شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
مجله ویستا

در خاورمیانه چه می گذرد


در خاورمیانه چه می گذرد

مقاله پیش رو ضمن اینكه تأكید بر مسئولیت اشغالگران در تأمین امنیت درعراق دارد براین موضوع اصرار می ورزد كه واقع گرایی های جاه طلبانه آمریكایی موجب پیدایش اشتباهات استراتژیك در منطقه خاورمیانه و فراتر از آن شده است

حمله تروریستی روز چهارشنبه افراطیون ضد شیعه به حرم امام هادی و امام حسن عسكری علیهماالسلام در شهر سامرای عراق قلوب همه مسلمانان را جریحه دار ساخت. باید براین نكته تأكید كرد كه چنین جنایت سازمان یافته ای تألم و تأثر عمیقی را نزد تمام دین باوران عالم ایجاد نمود و گردوغباری از غم و اندوه را بر چهره مردمان دین باور نشاند.

اما ظاهربینان و ظاهرپرستان عالم باید بدانند كه واقع گرایی های یكجانبه آنها مانند همیشه محكوم به شكست است. آنها باید بدانند كه واقع گرایی های یكجانبه و وارد كردن ضربات و صدمات ظاهری بر پیكره دنیای اسلام انقیاد و سرسپردگی به بار نمی آورد، بلكه هر ضربه و صدمه ای نهال روبه رشد هویت و كرامت اسلامی مردمان این خطه را آبیاری خواهد كرد. آنها باید بدانند كه هرگونه تهدید آنها علیه اسلام، سازنده فرصتی تاریخی خواهد بود كه طی آن طومارشان در آینده نه چندان دور در هم پیچیده خواهد شد و با هزیمت و فضاحت مجبور به ترك منطقه خواهند شد.

همانطور كه مسئولین نظام و شخصیت های آزاده جهان اعلام و ابراز نمودند مسئولیت تمام ناامنی ها، خشونت ها و حركت های تروریستی برعهده اشغالگران خواهد بود. این یك اصل اصولی و اساسی است. مردم ستمدیده عراق حق دارند از خود سؤال نمایند كه چرا آمریكایی ها و نیروهای ائتلاف همراه آنها امنیت لازم را برای شهروندان عراقی ایجاد نمی كنند؟ چرا از سپردن امنیت به دولت مشروع عراق طفره می روند؟ اصولا آیا امنیت از دیدگاه عراقی ها با نوع نگاه امنیت از دیدگاه آمریكایی ها متفاوت است؟

مقاله پیش رو ضمن اینكه تأكید بر مسئولیت اشغالگران در تأمین امنیت درعراق دارد براین موضوع اصرار می ورزد كه واقع گرایی های جاه طلبانه آمریكایی موجب پیدایش اشتباهات استراتژیك در منطقه خاورمیانه و فراتر از آن شده است.

آنچه كه روز چهارشنبه گذشته اتفاق افتاد در چهارچوب همان اشتباهات استراتژیك آمریكایی ها قابل تجزیه و تحلیل است. لیكن پیش از اینكه به ابعاد این اشتباه جدید پرداخته شود، لازم است ریشه های تاریخی اشتباهات آمریكا مورد توجه قرار گیرند.

۱) در طول چند ماه گذشته كه كمیته بیكر- همیلتون شكل گرفته است آمریكایی ها به خوبی پی به مصیبت و گرفتاری بزرگ خویش در عراق برده اند. ابعاد این گرفتاری و غرقه شدن در باتلاق عراق با هیچكدام از مصیبت های آمریكا در گذشته خود- همانند ویتنام- قابل مقایسه نیست. آثار و عواقب ویرانگر شكست نهایی ایالات متحده در خاورمیانه- آنچنان كه كمیسیون بیكر- همیلتون هم اذعان نموده است، می تواند امنیت را در داخل آمریكا با مخاطرات جدی مواجه نماید. بزرگترین خطای استراتژیك ایالات متحده محصور شدن در قالب نظریه های جاه طلبانه واقع گرایی است. در اینجا فرصت نیست تا نقدی سازنده از تئوری های واقع گرایی به دست داد.

همین قدر باید گفت كه نظریات واقع گرایی القاء كننده قدرت بلامنازع ایالات متحده است خصوصاً كه در كارزار جنگ سرد این كشور شاهد زوال و فروپاشی اتحاد شوروی سابق شد. همین جا باید توقفی كرد و تأكید نمود كه فروپاشی اتحاد شوروی فروپاشی شرق نبود بلكه فروپاشی غرب و به ویژه ایالات متحده هم بود. البته بلافاصله باید عنوان نمود كه فروپاشی ایالات متحده به اندازه فروپاشی اتحاد شوروی عمیق و همه جانبه نبود بلكه فروپاشی این كشور در قالب نوعی گسیختگی روانی انجام شد كه طی آن آمریكایی ها با سرعت تمام تلاش نمودند موجودیت و هویت خویش را از نو سامان دهی نمایند.

در فراگرد این تحول استراتژیك آمریكایی ها به شكل جاه طلبانه ای رویای نظمی تك ساحتی را در مخیله خویش می پروراندند. واقع گرایی جاه طلبانه، جهان را جاده ای یك طرفه آنهم در خدمت هژمونی آمریكایی می بیند. واقع گرایی جاه طلبانه بر «قدرت برتر» آمریكا تأكید دارد، غافل از اینكه هر نوع «واقع گرایی جاه طلبانه معطوف به قدرت» بلافاصله نقاط مقاومت و ایستادگی ایجاد می نماید كه مفروض «قدرت برتر» را زیر سؤال می برد!

بنابراین آنچه شایسته تأمل فراوان است این موضوع است كه هرگونه خشم، نارضایتی و مقاومت در برابر آمریكایی ها در منطقه خاورمیانه و نقاط دیگر عالم به دلیل «قدرت برتر» و «حجم انبوه» آن نیست، بلكه «فقدان قدرت» است، بدین معنا كه نقاط مختلف مقاومت به سهم خویش قدرت ایالات متحده را مورد چالش قرار می دهند بدون اینكه ایالات متحده بتواند به شكل سنجیده، عقلانی و محاسبه شده به چالش ها پاسخ دهد.

۲) صرف نظر از اینكه یازده سپتامبر توسط چه كسانی طراحی شد، این حادثه می توانست در همان موقع مورد توجه روشنفكران دوربین و نظامیان دوراندیش قرار گیرد. متأسفانه در آن زمان هیچ آمریكایی منصفی پیدا نشد كه بررسی جامعی از آنچه اتفاق افتاد انجام دهد. تفاوتی ندارد كه حادثه یازده سپتامبر را بخش های افراطی نومحافظه كاران مرتكب شدند یا سازمان القاعده. آنچه كه اهمیت داشت و البته از دیدگاه روشنفكران دوراندیش آمریكایی هم پنهان ماند، این نكته با اهمیت بود كه ایالات متحده در مسیر استراتژیك غلط افتاده است و ادامه روند امنیت استراتژیك جدید بسترساز فروپاشی ایالات متحده خواهد شد.

یازده سپتامبر می توانست فراخوان مهمی در حلقه اندیشمندان و نظامیان دوراندیش برای بازگشت به اصول اعلامیه استقلال آمریكا، تعهد به موازین حقوق بشر و سرسپردگی به معیارهای عام و جهان شمول باشد. روشنفكران ایالات متحده می توانست در پس چهره اسامه بن لادن، چهره مخوف جرج بوش و سایر نومحافظه كاران آن كشور را هم ببینند و آنگاه كه این حادثه در قلب آمریكا اتفاق افتاد به این جمع بندی برسند كه این قبیل فجایع، حرمان ها و مصیبت ها نباید هیچ كجای عالم اتفاق افتند.

تا پیش از یازده سپتامبر، آمریكایی ها از طریق شبكه های تلویزیونی و ماهواره ای خویش شاهد قربانی شدن روزمره بیگناهان در اقصی نقاط جهان بودند و تازه وقتی خبرنگاران آنها گزارش قتل عام های بیگناهان آفریقا، آسیا و... را ارائه می نمودند به خانواده های آمریكایی یادآوری می كردند كه گلوهای بریده بیگناهان مناسب حال كودكان آمریكایی نیست و آنها را در مدتی كه گزارش پخش می شد می بایست به كار دیگری مشغول داشت! حاثه تكان دهنده یازده سپتامبر در چنین شرایطی رخ داد و نشان داد كه ایالات متحده قدرت برتر نیست بلكه فاقد قدرتی است كه بتواند به راحتی نقاط مقاومت جهان را درهم بشكند.

تحولی استراتژیك لازم بود تا طی آن استراتژیست های نظامی و غیر آنها به این جمع بندی برسند كه این قبیل حوادث سهمگین و حقیقتا فاجعه بار و خونین نباید نه در آمریكا و نه در هیچ كجای دنیا اتفاق بیفتد. اما چنین افرادی با ویژگی های فوق پیدا نشدند و نومحافظه كاران با خشم و ناراحتی بنای امپراطوری توهم آمیز خویش را ادامه دادند.

۳) یازده سپتامبر می توانست بیداركننده باشد وجلو فرورفتن بیشتر آمریكا در باتلاق های منطقه ای را بگیرد. یازده سپتامبر می توانست گواه صادقی بر جدایی ایالات متحده از ریشه های انسانی خویش باشد و با فهم این مهم، نوعی روند بازگشت به خویش را آغاز نماید. یازده سپتامبر خیمه مشروعیت آمریكایی را از هم دریده بود و آمریكایی ها می توانستند آن را به خوبی بازسازی نمایند! اما آنچه اتفاق افتاد چیز دیگری بود.

نومحافظه كاران روند سقوط ایالات متحده را كه با یازده سپتامبر شروع شده بود سرعت بخشیدند. آنها شكنجه را كه طبق قوانین خود منع نموده بودند در عراق، افغانستان و... شایع و متداول نمودند. بازداشتگاه های مخفی در اروپا، آسیا و... ایجاد كرد. اصطلاح «جنجگویان غیرقانونی»- عبارتی كه حقوقدانان فعال در عرصه روابط بین الملل می بایست در مورد ابعاد آن تامل نمایند- را جعل كردند و هر آن كه را كه اراده نمودند در زندان ها و بازداشتگاه هایی همانند خلیج گوانتانامو به حبس و زنجیر كشیدند.

مفهوم جنگ را كه تا پیش از پایان دوران جنگ سرد مفهوم متداولی داشت دچار تحول مفهومی نمودند و «نابودسازی تمام عیار» جبهه مقابل خویش را نه با هدف پیروزی بلكه با هدف نابودسازی متداول كردند. «عدالت بی پایان» كه برازنده ذات لایزال الهی است جزئی از خط مشی نومحافظه كاران كردند تا بدین وسیله، امپراطوری آمریكا را با عوامفریبی، فشار و ارعاب به اجرا گذارند. از همه این موارد مصیبت بارتر این كه ایالات متحده در طراحی های خویش در ارتباط با خاورمیانه «خاورمیانه بزرگ» را مورد توجه قرار داد و مركزیت ثقل سیاست جدید خویش را رژیم صهیونیستی عنوان نمود. امروز دیگر كم نیستند كسانی كه در كنار اشتباهات فاحش فوق اشتباه استراتژیك پیوند میان صهیونیزم با امپراطوری سازی آمریكایی را بر سر دولتمردان آمریكایی فریاد نكرده باشند. امروزه آنچنان پدیده رژیم صهیونیستی با سرنوشت غم انگیز آمریكا گره خورده است كه كمتر كسی می تواند در غرب برای رهایی ایالات متحده از شكست حتمی، طراحی جدایی این دو از همدیگر را مطرح نماید. حتی راهكار ارائه شده در كمیسیون بیكر- همیلتون ریاكارانه است تا واقع بینانه!

دكتر علیرضا آقا حسینی

معاون پژوهشی مركز بررسی های استراتژیك ریاست جمهوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.