چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
دشواری های مهاجرت

گاهی در زندگیات درگیر دغدغههایی میشوی که تو را ناگزیر به رفتن میکند؛ رفتنی که شاید همیشه به ماندن منجر نشود و اگر هم بشود، چندان خواستنی و رضایتبخش نیست.
وقتی حرف از مهاجرت و سفر به کشوری دیگر می شود، ناخودآگاه به تمام تعلقاتی می اندیشیم که با رفتنمان دلمان برایشان تنگ می شود اما مسیرهای بن بست پیش رو تو را وا می دارد همان چیزی را انتخاب کنی که درباره اش تردید داری.
مهاجرت پدیده ای است که از ابعاد و زوایای گوناگون قابل دسته بندی است و می توان انواع مختلفی همچون مهاجرت های تحصیلی، کاری و از این دست برای آن قائل شد. در اینجا برخی بازیگران حوزه تئاتر، سینما و تلویزیون از تجربه هایشان از زندگی، کار و تحصیل در کشورهای دیگر می گویند.
علیرضا خمسه، بازیگر در سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ در کشور فرانسه به تحصیل در رشته بازیگری پرداخته است.
وی درباره تجربه خود از حضور در کشوری دیگر و شرایط مهاجران در آنجا این طور می گوید: انسان مجموعه ای نیازها و مطالبات است. اما همه سیستم های اجتماعی توان پاسخگویی به این نیازها را ندارند و گاهی به آنها بی توجه هستند. اگر کسی تمایل داشته باشد در رشته های مختلف مثل پزشکی، هنر یا هر رشته تخصصی دیگر ادامه تحصیل دهد، فقط خواسته او مطرح نیست، بلکه باید دید جامعه ای که در آن زندگی می کند، تا چه اندازه امکان پیشرفت را برایش فراهم می کند.
برای مثال یک بازیگر نیاز به پژوهش، تحقیق و مطالعه دارد و باید به صورت گسترده در این خصوص مطالعه و فعالیت داشته باشد. بنابراین اگر احساس کند نمی تواند در کشور خود تجربه های موردنظرش را به دست بیاورد، ممکن است مهاجرت کند.
بنابراین علت بسیاری از مهاجرت های تحصیلی به خارج از کشور بویژه سفر های اروپایی این نیست که آدم ها تمایل داشته باشند که مدرک خارجی دریافت کنند که بعدها به آن ببالند، بلکه حضور در کشورهای دیگر، فضای این کار را برای مردم و بویژه گروه جوانان ایجاد می کند.
یکی از دلایل این که من در دهه ۵۰ برای تحصیل به فرانسه رفتم، این بود که در این کشور می توانستم در خیابان ها، پارک ها و فضاهای آزاد نمایش اجرا کنم؛ در حالی که در آن شرایط تاریخی، این کار در ایران می توانست به دستگیری و بازداشت یک هنرمند منجر شود.
در آن مقطع احساس می کردم که با سفر به فرانسه و ادامه تحصیل در رشته بازیگری می توانم تجربه های بیشتر و بهتری کسب کنم که بعدها هم همان تجربه ها برای کار در ایران به من کمک زیادی کرد.
من در همان مدت کوتاه چیزهایی در فرانسه یاد گرفتم که نسبت آن در مقایسه با تمام مسائلی که در ایران آموزش دیده بودم، بسیار بیشتر و مفیدتر بود.
فرانسه در حوزه بازیگری و تئاتر سرشار از اتفاقات خوبی بود که امکان وقوع داشت. سیستم آموزشی ما متاسفانه سیستم راکدی دارد و هدف من از این سفر کاملا آموزشی بود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی بر مهارت و تجربه آموزشی آدم ها تکیه می شود؛ در حالی که در ایران متاسفانه نوعی نگاه مدرک گرایی وجود دارد و برای مثال جوانی که برای استخدام به یک شرکت مراجعه می کند، اولین سوالی که از او می کنند این است که چه مدرکی داری؟
مجید مظفری نیز بازیگری است که برای اهداف کاری خود بارها به کشورهای خارجی از جمله انگلستان و فرانسه، سفر کرده است؛ هر چند علاقه ای برای زندگی در کشورهای دیگر ندارد.
وی درباره تجربه های خود از سفرهایش می گوید:من اساسا تمایلی به زندگی در یک کشور خارجی ندارم. زمانی هم که برای فیلمبرداری یا دیگر اهداف کاری خودم به کشورهای خارجی سفر می کنم، سعی می کنم مدت زمان حضورم در این کشور ها چندان طولانی نشود و کمتر از یک سال باشد.
معمولا دلیل رفتنم به خارج از کشور هم مطالعه و گذراندن دوره های آموزشی بوده است یا برای دلایل دیگری از جمله تصویربرداری مجموعه ها و فیلم هایی که در آن بازی می کرده ام، به این کشورها سفر کرده ام.
یکی از دوستانم که در یکی از رشته های ورزشی و برای حضور در اردوی تیم ملی به کانادا سفر کرده بود، از شرایط آنجا و امکانات و فضاهایی که در اختیارشان قرار داده بودند، بسیار تعریف می کرد. حتی به من می گفت که قصد دارد برای همیشه به آن کشور برود و در آنجا زندگی کند.
اما من همیشه به او می گفتم که این موقعیت موقت است و اگر بخواهی برای همیشه در این کشورها زندگی کنی، آدم های آنجا چنین برخوردی با تو نخواهند داشت. وقتی در کشوری دیگر پناهنده می شوی، در واقع انگار هویت خودت را از دست داده ای. سایه پرچم کشورت بالای سرت نیست.
هویت فرد با پناهندگی از دست می رود. غربی ها برای ما فرش قرمز پهن نمی کنند و این طور نیست که هر کسی حتی کسانی که با سرمایه و امکانات خودشان در آنجا زندگی می کنند، بتوانند زندگی بسیاری مرفه و بی دغدغه ای در کشورهای دیگر داشته باشند.
دوست ورزشکار من به توصیه های من گوش نداد و بالاخره از کشور خارج شد. بعد از مدتی فهمیدم که در کانادا مربی ورزش شده است و زندگی کاملا معمولی دارد. در حالی که اگر در ایران می ماند و به فعالیت حرفه ای خود ادامه می داد، امکان پیشرفت بیشتری داشت.متاسفانه میزان روحیه نژادپرستی در کشورهای غربی بسیار بالاست، تا حدی که گاهی تحمل آن بسیار سخت می شود.
ادوارد سعید گفته جالبی در همین زمینه دارد. او معتقد است: غربی ها به کسانی اجازه رشد می دهند که به فرهنگ، تاریخ و هویت ملی خود پشت کنند، به آن بی توجه باشند و آن را به تمسخر بگیرند. در غیر این صورت، برایت ارزش چندانی قائل نمی شوند.
رکسانا قهقرایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست