمهای من است. عشق هرگز کهنه نمیشود و از دهان نمیافتد مگر آن که هوس جای آن قرار گیرد که به تعبیر سعدی «عشق بازی دگر و نفسپرستی دگر است»، به همین دلیل هر کس این حس قشنگ آسمانی و خدایی را با هر بیانی ابراز کند، زیباست.
به تعبیر حافظ: یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب / از هر زبان که میشنوم نامکرر است. اما «تو» این کاراکتر در ۳۰ شعر کوتاه شاعر مثل «من» مشترک نیست.
به همین دلیل چند معشوقی در بافتار و یافتار شعر اتفاق میافتد. گاه میتوان همان معشوقی باشد که از قرن ۶ به این سو در ادبیات ما پا گذاشت یعنی آسمانی و گاه مشوقی که از قرن سوم تا پنجم در ادبیات ما حضور دارد و از مشروطه به این سو نیز هم یعنی زمینی چند نمونه از کاراکتر زمینی که شاید فقط یک مخاطب باشد نه معشوق.
کودکانه نوشتی/ دوستت دارم (شعر ۹) واژه کودکانه حتی اگر معصومیت و پاکی را نیز برساند شایسته یک محبوب و معشوق یا معبود نیست.
برایت آرزوهای بزرگ ندارم/ تنها میخواهم (شعر ۶) برای حادث و ممکن میتوان چنین آرزویی را خواستار بود نه برای قدیم و واجب.
وقتی خوابم، حرف میزنی/ و حالا که بیدارم/ ساکت شدهای. (شعر ۱)
سالهاست برایت/ فقط سلام مینویسم/ اما میدانم/ زندان بانان...
که زندانی شدن در برابر قدرت و قهاریت معشوق آسمانی محال است.
اما «تو»یی که به طرز هنری و ظریفی، مبین حضرت حق است و شاعر با زبان و بیانی دگرگونه و مجازی خود را با او پیوند میزند و معبود و معشوقی میسازد از ابزار ملموستر و امروزیتر با ایجاد چند لایه زبانی که به شعریت کلام قوت میبخشد.
انکار بیهوده است/ قاضی میداند/ تو/ قلب قربانیانت را/ میدزدی. (شعر ۲۴)
انکار نمیشود که این شعر و آوردههای مثالی بعدی به معشوقی از جنس ممکنالوجود و حادث نیز مربوط میشود، اما بشر مفهومی و زیرساخت فکری آنها از نوعی صلابت و معصومیت برخوردار است که جز در شان آسمانی نیست.
روایتی قدسی است که:
من طلبنی، وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و... .
در این حدیث قدسی آمده است که در نهایت کسی که عاشق من شود من او را به قتل میرسانم و قربانی راه میشود.
حافظ در این باره میگوید: در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا/ سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت.
مقصود آن است آن کسی که به راه عشق واقف است میداند معشوق با دلیری عاشق را در راه خود قربانی میکند.
یا: تو در تمام ایستگاهها منتظرم بودی... سوار بر قطاری که جز در قیامت توقف نخواهد کرد. (شعر ۳۰)
یا: قلبم/ تخته سیاه تنگ و شلوغی است که نامت را/ گوشه خلوتی از آن نوشتهام.
آه، در ازدحام لحظه تعطیل/ دستی به شیطنت همه را پاک کرده است.
که شیطنت یادآور شیطان برای پاک کردن یاد و نام معشوق از دل است.
در مجموع عمرم توها در شعرهای شفیعی بوی زمینی میدهند و قصد نگارنده همین بود که شاید ارتباطی پررنگ با عشق صغیر و کبیر عینالقضاه نداشته باشد مگر نوع سوم که میانه است و آن عشق مجازی به تعبیر عارفان: المجاز قنطره الحقیقه باشد که شفیعی سعی کرده است با حفظ معصومیتهای زبانی و عشقی، رنگ جسمانی و تعلقات فیزیکی محض را از آن بسترد و خوشبختانه موفق نیز بیرون آمده است.
● بافتار
مقصود از بافتار، چگونگی بافتن شعر با کلمههاست که ساختن یا ساختار نیز در آن جای میگیرد. شعر کوتاه یک مزیتش خواندن آن در کمترین فرصت و نتیجهگیری آن است، اما کاستی آن دست و پنجه نرم نکردن شاعر با فضا و متن و کلام بیشتر است که مخاطب را اقناع و اشباع نمیکند. میپذیریم که به طور مثال رباعی و دوبیتی با کمترین بیت برای خود عظمتی هم دارد، اما انصافا و منطقا نمیتوان باباطاهر و فایز دشتستانی را با حافظ و سعدی غزلسرا یکی دانست یا حتی مثنویهای سیدحسن و قیصر را با دوبیتیها و رباعیهایشان!
غرض این است که شعر کوتاه در مقایسه با بازی با توپ، مثل گل کوچک است برابر فوتبال در زمین بزرگ که این کجا و آن کجا؟ اما شعر کوتاه اگر با شعرهای کوتاه مقایسه شود امری است جدا که قصد ما نیز همین است. شفیعی که شاعری غزلسراست، هم خود شاعر قدرتمندی است و هم منتقدی ظریف. به همین دلیل در شعر کوتاهش نیز موفق است. در همین میدان کوچک خوب شروع میکند و خوب به اوج میرساند و بجا و تاثیرگذار به پایان میبرد. این ویژگیها هم در کتاب «من مرگ را او خطاب میکنم» و هم این کتاب قابل لمس است و خلاصه میتوان گفت: خیرالکلام ما قل و دل در اثر اتفاق افتاده است.
علی آبانافتلتی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
شورای نگهبان انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت حجاب حسن روحانی حسین امیرعبداللهیان جنگ دولت سیزدهم امیرعبداللهیان انتخابات مجلس دوازدهم عراق
قتل تهران شهرداری تهران هواشناسی فضای مجازی شورای شهر تهران سامانه بارشی شهرداری آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران یسنا
خودرو قیمت طلا بانک مرکزی قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو دلار مسکن یارانه ایران خودرو حقوق بازنشستگان ارز
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما سینما مسعود اسکویی صداوسیما مهاجرت موسیقی مهران غفوریان سریال
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه حماس فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه اوکراین عربستان نوار غزه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام مهدی طارمی سپاهان رئال مادرید بارسلونا بازی باشگاه استقلال لیگ برتر انگلیس
باتری اپل اینستاگرام آیفون گوگل عکاسی ناسا مایکروسافت
خواب کاهش وزن فشار خون توت فرنگی چای آلرژی کبد چرب