دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

نگاهی به زندگی علامه محمدتقی جعفری


نگاهی به زندگی علامه محمدتقی جعفری

علامه محمدتقی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی در یکی از خانواده های متدین شهر تبریز چشم به جهان گشود و کودکی خویش را در پناه پدری راستگو و مادری سیده و پاکدامن آغاز کرد

علامه محمدتقی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی در یکی از خانواده های متدین شهر تبریز چشم به جهان گشود و کودکی خویش را در پناه پدری راستگو و مادری سیده و پاکدامن آغاز کرد.

«البته پدرم درس نخوانده بود، اما حافظه یی غیرعادی داشت و اغلب سخنان وعاظ شهر را جمله به جمله بیان می کرد. بعدها ما به عظمت پدرمان پی بردیم. او روحیه بسیار بالایی داشت و آدم رقیق القلبی بود. شغلش نانوایی بود و بدون وضو دست به خمیر و نان نمی زد. یک بار با پدرم خدمت آقا میرزاهادی حائری که از هم دوره های مرحوم عصار بود، رفتیم. ایشان به من گفت راهی را که ما با مشقت- آن هم ۷۰ سال علم و حکمت- طی کردیم، پدر تو در خونش دارد. پدرم به کار خیلی علاقه مند بود و می گفت کار جوهر زندگی من است و بیکاری را برای خود مرگ تلقی می کرد. مادرم برخلاف پدرم باسواد بود و جوان هم از دنیا رفت. هنگام مرگ (۱۳۲۱ خورشیدی) ۳۲ سال داشت.

نخستین بار، او قرآن را به من یاد داد. حتی یادم می آید وقتی با او به مشهد رفتیم، در طول راه قرآن می خواند و میان راه که برای استراحت و نماز توقف می کردیم، فرزندانش را دورش جمع می کرد و یک سوره قرآن را به ما تعلیم می داد.»در آغازین سال های حیات، کودکی که «محمدتقی» نام داشت، با ورود به مدارس جدید و تعلیماتی که در تبریز آن زمان، تازه دایر شده بود، راه خود را برای صعود به قله های تفکر گشود. محمدتقی چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان از مادر فرزانه خویش فراگرفته بود، به صلاحدید مدیر مدرسه (جواد اقتصادخواه) درس و تحصیل را از کلاس چهارم ابتدایی آغاز کرد. این آغاز نشان می داد کودکی در مسیر علم قرار گرفته است که منازل دانش را به خوبی طی می کند و همین حاکی از استعدادی بود که سال ها بعد توسط آیت الله میرزا فتاح شهیدی کشف شد.

«در آغاز تحصیل، علم برای ما جلوه یی حیاتی داشت. متاسفانه الان این حالات را در افراد بسیار کم می بینیم. اگر معلم به ما مطلبی می گفت، احساس می کردیم اگر آن را یاد نگیریم، دنیا به هم خواهد خورد. ما با این روحیه درس می خواندیم. من الان اشعاری را که از منوچهری دامغانی در کلاس پنجم ابتدایی می خواندیم، در حافظه دارم.» پس از پایان دروس ابتدایی، محمدتقی وارد حوزه علمیه طالبیه شد، سپس راه تهران و قم را در پیش گرفت. «پس از پایان تحصیلات ابتدایی، درس های حوزوی را شروع کردم. در این دوران غذای ما نان و ماست بود. در طول روز هم با دوستان چای با کشمش می خوردیم. در دوران تحصیل با مشکلات مالی روبه رو بودیم و زندگی سختی داشتیم، اما جنبه های روحی ما طلاب خیلی قوی بود... یک بار غدر دوران تحصیل در شهر قمف دو سه روز چیزی نداشتم، به ناگزیر سراغ بقال رفتم و از او مقداری برنج و روغن و خرما گرفتم. به محض اینکه فهمید آنها را نسیه می خواهم بخرم، اجناس را از دستم گرفت و سر جای خودشان گذاشت.

به حجره بازگشتم و بر اثر ضعف، دچار بی حالی شدم و چاره یی جز استراحت نداشتم. در این هنگام، همسایه ام که طلبه سیدی بود، به حجره آمد و به من گفت اشکالی در لمعه دارم، شما برایم حل کنید. گفتم حال ندارم، لطفاً بعدازظهر مراجعه فرمایید. او گفت به حجره من بیایید تا با هم ناهار بخوریم و پس از آنکه حال تان بهتر شد، اشکال مرا برطرف کنید. من هم رفتم و از گرسنگی رهایی یافتم.»وی در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمدرضا تنکابنی، عارف داناسرشت و میرزا محمدتقی زرگر تبریزی بهره هایی شایان گرفت. آقای تنکابنی از فقهای والامقام بود. «من مقداری از کفایه و مکاسب را نزد ایشان خواندم. در فلسفه هم خدمت میرزا مهدی آشتیانی رسیدم و حکمت منظومه حاج ملاهادی سبزواری و بخشی از امور عامه اسفار را در محضر ایشان خواندم. ایشان روح والایی داشت و در معقول و منقول بسیار والا بود، ولی دانش خود را اظهار نمی کرد. نزد آقا شیخ محمدتقی زرگر هم مسائل عرفانی را خواندم.»وی به دنبال آن، به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت الله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار شدید و اکید آن جناب مواجه شد که مصرانه از او می خواست راه نجف را پیش گرفته، هر چه زودتر به کانون علمی حوزه علمیه نجف بپیوندد. می توان گفت شهیدی فقید که نسبت به حضور وی در ساحل دریای علم علی(ع) اصرار و الحاح تمام و جدی داشت، با خدمت خویش در روانه کردن جعفری به نجف- در سال ۱۳۲۲ خورشیدی مطابق با سال ۱۳۶۳ قمری- نیز مهیا کردن شرایط مقدماتی آن، در سرنوشت علمی و تکامل فکری وی، نقشی اساسی ایفا کرده است. «مدتی در درس های مرحوم شهیدی حاضر شدم. ایشان مرد والامقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند.

او وصیت کرده بود من کتاب هایش را به مدرسه مرحوم سید کاظم غدر نجفف تحویل دهم. با آنکه ایشان مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند، اما فقیرانه زندگی می کرد.»حضور ۱۱ساله محمدتقی جعفری در دانشگاه دینی بزرگ نجف اشرف که آکنده از استادانی بسیار ممتاز و صاحب نظر همچون حضرات آیات سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی، شیخ مرتضی طالقانی و... بود، تاثیر قاطعانه یی در شکل گیری شخصیت علمی و عملی وی داشت، به گونه یی که در ۲۳سالگی (سال ۱۳۶۶ ق) موفق به اخذ درجه اجتهاد از جانب آیت الله شیخ کاظم شیرازی شده. ایشان سپس خود یکی از مدرسان و استادان کانون علمی نجف به شمار می رفت.«در نجف درس فلسفه و معارف را شروع کردم. این درس را مرحوم میرزا عبدالهادی شیرازی پیشنهاد کردند. در آن هنگام علامه طباطبایی با آقای مطهری و دیگران زودتر از نجف بحث های جدیدی را در ایران آغاز کرده بودند. من آنجا تدریس را در مدرسه صدر شروع کرده، از مدارس دیگر نیز به این مدرسه می آمدند تا در درس شرکت کنند. مرحوم آقای غسیدمحمد باقرف صدر نیز یک سال در این درس حضور داشت.»

در این دوره از زندگی، وی با وضعیت معیشتی آزاردهنده یی، روزگار خود را می گذراند. با آنکه هزینه های زندگی در آن زمان پایین تر از امروز بود، ولی چون استاد به غیر از شهریه اندکی که از طرف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پرداخت می شد، منبع درآمد دیگری نداشت، بنابراین همزمان با تحصیل، بخشی از زندگی روزانه خود را به کار اختصاص داده بود تا بتواند زندگی ساده خود را اداره کند. به عنوان نمودی بارز از زندگی ایشان در آن دوره، می توان به خانه یی زیرزمینی اشاره کرد که در اوان زندگی مشترک در آن اسکان گزیده بود. «در تابستان های گرم شهر نجف مجبور بودیم در سرداب هایی اقامت کنیم که چندین متر در زیر زمین قرار داشت. در آنجا حیواناتی گزنده از قبیل مار نیز زندگی می کردند و بی آنکه آزاری برسانند، گاهی از غذاهای باقیمانده ما استفاده می کردند.»

گوینده این سخن کسی جز همسر فداکار استاد جعفری نیست؛ مرحومه خانم جمیله فرشباف انتظار بانویی که از جوانی خویش با آرمان های شوی مکرمش عهد بست و تا پای جان نیز بر عهد خویش بماند و او را مشفقانه همراهی کرد. این بانوی بسیار کوشا، در راه به ثمر رسیدن و بسامان شدن ارکان زندگی علمی و قوام حیات خانوادگی- اعم از انجام وظایف همسری و مادری فرزندان و تحمل مشکلات و مسائلی که محمدتقی جعفری همواره با آنها مواجه بود- نقشی به یادماندنی و خاطره آمیز در درون خانواده ایفا کرد که کمتر کسی از آن اطلاع دارد. استاد جعفری به مناسبت رحلت این بانو و پس از خاکسپاری، در حضور جمعی از بستگان و آشنایان، در خصوص فداکاری های همسر خود، طی سخنانی این گونه گفت؛ این بانوی از دست رفته، سالیان بسیار متمادی که مسلماً از ۴۰ سال بیشتر بود، در زندگی زناشویی ما بود؛ تحمل کارهای ما، مانع نشدن، جاده را آماده کردن و مقتضیات نفٍس را کنار گذاشتن تا شوهر کار خود را انجام دهد و... خیلی باید قدردانی شود. دورانی را ما در نجف می گذراندیم و ایشان با کمال تحمل، با ما هم کاروانی کرد... ۴۰ سال این تحمل، حقیقت این است که من جز اینکه از ایشان تشکر و طلب عفو کنم، چاره یی غیراز این غپیش روی خودف نمی بینم، چون خیلی گذشت کرد...

هم اندیشی با مرحوم محمدرضا مظفر فیلسوف، فقیه و منطقی نواندیش در نجف و احمد امین ریاضیدان برجسته دانشگاه بغداد مولف کتاب «التکامل فی الاسلام» که سال های سال تداوم یافت، نشان از جامعیت خاصی بود که سبب شد وی در موضوعاتی چون «فقه و فیزیک»، «فلسفه و زیبایی شناسی»، «تاریخ و روانشناسی» و برخی دیگر از دانش های گونه گون، پلک دیدگان خود را به آفاق دانش های جدید و نوپایی که از مغرب زمین سرازیر شده بود، نبندد و در شناخت تمدن علمی غرب و اروپا و ادبیات دوران پس از رنسانس- با تمام جوانبی که داشت- گام هایی علمی بردارد.

این موضوع را در آیینه نخستین اثر ارزشمندش، کتاب «ارتباط انسان- جهان» که در سن ۲۸ ، ۳۰ سالگی به رشته تحریر درآمد، بهتر می توان نگریست. این کتاب که با گرایش فیزیک و فلسفه تالیف یافته، محصول پویندگی هایی بود که سال ها به طول انجامید و حضور مولف خویش را در مرزهای واقعی دانش های نوین تثبیت کرد. وی تا واپسین روزهای عمر، مطالب و مسائل جدی دنیای جدید را مورد اهتمام قرار می داد. این اهتمام در درجه اول، شناخت واقعیات و سعی در فهم و درک درست آنها و در درجه دوم، تحلیل و تشریح منتقدانه آنها بود. تحلیل و آرای علامه جعفری درخصوص جریانات فکری، منطبق بر تفکراتی بود که به عنوان دانشمندی جوان و اسلامی اندیش، آنها را از استادان زبده و جریانات زنده دوران تحصیل خود به ارث برده بود و به نظر می رسد اصل آن به زیربنای تربیتی تمدن علمی اسلام برمی گشت. علامه جعفری پس از اتمام تحصیلات، وقتی در خلال سال های دهه ۳۰ به ایران بازگشت، باز به بررسی جریانات فکری روز پرداخت. بی گمان او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساساً همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحص واداشته بود؛ تحقیق و تفحص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول ۶۰ سال زندگی علمی او محسوب می شود.

از نظر استاد جعفری روشنفکر حقیقی کسی است که ارتباط خود را با واقعیات گسترده در جویبار زمان، تنظیم منطقی کرده و با درک صحیح درباره علت ها، معلول ها، ثابت ها و متغیرها، برای تحقق بخشیدن به حیات معقول جامعه، رسالتی در خود احساس کند و از هیچ گونه گذشت و فداکاری در این راه دریغ نورزد. پس از اتمام تحصیلات و ارتقا به مراتب بالای علمی، ساده زیستی او کماکان تداوم یافت. از ایام تحصیلش در نجف این گونه نقل کرده است؛ «با شهریه یی که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف می داد، گاهی اوقات مخیر بودم بین اینکه غذا تهیه کنم یا کتاب بخرم، کتاب می خریدم.»وی که در دامن مشکلات زیسته و دوره دانش اندوزی را با شرایط سخت اقتصادی و معیشتی به سر آورده بود، پس از آنکه به مقام استادی رسید و در اندازه توانایی اش به تدریج بر مشکلات اقتصادی چیره شد، باز به سنت روزگار دانش اندوزی وفادار ماند و زندگی اش را تا آخرین حد ممکن، از آلایش به هر نوع تجمل و دنیازدگی مبرا نگه داشت. نظام شخصیت اش به گونه یی بود که با کارهای اقتصادی و غیرعلمی پیوندی نمی یافت و تنها به مسائل علمی می اندیشید؛ اینکه چگونه می توان بحران هویت را مهار کرد و به پرسش های بحق و منطقی افراد جامعه- خصوصاً جوانان- جواب سازنده و صحیح داد.

این دیرین ترین مشغولیتی بود که افکارش از سال ها پیش به آنها معطوف شده، همواره نیز متوجه آن بود. علامه محمدتقی جعفری در هیچ یک از موقعیت های زندگی، از آرمان های خویش فاصله نگرفت و مرعوب جریان های غیرپایدار و گذرا نشد. او با تمام جولان های فکری و فلسفی اش، در پافشاری بر حفظ آرمان هایی که آنها را با کلیدواژه هایی چون «تعهد»، «مسوولیت» و «تکلیف» بیان می داشت، ثابت قدم بود و تغییر بی بنیاد و ناهنجار را در آنها روا نمی دانست. در همین راستا، اشاره به یک خاطره از خانمی یهودی، خالی از فایده نخواهد بود.

سال ها پیش خانواده ما یک مشکل قضایی پیدا کرد، به طوری که به بن بست رسیدیم. می خواستیم سراغ کسی را بگیریم که مشکل ما را حل کند، ولی چون کلیمی بودیم، خود را تنها احساس می کردیم. به ذهن مان خطور کرد سراغ استاد جعفری را گرفته، از ایشان کمک بطلبیم. بنابراین به منزلش رفتیم و او با گرمی ما را پذیرفت و محبت بسیار کرد. مدت ها وقت گذاشت و پرونده ما را به طور دقیق مطالعه کرد. چون احساس کرد ممکن است حقی از ما ضایع شود، در دفاع از ما نامه یی به قوه قضائیه نوشت و گام موثری برای حل مشکل ما برداشت. از مقولات علمی که بگذریم، این مورد که ذکر آن رفت و نظایر بی شماری مثل آن، نمونه یی از حق گرایی مسوولانه اوست که در ادامه نوشته خواهیم کوشید بخش هایی از آن را روایت کنیم.

از دیگر ویژگی هایش اینکه در مقولاتی مثل علم و تفکر، قائل به توقف نبوده، مسیر آن را آشکارا پایان ناپذیر می دید و پیوسته بیان می داشت؛ «در مسیر علم و دانش هیچ گاه قانع نشدم.» تنها با لحاظ و فهم این ویژگی است که می توان سر تالیفات و اندیشه های پردامنه ایشان را گشود؛ از زیبایی شناسی تا فلسفه و ادبیات و از شناخت و تحلیل هنر تا دریافت روان و انسان و حیات. وی جزء متفکرانی بود که دیدگاه های خویش را پیوسته با عنصر زمان هماهنگ می کرد. او به تفکر «تطبیقی»، «روزآمد» و «زمان گرا» ایمانی راسخ داشت. بخش مهمی از جهت گیری های فکری و علمی اش در اصل به ایده یی با عنوان «فرهنگ مشترک بشری» برمی گشت. فرهنگ مشترک بشری که از تفکرات اساسی و اولیه استاد جعفری به شمار می رود، به این معناست.فرهنگ های بشری در ریشه های فوق ظاهری خویش با همدیگر اشتراک داشته، پیوندهای زوال ناپذیر دارند که عوامل محیطی و جغرافیایی نمی توانند بر آنها دسترسی پیدا کرده و تاثیر انفعالی در آن بر جای بگذارند. باری، برخی از متفکران معاصر یونانی وقتی می خواهند او را معرفی کنند، به این خصلت وی انگشت می نهند که؛ علامه جعفری هیچ کس را رد نمی کرد، چون او معلم بود نه قاضی،آری، او معلم بود، ولی معلمی که از «عنوان» و «افتخار» گریزان بوده، به مسوولیت هایی می اندیشید که یک معلم واقعی، باید به فکر ادای آنها باشد و دانش اندوزان خویش را از لحاظ مجهز کردن به آنها مطمئن و آسوده خاطر کند. وی درباره تعلیم و تربیت با احتیاط و دقت فراوان سخن می گفت، چون اعتقاد داشت تعلیم و تربیت کاری خدایی است، در حق موجودی که مخلوق اوست و راهش نیز به سوی او منتهی می شود.

آیا در چنین عرصه یی لغزاننده، می توان به نوعی دیگر بود؟، پاسخ علامه جعفری به این سوال، آشکارا منفی بود، زیرا این معلم در حق خودش نیز یک معلم بود، نه یک قاضی. دیگر موضوعی که بایسته است مورد توجه جدی محققان قرار گیرد، این است که استاد محمدتقی جعفری به پاس بهره گیری از خرمن استادان والامقام در حوزه علمیه نجف و حکمت و عرفان عصر و مطالعات دامنه دار در مسائل اصیل اسلامی و اجتماعی، با قرآن و زبان تفسیر کلام الله مجید کاملاً آشنا بود. به گواه آثار قلمی که از وی به یادگار مانده، او به مبادی و مجاری قرآن به واقع تسلط اساسی و بنیادین داشت. مطالعه در مجلدات گوناگون و مباحث مختلف تفسیر مثنوی و تفسیر نهج البلاغه و مشاهده استناد و تمسک علامه جعفری به صدها آیه متعدد و متنوع قرآنی در ابواب گوناگون، نشان دهنده علاقه علمی و مکتبی ایشان به قرآن به شمار می رود. او معلومات بشری را در برابر تابش انوار وحیانی قرآن، بسی کم نور می نگریست و هیچ گاه اصالت را به تئوری های ضدقرآنی نمی داد.

تهیه و تنظیم؛ محمدعلی میری