جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مهتاب کرامتی آرایش نمی کند,جراحی هرگز


مهتاب کرامتی آرایش نمی کند,جراحی هرگز

با نوی سینمای ایران از بازیگری, خوش پوشی, زیبایی و صلح سخن می گوید

خانم بازیگر رأس ساعت آمد. قرارمان ساعت یک بعدازظهر بود که صدای زنگ که به ما یادآوری کرد (همان‌طور که همه قبل از این گفته بودند)، او رأس ساعت در تمام قرارهایش حاضر می‌شود. مهتاب کرامتی با ظاهر آراسته‌ای که در تمام این سال‌ها از او در ذهن‌مان ثبت شده، آمد و مقابل‌مان نشست. ما با بانوی سینمای ایران صحبت می‌کردیم؛‌ متولد ماه مهر. در طالع آنها قبل از هرچیز نوشته شده: «مهرماهی‌های صلح‌طلب» و ما یکی از آنها را در جریان گفت‌و‌گو از نزدیک دیدیم؛ کسی که هم بازیگر است،‌ هم طراحی لباس و دکوراسیون می‌کند و مهم‌تر از همه اینکه سال‌ها‌ست سفیر صلح یونیسف در ایران است. اسم بچه‌ها را که می‌شنود چشم‌هایش برق می‌زند، انگار تمام انرژی‌های خوب دنیا در او جمع شده تا همه آنها را صرف یاری مردمان سرزمینش کند. صحبت‌های ما با خانم کرامتی البته به شاخه‌های مختلفی کشیده شد. از نقش‌آفرینی‌هایش در سینما تا مفهوم زیبایی از زبان کسی که زیبایی چهره‌اش درست مثل قلب مهربانش به دل می‌نشیند، هرچه باشد او سفیر مهربانی و صلح یونیسف است؛ یک مهرماهی صلح‌طلب.

● سعی می‌کنم کارم را به بهترین نحو انجام دهم

لقب شما در مطبوعات، بانوی سینمای ایران است. خود شما چقدر این تعریف را برای خودتان قائل هستید؟

باعث افتخارم است که این لقب به من داده شده. همیشه تمام تلاشم را کرده‌ام که شایستگی محبتی که دوستان، تماشاچی‌ها و علاقه‌مندان به سینما به من دارند را داشته باشم.

این لقب چه حسی را در شما برمی‌انگیزد؟

شنیدن لقب «بانوی سینمای ایران» برای من لذتبخش است. اتفاقی که می‌‌افتد وظیفه من را دشوارتر می‌کند. من باید در قدم‌های بعدی که برمی‌دارم کمتر اشتباه داشته باشم. سعی می‌کنم کارم را به نحو بهتری انجام دهم؛ چه در مقوله سینما و چه در زمینه‌های دیگر کاری‌ام. در نهایت فکر می‌کنم گرفتن این لقب مسیر مرا مشکل‌تر می‌کند.

● زکات شهرت ما کمک کردن به دیگران است

خیلی از هنرمندان که از کارهای خیریه فرار می‌کنند معتقدند اگر بخواهند در این ان‌جی‌اوها شرکت کنند کارشان «ریا» به حساب می‌آید، درعین حال خیلی از هنرمندان با بچه‌های نیازمند کمک، عکس یادگاری هم گرفته‌اند و خانواده کودک را چشم‌انتظار کمک گذاشته‌اند اما کاری انجام نداده‌اند. شما خودتان کسی را دعوت به امور خیریه می‌کنید؟

خیلی زیاد. همیشه هم جواب مثبت گرفته‌ام. من با نظر شما موافق نیستم که هنرمندان در این ان جی اوها حضور ندارند؛ شاید دلشان نمی‌خواهد که حضورشان تبلیغاتی شود. برای اینکه امکان ندارد من به مراسمی رفته باشم - مثل جشن نفس یا گروه عصای سفید که به نابینایان ما کمک می‌کند یا خیلی کنسرت‌ها و مراسم خیریه- چهره شاخص ورزشکار و هنرمندی را ندیده باشم. همیشه دوستان هنرمند ما در این مجالس حضور دارند. البته شاید باید حضورشان سازماندهی شود که بتوانند تاثیر بیشتری داشته باشند. شاید باید پیگیری بیشتری صورت بگیرد و ان جی اوها هم باید با این دوستان طوری برخورد کنند که حضورشان مداوم شود. خود من هر زمان از دوستان کمک خواسته‌ام حضور داشته‌اند. در مورد جشن هفته کودک که امسال در مهرماه برگزار کردیم همین اتفاق افتاد البته من برای هماهنگی‌ها حضور داشتم اما متاسفانه در روز برگزاری جشن در قاره آفریقا بودم و چون کار فیلمبرداری‌مان طول کشید، نتوانستم خودم را به مراسم برسانم. مدیر برنامه من همه کارها را برعهده گرفت. شاید باورتان نشود خیلی از دوستان و سازمان‌ها با ما همکاری کردند؛ از مرکز هنرهای نمایشی و کانون پرورش فکری کودکان گرفته تا رودکی و سازمان میراث فرهنگی همه بودند. تمام دوستان به بهترین شکل به ما کمک کردند خب این اتفاق برای من بسیار مثبت و با ارزش است.

● یونیسف به شما می​گوید، چطورپولتان را خرج کنید

یونیسف سابقه خوبی دارد و این ویژگی را دارد که اگر شما بخواهید کمک مالی کنید می‌توانید کاملا دقیق ببینید این کمک‌ها به کجا می‌رود و چه اتفاقی برای آن می‌افتد. شما می‌توانید به‌عنوان یک شخص از یونیسف بخواهید پروژه‌های خود را برای شما تعریف کند تا در آنچه می‌خواهید همکاری و مشارکت داشته باشید. اگر یادتان باشد آب معدنی دماوند این کار را مدت‌ها برای ما انجام می‌داد؛ روی بطری آب نوشته می‌شد که با خرید یک بطری آب، هزینه خرید آن صرف تحصیل بچه‌ها می‌شود. یعنی شما کاملا می‌توانید انتخاب کنید که پولتان را کجا خرج می‌کنید.

● حالا مردم باید کمک کنند

آیا تحریم​های غرب ایران تاثیری منفی روی کمپین‌های یونیسف داشته است؟

به لحاظ آموزشی خیر. البته ما به مشکلاتی در زمینه جابه‌جایی‌ها برخورد کرده‌ایم. خیلی از کمک‌هایی که از کشورهای اروپایی جمع می‌شود وارد ایران نمی​شود. اتفاقا الان زمانی است که خود هموطنان می‌توانند خیلی به ما کمک کنند که این نهاد بین‌المللی بتواند مثل همیشه به کودکان ایران در زمینه آموزش یاری رساند.

● کمک برای مصدومان مدرسه« شین آباد»

متاسفانه ما اتفاقی به گوشمان رسید که خیلی تلخ بود؛ تعداد زیادی از بچه‌های مدرسه «شین‌آباد» براثر آتش‌سوزی بخاری جان‌شان را از دست دادند. این اتفاق سال‌های پیش در ده دیگری نزدیک شیراز افتاده بود. یک نفر به من مراجعه کرد و گفت من و تیم جراحی پلاستیک، آمادگی این را داریم که این کودکان را جراحی کنیم. من این افراد را با هم آشنا کردم چون خودم دیگر فرصت انجام همه این کارها را ندارم. اما حرفم این است؛ اگر مردم تمرکز کنند و بدانند کجا می‌خواهند کمک کنند، کارها خیلی آسان‌تر پیش می‌رود.

● توجه به ایدز، دغدغه من بود

انتخاب شما برای عنوان سفیر «یونیسف» چطور اتفاق افتاد؟ چقدر به روابط شما و توانایی‌تان در عرصه بازیگری مربوط بود؟

این اتفاق برمی‌گردد به رشته تحصیلی من که «میکروبیولوژی» است و مقوله ایدز. یونیسف در ایران برای ۵ سال برنامه‌ریزی برای این بیماری قراردادی را امضا کرد. بیماری ایدز همیشه دغدغه من بوده و فکر می‌کنم باید دغدغه همه باشد. به نظرم موضوعی است که باید بیشتر به آن پرداخت و معتقدم اگر بخواهیم به سادگی از این مسئله بگذریم و فقط به هفته مبارزه با ایدز یا روز جهانی ایدز بسنده کنیم خیلی متضرر می‌شویم؛ در واقع آشنایی من با یونیسف برمی‌گردد به کمپینی که با آنها همکاری کردم. من نمی‌دانستم چیزی به اسم «سفیر صلح» در ایران وجود دارد، اما خوشبختانه خوش‌‌شانسی من بود که این آشنایی اتفاق افتاد و دغدغه‌ام دیده شد. واقعیت این است من برای این کمپین و موارد اینچنینی زمان می‌گذاشتم؛ یعنی فقط به عنوان یک نماد و دوستدار به این همکاری نگاه نکردم. ما برای کار وقت می‌گذاریم، خیلی بیشتر از روزهای اول. بعد از آن، کار من جدی‌تر شد و تبدیل شدم به سفیر حسن‌‌نیت یونیسف که در شاخه‌های مختلف کار می‌کند و HIV(ایدز) یکی از آنهاست.

خیلی‌ها فکر می‌کنند لقب سفیر یونیسف یک پز اجتماعی است که مهتاب کرامتی هم درگیر آن شده است. می‌خواهیم بدانیم سفیر صلح در ایران چه مسئولیت‌هایی بر عهده دارد؟

سفیر صلح می‌تواند فقط به عنوان یک سمت باشد اما این عنوان هیچ‌وقت برای من ارضاکننده نبوده. واقعیت این است که من خودم را کاملا با یونیسف درگیر کرده‌ام و یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های من است. ما برنامه‌ها و جلسات هفتگی داریم که در مورد پروژه‌های مختلفی مثل آموزش،‌ تغذیه، حقوق کودک، توانمند‌سازی زنان و HIV (ایدز) صحبت می‌کنیم. امسال ناتوانی کودکان هم به این پروژه‌ها اضافه شد. در تک‌تک این پروژه‌هایی که فکر کنم حضور من می‌تواند مثمرثمر باشد، قطعا شرکت خواهم کرد و تمام تلاشم را می‌کنم که ارتباط یونیسف با بقیه هنرمندان را نیز در عین‌حال برقرار کنم. فکر می‌کنم یکی از دلایل حضور من این است که مردم بدانند یونیسف هم از نیروهای ایرانی استفاده می‌کند و می‌تواند جایی باشد که خیلی از دوستان کمک‌های خود را به آنجا ارائه دهند و بتوانند این کمک‌ها را پیگیری کنند؛ کمک‌های ما بیشتر در زمینه آموزش است .

در یونیسف هم که به صورت داوطلبانه کار می‌کنم. دستمزد من یک دلار در سال است همیشه می‌گویم آن یک دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (می‌خندد.) به هر حال درآمد من برای زندگی ارتزاق از سینماست.

● هرچه بگویم ممکن است به ضررم تمام شود

شما بازیگر مطرحی هستید؛ آیا در کنار این مطرح بودن، خودتان را بازیگر خوبی هم می‌دانید؟

خیلی سؤال سختی پرسیدید. نمی‌دانم چه جوابی بدهم. هرچه بگویم ممکن است به ضررم تمام شود. فقط می‌توانم بگویم یک مسیر را تا الان آمده‌ام؛ یک مسیر طولانی هم پیش‌رو دارم. قطعا در هر فیلمی که کار می‌کنم یک چیزی یاد می‌گیرم. هر مسئولیتی که به من واگذار شود، باعث می‌شود که یک قدم رشد کنم؛ پس به این نتیجه می‌رسیم به جایی نرسیده‌ام که بخواهم ثابت بمانم و باید هنوز به جلو بروم. امیدوارم بتوانم به قدری پیش بروم که وقتی کسی کارنامه‌ام را بررسی می‌کند، بتواند بگوید مهتاب کرامتی روند رو به‌ رشدی داشته.

● دستمزد من،سالانه یک دلار

آیا بازیگر پولسازی هستید؟

قطعا برای خودم پولساز هستم. زندگی من از راه بازیگری سپری می‌شود؛ کارهای جانبی مثل طراحی لباس را که داشتم هم کنار گذاشته‌ام.در یونیسف هم که به صورت داوطلبانه کار می‌کنم. دستمزد من یک دلار در سال است همیشه می‌گویم آن یک دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (می‌خندد.) به هر حال درآمد من برای زندگی ارتزاق از سینماست.

● حبیب رضایی مسیر زندگی‌ام را تغییر داد

علاقه من به بازیگری خیلی زیاد بود. همیشه فکر می‌کردم چه راهی را می‌شود، پیدا کرد که راه درست باشد. من برای دیدن تئاتر

«عشق آباد» آقای میرباقری رفته بودم آقای حبیب رضایی را دیدم که از دوستان خانوادگی ما بودند و مدت‌ها از او بی‌خبر بودم. از او پرسیدم چه کار می‌کنی؟ گفت به کلاس‌های بازیگری می‌روم، از او خواستم که من را به آن کلاس معرفی کند. آنجا بود که مسیر زندگی‌ام عوض شد. خوشبختانه همسرم هم با من همراهی کرد و به کلاس‌ها رفتم و بعد از آن برای بازی انتخاب شدم تا به امروز.

طبیعی است به دلیل چهره ای که دارید خیلی‌ها به شما توصیه کنند که بروید بازیگر شوید، فکر می‌کنید این توصیه‌ها در ایجاد انگیزه شما برای رفتن به سمت سینما موثر بود؟

تا حدی بله. با خودم فکر می‌کردم دلم می‌خواهد بروم و سینما را تجربه کنم. البته اصلا فکر نمی‌کردم اگر آکادمیک این رشته را دنبال کنم و به من کار پیشنهاد ‌شود. قطعا من شانس بالایی داشتم که این اتفاق برایم افتاد چون می‌توانستم آن دوره‌ها را بگذرانم، اما شانس بازی نداشته باشم. همان‌طور که برای خیلی از همدوره‌ای‌های من این اتفاق نیفتاد. من فقط با این ایده‌ که بروم و شروع کنم به خواندن و یادگرفتن این راه را شروع کردم و تمام تلاشم را برای یادگیری به کار بردم ولی شانس هم آوردم و اتفاق‌های خوب پشت‌سر هم برای من ایجاد شد.

● سلیقه من در انتخاب فیلم

دوست دارید در دسته بازیگران تجاری هم قرار بگیرید؟ منظورمان رسیدن به جایی است که حضور شما بتواند فروش فیلم را تضمین کند.

به این موضوع فکر نمی‌کنم. اگر قرار باشد فیلمی را انتخاب کنم قطعا سلیقه من فیلم‌هایی است مثل «چیزهایی است که نمی‌دانی»، «آدم» و... . دغدغه من این سبک فیلم‌هاست که متاسفانه بیشتر آنها شاید اجازه اکران هم نمی‌گیرد؛ مثلا فیلم «آدم» با اینکه فیلم خیلی خوبی بود و در جشنواره‌‌های خارجی چندین جایزه گرفت اما اصلا اکران نشد.

من این شکل از کار را می​پسندم اما همیشه گوشه‌چشمی به سینمای بدنه هم داشته‌ام. مثلا فیلم «زن‌ها فرشته‌اند» را کار کردم که خب خیلی از مردم که من را در کوچه و خیابان می‌بینند، ممکن است فیلم‌های دیگرم را ندیده باشند اما «زن‌ها فرشته‌اند» را بارها دیده‌اند.ولی اگر به من باشد کارهایی مثل «آقا و خانم میم» و «اسب حیوان نجیبی است» را می‌پسندم که دغدغه اجتماعی دارند.

● ایده‌آلی که کمتر اتفاق می‌افتد

دوست دارید بازیگری باشید که سرمایه‌گذاری روی شما جواب می‌دهد یا نه؛ می‌خواهید کسی باشید که در محافل هنری مورد ستایش قرار بگیرد؟

زمانی که در یک فیلم بازی می‌کنم دلم می‌خواهد نظر منتقدان را جلب کنم، البته به هیچ عنوان نمی‌شود نگاه تماشاچی را هم در نظر نگرفت. به این دلیل که اگر تماشاچی وجود نداشته باشد کار ما مفهوم پیدا نمی‌‌کند. من زمانی موفق خواهم بود که بتوانم این دو نگاه را با هم داشته باشم.

● روزی که ورق زندگی من برگشت

آن موقع که دوست داشتید بازیگر شوید ستاره سینمای ایران چه کسی بود؟

آن زمان فیلم‌ هامون خیلی مطرح شده بود، خانم ها بیتا فرهی، افسانه بایگان، نیکی کریمی و معتمدآریا ستاره‌های سینما بودند. آن روزها دغدغه سینما داشتم، به سینما می‌رفتم و فیلم‌ها را می‌دیدم. اما بازیگری برایم یک آرزوی دور بود. فکر می‌کردم می‌روم دوره کلاس‌ها را می‌گذرانم. دوست داشتم یک تجربه به دست بیاورم و دوباره بر‌گردم به زندگی سابقم- فکر می‌کردم- اما به طور کلی ورق زندگی من برگشت.

● نگاه اول برای انتخاب بازیگر مهم است

درحال حاضر در مقوله سینما و هنر نمونه‌های موفقی مثل هدیه تهرانی هستند که در خیابان به آنها پیشنهاد بازی داده شده است و ماندگار هم شده‌اند. با این حال شما معتقدید از طریق این پیشنهادها کسی بازیگر نمی‌شود؟

خانم هدیه تهرانی دوست خوب من می‌توانست فقط یک فیلم بازی کند و ماندگار نباشد. این نشان‌دهنده این بوده که آن جنم را داشته که تبدیل به یک بازیگر موفق و سوپراستار شود، اما یک در چند میلیون این اتفاق ممکن است پیش بیاید. بچه‌ها باید این موضوع را درنظر بگیرند. به عنوان مثال برای تست ورودی کلاس‌های بازیگری کارنامه وقتی که بچه‌ها می‌آیند همان نگاه اول‌شان برایمان مهم است، یعنی وقتی آنها را تماشا و با آنها مصاحبه می‌کنیم از همان ابتدا متوجه می‌شویم با چه دید و توقعی می‌آیند.

● هر زمان می​توانید منتظر یک شخصیت و یک اجرای متفاوت از من باشید

در فیلم «بیست» که آقای کاهانی به من پیشنهاد تغییر چهره را دادند حسابی تعجب کردم چون احساس می‌کردم این شخصیت خیلی از من دور است و قبول این نقش را در ابتدا منوط کردم به تست گریم و اینکه این گریم بتواند باورپذیر باشد به این دلیل که حضور با آن چهره جدید می‌توانست در عین جذابیت باعث نابودی فیلم هم شود اما این اتفاق نیفتاد. این مسئله تبدیل شد به قدم اول برای من. اینکه مهتاب کرامتی می‌تواند به چهره اش هم توجه نکند. خب در خاک سرخ هم این اتفاق افتاده بود اما مدیوم تلویزیون قابل مقایسه با سینما نیست. بازگشت سرمایه و اکران فیلم و... مقوله متفاوت از تلویزیون است، بنابراین کارگردان‌ها کمتر ریسک می‌کنند. اما آقای کاهانی و من هر دو این ریسک را کردیم و به نتیجه مثبت هم رسیدیم. این تغییر چهره ادامه پیدا کرد اما نه به آن شکل بلکه در قالب‌های دیگری مثل نقش زن معتاد، نه یک زن معتادی که فقط چشم‌هایش را خمار می‌کند و زیر چشمانش گود می‌افتاد. زنی که کاملا داغان شده بود. این گریم متفاوت هم برای من تجربه خیلی زیبایی بود. در «اسب حیوان نجیبی است» با اینکه نقش خیلی کوتاهی داشتم اما بابت اینکه آن کاراکتر معتاد را بازی کنم از قبل شروع کردم به کار کردن و حضور در ان​جی​اوهای مختلف و ارتباط با آدم‌های مختلف و به مراکز ترک اعتیاد سر زدن، با خانم‌هایی که دچار اعتیاد شده بودند اما بعد ترک کرده بودند (که تعداد این خانم‌ها متاسفانه خیلی کم بود.) بیشتر آنها توانایی ترک موادمخدر را ندارند و بعد تمرین با آقای کاهانی همه اینها برای من بازیگر راضی‌کننده بود. در واقع احساس می‌کردم دارم کار بسیار متفاوتی انجام می‌دهم. می‌دانم بیشتر تماشاچی‌ها دوست دارند مهتاب کرامتی با ظاهر همیشگی‌اش را ببینند اما حالا به مخاطبانم فهمانده‌‌ام که هر زمان یک فیلم از مهتاب کرامتی اکران می‌شود شما می‌توانید منتظر یک شخصیت و یک اجرای متفاوت باشید.

● چگونه هنرپیشه شدم!

من کلاس‌های بازیگری آقای تارخ را رفتم. قبل از پایان دوره به من کار اصحاب کهف که سریال تلویزیونی بود پیشنهاد داده شد، البته بعد از اتمام کار اصحاب کهف دوباره برای اتمام دوره به کلاس‌ها برگشتم.

تا قبل از بازیگری به چه کاری مشغول بودید؟

درسم تمام شده بود. در رشته میکروبیولوژی درس خوانده بودم. اما دلم می‌خواست وارد عرصه هنر شوم ولی از طریق آکادمیک‌. آن موقع بود که کلاس‌های بازیگری آقای تارخ به من پیشنهاد داده شد که به نظرم دوره‌‌های بسیار عالی‌ای بود. هنوز هم از آموخته‌هایم، استفاده می‌کنم.

سال ۷۵ بود که به کلاس‌های بازیگری رفتم و یک سال بعد هم بازیگری را شروع کردم. ما اتود می‌زدیم از ما فیلمبرداری می‌شد و آرشیو تمرینات‌مان باقی می ماند. دوستانی که می‌خواستند برای نقش‌هایشان بازیگر انتخاب کنند، می‌آمدند و به آن آرشیو مراجعه می‌کردند. خب آنها تمریناتم را دیدند و من انتخاب شدم. در عین حال قبل از پخش سریال اصحاب کهف مشغول بازی در فیلم سینمایی مردی از جنس بلور کار آقای سهیلی بودم. در همان سال در ۴ فیلم کار کردم و یک تئاتر هم بازی کردم. منظورم این است که برای من همه چیز همزمان اتفاق افتاد. آن سال یکی از شلوغ‌ترین سال‌های کاری‌ام بود. از آن به بعد از این اتفاق پرهیز کردم به این دلیل که پیشنهاد خیلی زیاد بود اما فکر می‌کردم بازیگر باید تمام تلاشش را بکند که چهره‌‌اش تکراری نشود و یک نقش را تکرار نکند. باید سعی کند همیشه دیده نشود و شاید عدم حضور در تلویزیون به طور دائم به همین دلیل بود. به این دلیل که دیگر سریال‌هایی مثل خاک سرخ که خیلی شاخص باشند به ندرت اتفاق می‌افتند. درواقع من از تکرار شدن پرهیز کردم.

این پرهیز از بازی در نقش‌های مختلف را کسی به شما توصیه کرد یا تصمیم خودتان بود؟

من همیشه برای انتخاب نقش‌هایم با تعدادی از دوستانم مشورت می‌کنم. تعداد این مشاوره‌ها خیلی زیاد نیست اما چند نفری هستند که نظرشان را قبول دارم.

● خانواده​ام دوست نداشتند بازیگر شوم

برای کسانی که می‌خواهند وارد دنیای بازیگری شوند چه توصیه‌‌ای دارید؟

همیشه این نکته را به کسانی که به من مراجعه می‌کنند، گفته‌ام، اگر قرار است وارد دنیای هنر شوید و بازیگر شوید حتما درس بازیگری بخوانید، یعنی از طریق آکادمیک این هنر را دنبال کنید؛ تحصیلات آکادمیک هم می‌تواند دانشگاهی باشد هم کلاس‌های آزاد بازیگری که حداقل مطمئن هستیم کلاس‌های خوب و موثری هستند.

آن موقع که من کار را شروع کردم تعداد کلاس‌ها خیلی محدود بود، آن زمان کلاس‌های امین تارخ بود و کلاس‌های مرحوم استاد سمندریان. برای آن دسته از کسانی که می‌خواهند وارد سینما شوند بی‌نهایت صحبت دارم. آن زمان که ما می‌خواستیم به کلاس بازیگری برویم باید با خانواده‌هایمان می‌جنگیدیم تا به ما اجازه رفتن به این دوره‌ها را بدهند. خانواده خود من به هیچ عنوان راضی نبودند من بازیگر شوم. نگاه خانواده‌ها به سینما طور دیگری بود. الان علاوه بر تغییر نوع نگرش تعداد کلاس‌های بازیگری هم زیاد شده و مقوله بازی راحت و در دسترس است. در آن دوره ما باید کلی تست می‌دادیم و هر کسی را هم قبول نمی‌کردند که حتی به‌راحتی تست دهد. الان دوستان عزیزی که می‌خواهند وارد عرصه بازیگری شوند خیلی قدر آن را نمی‌دانند یا شاید خیلی برای آن تلاش نمی‌کنند.

● مادرم از ما درس​خوان​تر بود

معمولا دختری که تحصیلش را به اتمام رسانده، شغلش را دارد، ازدواج هم کرده است دیگر جرات تغییر مسیر ندارد. آن هم تغییر مسیری که شما از رشته میکروبیولوژی به سمت دنیای هنر داشتید چه اتفاقی افتاد که شما این جسارت را پیدا کردید؟

من درسم را تا پایان خواندم. خانواده من علم را ترجیح می‌دهند. مادرم همزمان با من فوق‌لیسانس می‌خواند، خواهرم داروسازی می‌خواند و ما هر سه با هم دانشجو بودیم البته مادرم همیشه شاگرد اول بود. حتما یادتان هست آن موقع نمی‌شد همزمان در دو رشته تحصیل کرد. یکی از دوستانم که هم‌‌دانشگاهی‌ام بود در نیمه کار رشته میکروبیولوژی را ول کرد و کلاس‌های سوره را ادامه داد و از آن طریق وارد عرصه هنر شد. او جسارتش از من بیشتر بود. اما من درسم را تمام کردم. بعد از آن هم فکر ‌کردم خب دیگر امیدی نیست چون فکر می‌کردم بدترین حالت شروع بازیگری از طریق آشنایی‌هایی است که در خیابان به تو پیشنهاد بازی دهند.

● جزوه‌های مرتب مادر

آن‌موقع که من، مادر و خواهرم هر سه همزمان با هم دانشجو بودیم درشب امتحان من و خواهرم دربه‌در دنبال کسی می‌گشتیم که جزوه کامل داشته باشد. اما درمورد مادرم این اتفاق برعکس بود تمام هم دانشکده‌ای‌های مادرم می‌آمدند و جزوه‌های مادرم را که همیشه مرتب بود، قرض می‌گرفتند. پدر من ارتشی و بازنشسته شده است و حضورش کمک مهمی بود به مادرم تا بتواند همزمان با بزرگ کردن بچه‌ها درس هم بخواند.

من از زمانی که به یاد دارم، کار کرده‌‌ام؛ وقتی دانشجو بودم، تدریس خصوصی می‌کردم، در آزمایشگاه دانشگاه نیز مشغول به کار بودم. همیشه یاد گرفتم که باید کار کنم. پول تو جیبی‌ام را از پدرم می‌گرفتم ولی همیشه کارم را هم انجام می‌دادم.

● با آرایش بازیگر نخواهید شد

بعضی از خانم‌ها می‌آیند هفت قلم آرایش کرده‌اند ما آنها را حتی راه هم نمی‌دهیم که وارد ساختمان شوند. ما می‌گوییم باید ظاهرتان از ابتدا ظاهر یک دانشجو و دانش‌آموز باشد که ما بدانیم برای شما چه چیزهایی اهمیت دارد و بعد از آن وارد مراحل آشنایی آنها با هنر و سطح مطالعات و آشنایی آنها با ادبیات و شعر و سینما و تئاتر می‌شویم. بعضی‌ها از ابتدا هدف‌شان این است که با چهره، فیزیک و نوع آرایش و برخوردشان به شما بگویند که من باید انتخاب شوم، در فیلم بازی کنم و تبدیل به یک سوپراستار شوم.اما اصلا چنین اتفاقی قرار نیست پیش بیاید.

در دنیا زیبا بودن یک بازیگر امتیاز منفی برای او نیست. مثلا کری گرانت هیچ‌وقت حاضر نبود بدون کت و شلوار حاضر شود. این اتفاق در ایران خیلی برای یک بازیگر امتیاز خوبی نمی​شود مثلا شما در اسب حیوان نجیبی است سعی داشتید با ظاهر متفاوت دیده شوید. چرا باید یک بازیگر خوش‌چهره اصرار به شکستن ظاهرش داشته باشد؟

من مسیر تغییر چهره را از خاک سرخ در تلویزیون و در مدیوم سینما از فیلم بیست شروع کردم. برای خود من این کارها تجربه لذتبخشی بود چون می‌‌دانستم در آن حیطه تعداد نقش‌هایی که به من فکر می‌شود و من می‌توانم در آنها ایفای نقش کنم بیشتر است. این برای یک بازیگر ایده‌آل است که بتواند در نقش‌های متفاوت بازی کند و فقط یک استایل را تکرار نکند. البته آن هم روشی است که شاید خیلی از دوستان به آن توجه نکنند. ولی من احساس کردم یا حداقل سعی کرده‌ام روش متفاوت‌تری داشته باشم. همچنین دوست دارم با کارگردان‌های جوان و جسور کار کنم که ایده متفاوت‌تری برای حضور در سینما دارند. آشنایی من با کاهانی باعث شد که یکی از این تجربه‌ها شکل بگیرد. البته این تجربه دلیل بر آن نیست که تا ابد بخواهم چهره‌ام را بشکنم. اما این ترس را هم ندارم که اگر قرار شد این اتفاق بیفتد پا پس بکشم. اما از آنجایی که باید تلاش کرد که این موضوع تکرار نشود و به کلیشه تبدیل نشود فیلم‌هایی را هم بازی می‌کنم که چهره خود واقعی من است. مثلا در کارهایی مثل چیزهایی هست که نمی‌دانی، گریمور به من می‌گفت خب چه کار کنیم. گفتم همان کاری که خودم همیشه می‌کنم. همان بودم و در فیلم همان اتفاق افتاد. آن نوع ظاهر برای خودم ایده‌آل است ولی نمی‌‌شود این دو مسیر جایگزین هم شوند، دوست دارم هر دو راه را با هم ادامه دهم و جلو بروم.

● از کارگردان‌های جوان دستمزد بالا نمی‌گیرم

آیا دستمزد بازی با گریم متفاوت بالاتر است؟

نه. من خیلی مواقع با کارگردان‌هایی کار کرده‌ام که بیشتر دوستان جوانی هستند و تازه می‌خواهند شروع به کار کنند و تمام تلاش‌شان را کرده‌اند که بتوانند تهیه‌کننده را راضی به همکاری کنند. در بیشتر مواقع من و همکارانم دستمزدمان را کامل نمی‌گیریم، کمک می‌کنیم که فیلم ساخته شود. البته زمانی که مطمئن باشیم کارگردان آن تیزهوشی، انگیزه و مهارت را برای ارائه یک فیلم متفاوت دارد. احساسم این است که کارگردان‌های جوان ما ایده‌‌های بکرتری به سینما ارائه می‌دهند. ما کارگردان‌های جوان خیلی خوبی داریم و واقعا خوشحال هستم که در سینما حضور دارند. آقای کاهانی، آقای صاحب‌زمانی، کیوان علی‌محمدی و امید بنکدار و روح‌ا... حجازی همه جزو این دسته از کارگردان‌هایی هستند که آمده‌اند که چیزی به سینمای ایران اضافه کرده‌اند. اینطور نیست که بگویم من در آن فیلم‌ها بازی می‌کنم که بتوانم حرفم را بزنم و آن چیزی که من می‌خواهم در آن اتفاق بیفتد به‌هیچ عنوان اینطور فکر نمی‌کنم. من در این دست‌ فیلم‌ها یاد می‌گیرم که چگونه می‌توانم بازی متفاوتی را ارائه دهم.

● زود بخواب، صبحانه را کامل بخور و...

چطور جوانی خود را حفظ می​کنید؟ آیا مراقبت‌‌های خاصی برای انجام ظاهر لازم است؟

من سعی می‌کنم شب‌ها خیلی زود بخوابم، به تغذیه‌ام می‌رسم و پرخوری نمی‌کنم. به دلیل اینکه مادرم متخصص تغذیه است و در خانواده‌ای بزرگ شده‌‌ام که خیلی به نوع خورد و خوراک توجه می‌شود. صبح‌ها ساعت

۸- ۰۳/۷ بیدار می‌شوم. حتما ۸ ساعت در روز را می‌‌خوابم. شب‌ها زود شام می‌خورم و معتقدم نباید لحظه‌ای که می‌خواهی بخوابی شام بخوری. چون اگر این کار را انجام دهی کابوس می‌بینی. (یعنی من می‌بینم) صبح‌ها که بیدار می‌شوم حتما آب می‌‌خورم. ولی آب خیلی یخ نمی‌خورم. آب خوردن جزو جدایی‌ناپذیر زندگی من است و آب را با درجه حرارت اتاق یکنواخت می‌کنم. زیرا آب خیلی یخ می‌تواند اذیت‌تان کرده و ایجاد اسپاسم معده کند. صبحانه را حتما کامل می‌خورم. زیرا این موضوع می‌تواند کمک کند که اندامم ثابت بماند. برنج را محدود می‌خورم و اگر قرار باشد همراه با غذایم برنج بخورم حتما شام کمتری می‌خورم، من با خانواده‌ام زندگی می‌کنم طبیعی است که غذای ایرانی در خانه جایگاه همیشگی را دارد. اما شام در خانه ما همیشه سبک سرو می‌شود اکثرا یا سبزیجات پخته می‌خوریم یاسالاد یا حتی نان و پنیر.