جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مرگی زیبا یا نازیبا


مرگی زیبا یا نازیبا

ژان بودریار, فیلسوف برجسته فرانسوی و نظریه پرداز علوم اجتماعی كه از شارحان مبانی نظری پست مدرن است, روز سه شنبه , ۱۵ اسفند ماه ششم مارس در سن ۷۸ سالگی و در پی یك دوره بیماری طولانی در منزل خود درگذشت

● یادداشتی برای درگذشت ژان بودریار

ژان بودریار، فیلسوف برجسته فرانسوی و نظریه پرداز علوم اجتماعی كه از شارحان مبانی نظری پست مدرن است، روز سه شنبه ، ۱۵ اسفند ماه (ششم مارس) در سن ۷۸ سالگی و در پی یك دوره بیماری طولانی در منزل خود درگذشت.

بودریار به حكم انتسابش در حلقه پست مدرن، دغدغه های فكری و دلمشغولی های فلسفی اش رنگ و طعمی متفاوت از فیلسوفان متعارف دارد.نظریات آوانگارد و پرمناقشه اش در باب «مصرف گرایی»، «ناپایداری حقیقت» و «رسانه» این فیلسوف پست مدرن را صاحبنام و پرآوازه كرد.

بودریار به خوبی به بحران افتادگی مدرنیته را درك كرد و بنیان های مدرنیته دغدغه اصلی اش شد.او به نقش برجسته و اغراق آمیز رسانه ها در دنیای مدرن اشاره می كند و می نویسد: «من این گزاره را كه رسانه ها بازتاب واقعیت هستند، نمی پذیرم. باورم بر این است كه آنچه ما واقعیت می پنداریم، نوعی از نگرش یك رسانه به آن موضوع است. در واقع، رسانه ها ابژه را به سوژه بدل می كنند و به این اعتبار می توان گفت به تعداد شبكه های رسانه ای می توان واقعیت را به اشكال مختلف دید. امروزه، رسانه ها بیش از انتقال پیام، چگونگی این انتقال را وظیفه خود فرض كرده اند.»

در واقع، به اعتقاد این فیلسوف آوانگارد، اقتضائات دنیای مدرن واقعیت را به هویتی مجازی بدل كرده است. با تلویزیونی شدن زندگی و زندگی شدن تلویزیون، واقعیت هم تلویزیونی شده است؛ «درهم آمیختگی سرگرمی و تصاویر واقعی در رسانه ها به جایی منتهی شده است كه حتی اخبار سیاسی نیز به مثابه تفریح و سرگرمی تلقی می شود.

ماجراهای واقعی و جنگ و كشتار نیز به نمایشنامه های ملودرام و تراژیك بدل شده اند.» با چنین دیدگاهی، بودریار، دنیای آینده را از آن «دنیای برخورد رسانه ها» می داند(!)یكی از نكات قابل تأمل افكار بودریار، موضعی است كه در مقابل آمریكا و سیاست های «جهان خواهی و جهان خواری» آمریكا دارد.

او در كتاب «آمریكا»ی خود می نویسد: «آمریكا نسخه اصلی مدرنیته است و اروپا نسخه بدلی یا دوبله شده آن . آمریكا از مسأله اصل و نسب طفره می رود، نه اصل و نسبی را پرورش می دهد و نه اصالتی اسطوره ای را؛ چرا كه هیچ حقیقت بنیادینی ندارد.»

اظهارات بودریار پس از حادثه ۱۱ سپتامبر موضع صریح و قاطع او را نسبت به آمریكا نشان می دهد؛ «آن چیزی كه بیش از حادثه ۱۱ سپتامبر خشونت آمیز است ، سعی آمریكا برای اعمال دیدگاه هایش به جهانیان از طریق امپراتوری رسانه است. جهانی شدن همانند استعمار از طریق اعمال زور پیش می رود و قربانیان آن بیش از كسانی هستند كه از آن بهره مند می شوند. جهانی شدن تنها آزادی آمریكایی را فریاد می زند. چرا كه جهانی شدن با آمریكایی شدن تحقق می یابد.»

بازیگران دنیای مدرن باور كرده اند كه غایت ایده آل هر ارزشی، جهانی شدن است. اما خطر مرگباری را كه چنین چالشی ایجاد می كند درست ارزیابی نكرده اند. این نه تنها حركتی در اوج نیست بلكه سیری قهقرایی است به سمت نقطه صفر تمامی ارزشها. در عرصه مدرن به همگانی شدن به عنوان رشد و پیشرفتی نامحدود نگریسته می شود.

اما امروزه در دنیای پست مدرنی كه ما به سر می بریم، همگانی شدن به صورت پیش فرض موجود است و در گریزی به سمت جلو تجلی می یابد كه هدف آن چیزی جز دستیابی به حد كمینه ای از ارزش های مشترك نیست . امروزه این همان سرنوشت محتوم حقوق بشر، دموكراسی و آزادی است. گسترش آنها در حقیقت ضعیف ترین شكل تجلی آنهاست.بودریار با تمایز قائل شدن میان دو مفهوم «جهانی » و «همگانی » معتقد است همگانی شدن به مفاهیمی چون حقوق بشر، آزادی، فرهنگ ، مردم سالاری و... مربوط می شود در حالی كه مفهوم جهانی شدن در ارتباط با فناوری ، صنعت و اطلاعات معنا می یابد و جهانی شدن برخلاف همگانی شدن بازگشت ناپذیر است.به عقیده بودریار «همگانی شدن» به عنوان نظام ارزشی كه در بستر مدرنیته غربی تكامل یافته است، در حال عقب نشینی است.

او می گوید؛ هر فرهنگی كه «همگانی » می شود، یگانگی خود را از دست می دهد و می میرد. این همان است كه برای فرهنگ هایی كه ما به زور آنها را همسان كردیم رخ داد. اما این حادثه در باره فرهنگ غرب نیز رخ داد با این تفاوت كه اگر فرهنگ های دیگر به خاطر یگانگی شان مردند كه البته مرگی زیباست اما غرب به خاطر از دست دادن ارزش هایش مرد و این مرگی نازیبا است.

لیدا فخری