یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

از جنوبی که تویی تا به شمالی که منم


از جنوبی که تویی تا به شمالی که منم

سری سوم مجموعه «شعر امروز» که شامل ۱۰ دفتر شعر از شاعران نسل جوان است بتازگی توسط سوره مهر منتشر شده است تا تعداد این مجموعه به ۳۰ دفتر شعری برسد

سری سوم مجموعه «شعر امروز» که شامل ۱۰ دفتر شعر از شاعران نسل جوان است بتازگی توسط سوره مهر منتشر شده است تا تعداد این مجموعه به ۳۰ دفتر شعری برسد.

سوره مهر همچنین در آستانه روز شعر و ادب فارسی مراسمی را به منظور رونمایی از این کتاب‌ها برپا کرد که با حضور یوسفعلی میرشکاک همراه بود.

امروز و در صفحه شعر جوان روایت استاد میرشکاک و شاعران این مجموعه‌ها را به همراه یک نمونه شعر با هم می‌خوانیم.

● پانته‌آ صفایی ـ روزهای آخر آبان

این مجموعه غزل‌های من را در بر می‌گیرد و مضمون آن هم عاشقانه است. تفاوت این مجموعه با کارهای قبلی‌ام این است که با حال و هوای خاصی سروده شده‌اند. من در این مجموعه بیشتر درگیر مضمون بوده‌ام تا فرم. مثلا یک جاهایی قافیه‌ها تکرار شده است.

در مورد قالب هم باید بگویم قالب غزل قالبِ عام‌تری است و دست شاعر در سرودن بازتر است، همچنین غزل مضامین اجتماعی و مقبولیت بیشتری دارد. در دوره جنگ تحمیلی، به دلیل فضایِ غالب، شاعران به سراغ قالب مثنوی که برانگیزاننده روحیه حماسی است، رفتند.

این مجموعه برای من بیشتر تداعی‌کننده پاییز و باغ و درخت است.

چون واگنی فرسوده در راه‌آهنی خالی

از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟

دارد فرو می‌ریزد اجزای تنم در من

آن طور که دیواره‌های معدنی خالی

چون آخرین سرباز شهری سوخته یک عمر

جنگیده‌ام در مرزهای میهنی خالی

حالا که سر چرخانده‌ام در باد می‌بینم

پشت سرم شهری‌ست از هر روشنی خالی

گنجایش این جام‌ها اندازه هم نیست

من استکانم شد به لب تر کردنی خالی

آن باغبانم که پس از یک عمر جان کندن

از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی

● حسن یعقوبی ـ به لهجه انگور

«به لهجه انگور» شامل غزل‌هایی است که در سال‌های ۷۵ تا ۸۸ در مضامینی آزاد، آیینی و پایداری سروده‌ام البته قبل از این مجموعه کتاب دیگری منتشر شد ولی این کتاب از لحاظ مضامین شاعری گسترده‌تر است.

توجه به شاعران شهرستانی اتفاق خوبی است و باعث می‌شود شعر شاعران شهرستانی‌ها دیده شود ولی باید در کنار انتشار آثار زمینه‌ای فراهم شود که شاعران این مجموعه شناخته شوند و آثارشان مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. ‌انتخاب قالب غزل از میان قالب‌های ادبی به این دلیل بود که غزل با روح و روان شاعر و مخاطب نزدیک‌تر است و ویژگی‌هایی که غزل دارد باعث می‌شود که شاعر بتواند مضامین و حرف‌های زیادتری را بیان کند و این باعث می‌شود که اقبال به غزل در میان شاعران جوان به نسبت دیگر قالب‌های شعری بیشتر باشد.

حرفی نمی‌زنی، دل من شور می‌زند

ساز شکسته،‌ نغمه ناجور می‌زند

خاموش و سرد مانده لبانت، ولی مدام

حرف از جنون، به لهجه انگور می‌زند

گیسوی مست و شعله‌ورت، ای بهار من!

آتش به خرمن دل رنجور می‌زند

بوی خوش بهشتی پیراهنت،‌ گلم!

پهلو به عطر بکر تن حور می‌‍‌زند

عشقت دوانده ریشه در این جان بی‌قرار

بیهوده است عقل، اگر زور می‌زند

● محمدرضا طهماسبی ـ گزاره‌ها

عنوان مجموعه را خودم انتخاب نکردم ؛ عنوان دیگری انتخاب کرده بودم که نمی‌دانم چرا دوستان سوره مهر تغییرش داده‌اند. حال و هوای این مجموعه مخلوطی از عاشقانه، اجتماعی، عاشورایی و مذهبی است و درباره همه چیز سخن گفته‌ام اما شعرهای عاشورایی‌ام را بیشتر دوست دارم چون قوی‌تر هم هستند.

کوهیم و تازه کردید، داغ غرور ما را

رودیم و از چه بستید، راه عبور ما را

در چاه صبر آنقدر ماندیم تا فسردیم

پیراهنی ندیده، چشمان کور ما را

خون است نوشتان باد، این جام شوکرانی

آخر به لب رساندید، جان صبور ما را

آتش زدند و بردند، آن روز لال ماندید

خاموشی شما کرد، روشن تنور ما را

از ما مکدرید و حق با شماست حتی

آیینه هم نیاورد، تاب حضور ما را

● محمد مرادی ـ تو سیب و گندم... تو خود حوا

عنوان کتابم یعنی «تو سیب و گندم... تو خود حوا» اشاره‌ای دارد به گندم در روایات اسلامی و سیب در اساطیر غربی و همان‌طور که می‌دانید مسلمانان اعتقاد دارند که آدم و حوا به خاطر خوردن گندم از بهشت خدا رانده شدند و در اساطیر غربی آمده که این دو سیبی خوردند و از سوی خدا به زمین فرستاده شدند.

در این مجموعه تعدادی از غزل، مثنوی، رباعی و دوبیتی‌هایم را منتشر کرده‌ام در بخش اول سروده‌های مذهبی را آورده‌ام و در بخش دوم نگاهی داشتم به حقیقت و عرفان و زندگی و در بخش سوم هم به اجتماع پرداخته‌ام.

تشنه‌ای؟ سر بکش از جام زلالی که منم

سیر شو از عطش خون حلالی که منم

به کدامین غم جانسوز جهان فکر کنم؟

به جوابی که تویی یا به سوالی که منم؟

یک نفس زنده شدم یک نفس افسرده شدم

یک نفس مرده... شگفتا به مجالی که منم

دیدم که خیال تو مرا با خود برد

در خیالم من از این خواب و خیالی که منم

عمر من: بال به هم بسته، نگاه تو: قفس

به کجا کوچ کند بی‌پر و بالی که منم؟

برگ‌ها بر تن من، بار گران غم توست

پس چرا خم نشود پشت نهالی که منم؟

آسمان خیره به معراج رسولی که تویی

و زمین گوش به آوای بلالی که منم

چقدر فاصله مانده است میان من و تو

از جنوبی که تویی تا به شمالی که منم

«آسمان بار...» کسی اهل خطر کردن نیست؟

«قرعه فال به نا..» وای به حالی که منم۱

۱ ـ تضمین از خواجه اهل راز

● مجید اکبرزاده ـ به ابر تکیه می‌دهم

کتاب «به ابر تکیه می‌دهم» شامل ۳۴ غزل و چند شعر نو است و این کتاب در اصل منتخبی از دفتر شعر من است که پس از مشورت با دوستانم تصمیم گرفتم این اشعار را برای گنجاندن در سری سوم مجموعه «شعر امروز» تحویل دفتر شعر حوزه هنری بدهم.

البته علاقه اصلی من به قالب غزل است و نام کتاب را هم به این دلیل انتخاب کردم که من یک روستازاده‌ام و علاقه خاصی به هویتم دارم. این نام را هم در راستای پیوندم با روستا و آسمان و طبیعت زنده روستا انتخاب کردم.

دوباره حرف بزن با من

به لحن روستایی‌ات

با کلماتی که هیچ کنایه‌ای ندارند

باران باران است

گوسفند، گوسفند

و نان، ‌نان

فقط کمی ساده‌تر از این.

بگو خطوط مترو کجا تمام می‌شود

که هیچ وقت نمی‌رسند

برای مسافران عزیزی که رفتند به تهران

برای کفش‌های نویی که پوشیده‌اند

در جاده‌های صاف

و میدان آزادی را ایستاده دیدند

آرزوی برگشتن نمی‌کنم

آب تهران شور است

و نمک‌گیر می‌کند

ما را

ما دهاتی‌ها را

● صالح سجادی ـ نور و نیلوفر

«نور و نیلوفر» گزیده‌ای از شعرهای من از کتاب «تشنج کلمات» به انتخاب استاد مفتون امینی است که البته به همراه ۲۶ غزل جدید و منتشر نشده است.

سعی کردم برعکس کتاب اولم شعرهای این مجموعه یکدست‌تر باشد و از پراکندگی چه در مضمون و چه در سبک پرداختن دوری کنم و این البته به دلیل گذر از تجربه کار اولم بوده است.

نکته: سری سوم مجموعه «شعر امروز» که شامل ۱۰ دفتر شعر از شاعران نسل جوان است بتازگی توسط سوره مهر منتشر شده است تا تعداد این مجموعه به ۳۰ دفتر شعری برسد‌

چاپ کتاب‌های شعری شاعران جوان لازم است ولی کافی نیست. این لازم بودن به این دلیل است که تمام تلاش‌هایی که شاعر برای سرودن اشعارش کرده و زحمت‌هایی که کشیده وقتی نمود پیدا می‌کند که کتاب منتشر شود و به دست مخاطب برسد آن وقت است که شاعر می‌تواند بازخورد مخاطب را دریافت کند و در شعرهای بعدی از این بازخوردها بهره ببرد؛ بنابراین انتشار دفترهای شعری شاعران، اصلی‌ترین شرط موفقیت و حمایت از شاعران جوان است.

تو آفریده شدی تا بهار زنده بماند

کمی امید در این انتظار زنده بماند

تو آمدی که در این عرصه شکست و تزلزل

ثبات قامت یک افتخار زنده بماند

فدای لحن کلامت، همیشه شاعر هستی!

بخوان که شعر در این گیرودار زنده بماند

گرفته این همه منصور دست ناصری‌ات را

که نبض حادثه در جنگ دار زنده بماند

در این زمانه سنگی من از تو یاد گرفتم

که می‌شود مردی شیشه‌وار زنده بماند

بیا ببار به میدان یکه‌تازی ظلمت

تویی که دوست نداری غبار زنده بماند

کجاست بستر دریای بی‌نهایت چشمت؟

امید هست که این جویبار زنده بماند؟

فدای جمعه پایانی‌ات که اول عشق است

دلم، اگر پس از این کارزار، زنده بماند

● حامد یعقوبی ـ ‌برهوت‌

برهوت شامل ۳۷ شعر است که ۹۰ درصد این شعرها را غزل تشکیل داده‌اند. اغلب این شعرها اجتماعی است. دو سه شعر هم هست که به اشخاصی چون داوری اردکانی و میرشکاک تقدیم کرده‌ام.

متأسفانه امروز برخی ناشران از شاعران جوان پول می‌گیرند و شعرهای آنها را چاپ می‌کنند که به هیچ وجه ارزش چاپ‌کردن ندارند. سازمانی مثل حوزه هنری به دلیل این‌که یک تیم کارشناسی دارد که شعرهای شاعران را کارشناسی می‌کند این مساله کمک بزرگی است، ولی باید در حوزه هنری یک ساز و کاری برای معرفی هر چه بیشتر این شاعران فراهم شود.

تقدیم به فیلسوف گرانقدر معاصر، دکتر رضا داوری اردکانی

هزار بار بهار و هزار بار زمستان

چه رفته باز که گل کرده در بهار زمستان

چه رفته باز که ماسیده خشت در رگ دیوار

چه رفته باز که بالیده بی‌قرار زمستان

چه رفته باز که پشت هجوم مرگ و تباهی

خزیده از پس دیوار روزگار زمستان

چه رفته باز که با شمع‌های مرده قندیل

چراغ بسته ز تبریز تا نخار زمستان

چه رفته باز که خون بسته بی‌حساب جهنم

چه رفته باز که باریده بی‌شمار زمستان

چه رفته باز که تقویم‌های یخ‌زده، باری...

نشسته‌اند به پابوسی چهار زمستان

هزار و سیصد هشتاد و چند بار فسردن

هزار و سیصد هشتاد و چند بار زمستان

مگر کلاف گره خورده است و لانه ماران

که وا نمی‌شود از پای این دیار زمستان

درخت‌ها چمدان‌های چرک و پوک و شکسته

مگر پیاده شد از پله قطار زمستان؟

بخار شسته همه شیشه‌های زخمی شب را

چه سخت می‌وزد از پشت این بخار، ‌زمستان

مگر به روی خیال علی دو پلک ببندم۱

وگرنه می‌پلکد در رگم هزار زمستان

۱ ـ وامی از یوسفعلی میرشکاک

● حیدر منصوری ـ ابری شبیه دوری تو

شعرهایی که در مجموعه ابری شبیه دوری تو آمده، دارای مضامین آیینی، ادبیات پایداری، اجتماعی و عاشقانه است و خوشحالم که در قالب یک مجموعه شکیل رونمایی شد و این کار در معرفی کتاب خیلی موثر است مخصوصا برای ما شاعران شهرستانی بسیار تأثیرگذار است و باعث می‌شود به اصطلاح دیده شویم اما این کافی نیست و امیدوارم برای این کتاب‌ها جلسات نقد و بررسی هم از سوی محافل ادبی ‌برگزار شود .

ابری شبیه دوری تو

بالا بلند خاطره دلبخواه من

ای چشم‌هات پنجره رو به ماه من

تنها نه من به خنده تو خیره مانده‌ام

دنیا نشسته است در عمق نگاه من

زلفت قطار می‌شود و مست می‌رود

از این دل شکسته... از ایستگاه من

هی التماس می‌کنم و داد می‌زنم

از من چه دیده‌ای چه...؟ بگو که گناه من...

ابری شبیه دوری تو برق می‌زند

باران شروع می‌شود و اشک و آه من

مجتبی احمدی ـ درختان بی‌تاب

این مجموعه در ۲ فصل سروده شده است که فصل اول شعرهای عاشقانه و اجتماعی و فصل دوم کتاب شعرهای آیینی، ادبیات پایداری و عاشورایی است.

برای انتخاب قالب شعر هم معتقدم برای هر ظرفی، مظروفی مناسب است. این بستگی به مضمون و محتوایی دارد که شاعر می‌خواهد بیان کند که قطعا مضامین عاشقانه و اجتماعی در قالب غزل شنیدنی‌تر است.‌

نام تو می‌برم؛ دهنم سبز می‌شود

تا می‌نویسم از تو،‌ قلم سبز می‌شود

(از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است)

این شعرها شبیه به هم سبز می‌شود...

با ابر بی‌رمق، حرجی بر کویر نیست

ها...! جای رد پای تو، غم سبز می‌شود

حتما قرار نیست که باران شوی، بیا!

این باغ با یکی دو سه نم، سبز می‌شود

دل می‌زند به آبی دریای چشم‌هات

هی چشم‌های خیس بلم، سبز می‌شود

هر اتفاق تازه در این باغ، ممکن است

گل هم به احترام تو، خم سبز می‌شود

گفتی: «بگو به جان من!»‌، ‌آری، به جان تو!

سوگند می‌خورم که قسم سبز می‌شود

حالا لبان قرمز خود را تکان بده!

بختم، اگر که زرد شوم، سبز می‌شود؟

این بوی آتش است، ‌ببین؛ یا نمی‌رسی،

یا چوب خشک مزرعه هم سبز می‌شود

گفتم دلت بسوزد و لبخند بشکفی...

گل از شکاف سنگ، چه کم سبز می‌شود!

باشد! نیا، نبار، نیاور! ولی بدان

بغضی میان صحن حرم سبز می‌شود

باد شما، بوی تو را تا جنوب برد

خرمای نخل خسته بم سبز می‌شود

بامداد محمدی