دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

بوی بارون


بوی بارون

اگر نسیم به آسانی از تو کرد جدایم
هنوز خاطره هایت نمی کنند رهایم
هنوز خواب و خوراکم شبیه آن شب اول
هنوز مثل همان روزهاست حال و هوایم
مرا که قاصدکی توی دست های تو بودم
به باد دادی …

اگر نسیم به آسانی از تو کرد جدایم

هنوز خاطره هایت نمی کنند رهایم

هنوز خواب و خوراکم شبیه آن شب اول

هنوز مثل همان روزهاست حال و هوایم

مرا که قاصدکی توی دست های تو بودم

به باد دادی و دیگر مهم نبود برایم

که بادهای سرآسیمه ی گرسنه چه هنگام

کجای وحشت این خاک می کنند رهایم

مرا شکست، مرا سوخت حسرت تو ولی باز

به خود اجازه ندادم به دیدن تو بیایم

گرفته ام جگرپاره را میان دو دندان

مرا ببخش اگر باز هم گرفته صدایم!

تو بادبادک خود را به باد دادی و رفتی

منم که بسته هنوز این نخ بلند به پایم...

پانته آ صفاییاگر نسیم به آسانی از تو کرد جدایم

هنوز خاطره هایت نمی کنند رهایم

هنوز خواب و خوراکم شبیه آن شب اول

هنوز مثل همان روزهاست حال و هوایم

مرا که قاصدکی توی دست های تو بودم

به باد دادی و دیگر مهم نبود برایم

که بادهای سرآسیمه ی گرسنه چه هنگام

کجای وحشت این خاک می کنند رهایم

مرا شکست، مرا سوخت حسرت تو ولی باز

به خود اجازه ندادم به دیدن تو بیایم

گرفته ام جگرپاره را میان دو دندان

مرا ببخش اگر باز هم گرفته صدایم!

تو بادبادک خود را به باد دادی و رفتی

منم که بسته هنوز این نخ بلند به پایم...

پانته آ صفایی