جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

بهار و ادبیات تطبیقی


بهار و ادبیات تطبیقی

درینك واتر از صبح صادقی میگوید كه تاج بر سر نهاده و ملك الشعرای بهار از سپیدهای میگوید كه گریبان شب را دریده و او را محو كرده است هر دو از ورود به شرق و حماسهٔ ایران میگویند و ارتباطی بین طلوع آفتاب از شرق و ایران كه در شرق عالم است, ایجاد میكنند

ذوق سرشار ملك الشعرای بهار را میتوان در دیدگاههای گوناگون آشكارا دید از جمله ترجمه آزاد شعر ادیب انگلیسی جان درینك واتر (John Drink Water) است كه در وصف سرزمین پارس و خیام و حافظ و فردوسی سروده است, و آن را در جشن هزارهٔ فردوسی كه در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در تهران برگزار شد, ارائه كرد. مرحوم بهار ترجمه آن را به نظم درآورد و خود, بخشی را در انتها به آن افزود.

درینك واتر از این شعر قدردانی كرده و آن را مایهٔ افتخار خود دانسته است.

حال نگارنده بر آن است كه تأثیر ایران و ادبیات فارسی را بر این شاعر انگلیسی بیان كند و بعد این ترجمه را كه كاملاً موزون و مقفی و منطبق بر عروض فارسی و در قالب مثنوی و بر وزن فعولن فعولن فعول را (بحر متقارب مسدس مقصور) سروده شده است بررسی میشود تا هرچند مجمل به ادبیات تطبیقی نظری افكنیم.

The moon that looks to night on Istanbul Making the golden horn, a silver noose within an hour or two, my love, will rise Between the elms upon our reeded.

ماه امشب در استامبول ساعتی یا بیشتر میتابد.

در حالیكه شاخی طلایی, كمندی نقرهای میسازد.

آری! عشق من! ماه طلوع خواهد كرد, بین نارونهایی بالا دست نیز ارها

به قسطنطنیه بتابید ماه

بلرزید از آن برجهای سیاه

ز قرن الذهب ساخت سیمین كمند

مگر بگذرد زان بروج بلند

نگارا نگه كن كه این نور پاك

دگرباره از این شب تابناك

پیامی ز من آورد سوی تو

ز روزن درآید به مشكوی تو

از آغاز شعر آشكار است كه ترجمه, ترجمه ای آزاد است. از نظر ساختاری, این مثنوی در سبك خراسانی است و دارای لغات سره فارسی است مانند مشكو, به معنی حرمسرای سلطانی, تابناك, سیمین كمند, دگرباره, روزن. فقط تركیب عربی قرن الذهب به جای شاخ طلایی و قسطنطنیه به جای استامبول به كار رفته است.

از نظر دستوری, از قید مگر, صفت و موصوف مقلوب دگرباره, سیمین كمند, صفت و موصوف نور پاك, شب تابناك, بروج بلند, برجهای سیاه استفاده شده است صنعت تشخیص (Personification) نیز به چشم میخورد.

In to the Persian story

Am I set

Towards an Orient peace from western loss.

Be with me on my travel you know who.

That other vigil of the Southern Cross.