شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
مجله ویستا

بانکی که نابود شد


بانکی که نابود شد

سقوط بانک بارینگز

شاید بتوان گفت که فروپاشی بانک بارینگز بریتانیا در فوریه ۱۹۹۵ مهم‌ترین داستان در زمینه عدم مدیریت صحیح ریسک است. این ورشکستگی کاملا غیرمنتظره بود.

طی چند روز بارینگز از یک بانک قدرتمند مبدل به یک بانک ورشکسته شد. بارینگز قدیمی‌ترین بانک بازرگانی بریتانیا و تامین‌کننده مالی جنگ‌های ناپلئونی، خرید لوئیزیانا و کانال اری بود. بارینگز بانک ملکه بود. آن‌چه باعث جلب توجه جهانیان به این موضوع شد این حقیقت بود که این ورشکستگی ناشی از اقدامات یک معامله‌گر صرف در یک شرکت کوچک در سنگاپور بود.

بانک بارینگز در سال ۱۷۶۲ توسط فرانسیس بارینگ تاسیس گردید و در لندن آغاز به کار کرد. این بانک به دلیل عدم به‌کارگیری سیستم صحیح مدیریت ریسک، نتوانست زیان‌های ناشی از عملکرد یکی از کارمندان خود را شناسایی کند و به‌دلیل انباشته شدن این زیان‌ها طی چند سال، به یکباره دچار زیان شدیدی شده و در سال ۱۹۹۵ ورشکسته اعلام گردید.

او نیک لیسون بود. او در واتفورد، در حومه لندن، بزرگ شد. بعد از اتمام دانشگاه و قبل از پیوستن به بارینگز برای مورگان استانلی کار می‌کرد. او در هر دو بانک در بخش عملیات مشغول به‌کار شد، اما اندکی بعد از پیوستن به بارینگز، درخواست انتقال به‌ شرق دور کرد و به آن‌جا منتقل شد. نخستین کار وی بعد از رفتن به ‌شرق‌ِ دور فعالیت در دفتر پشتیبانی در جاکارتا بود. این دفتر ۱۰۰‌میلیون پوند را در قالب گواهی سهام و اوراق قرضه بی‌نام نگهداری می‌کرد که قابل تحویل نبودند. بسیاری از این سهام به نمایندگی از مشتریان خریداری شده بود. اما به ‌دلیل سقوط بازار سهام، مشتریان سعی داشتند از تحویل‌ گرفتن سهام‌ اجتناب کنند (مشتریان از این موضوع گله و شکایت داشتند که این گواهی‌ها اشتباه دسته‌بندی و نام‌گذاری شده‌اند و سند درست‌ و ‌حسابی یا شرایط قابل‌قبول فیزیکی ندارند). طی یک دوره ۱۰ ماهه لیسون از روش خود برای گواهی‌ها استفاده کرد و مسائل و مشکلات را شناسایی و اقدام به ‌تحویل‌ آن‌ها نمود.

● نیک لیسون؛ عامل اصلی سقوط بارینگز

بارینگز از سال ۱۹۸۷ دفتری در سنگاپور داشت که شرکت با مسوولیت محدود اوراق بهادار بارینگز (سنگاپور) (BSS) نامیده می‌شد، این شرکت در ابتدا روی سهام متمرکز بود، اما حجم معاملات آتی شرکت در SIMEX (بورس امروز سنگاپور) نیز در حال رشد بود. BSS به دلیل نداشتن میز معاملاتی در بورس مجبور بود برای تمامی معاملاتش کمیسیون پرداخت کند. بنابراین گام بعد خرید میز معاملاتی و استخدام معامله‌گران بود.

پیشرفت‌های لیسون در جاکارتا توجه مدیریت را به خود جلب نمود. زمانی‌‌که او تقاضای پست در BSS کرد، مدیریت نه ‌تنها درخواستش را پذیرفت، بلکه او را به سمت مدیر عمومی منصوب نمود که اختیار استخدام معامله‌گران و کارمندان ستاد پشتیبانی را داشت.

لیسون در سال ۱۹۹۲ به BSS آمد و شروع به استخدام کارکنان محلی کرد. در مقام مدیر عمومی، شغلش تجاری نبود، اما خیلی زود امتحانات لازم را داد تا بتواند در SIMEX همراه با تیم کوچکش شروع به معامله کند. حال او مدیر عمومی و همچنین معامله‌گر اصلی شرکت بود و به‌ دلیل تجربه‌ عملیاتی که داشت، به‌طور غیررسمی رییس دفتر پشتیبانی نیز بود. چنین ترتیباتی باید در این حالت زنگ هشدار را به صدا در بیاورد، اما به‌‌نظر می‌رسید که هیچ‌کدام از اعضای ‌مدیریت ارشد بارینگز به این تضاد آشکار منافع توجه نمی‌کنند. لیسون و معامله‌گرانش اختیار انجام دو دسته از معاملات را داشتند:

۱) معاملات قرادادهای آتی و اختیار معاملات برای مشتریان یا سایر شرکت‌های موجود در سازمان بارینگز؛

۲) انجام معاملات آربیتراژ قیمتی میان معاملات آتی نیکی مبادله شده در SIMEX و بورس اوزاکای ژاپن.

احتمالا فقدان ذاتی ریسک در چنین معاملاتی باعث شد که افراد نگران کلاهبرداری‌های متعدد لیسون نباشند.

لیسون به‌طور غیرمجاز اقدام به‌ اتخاذ مواضع سفته‌بازی در قراردادهای آتی مرتبط با نیکی ۲۲۵ و اوراق قرضه دولتی ژاپن (JGB) و اختیارات معامله برروی نیکی کرد. او معاملات خود را در یک حساب خطای BSS با شماره ۸۸۸۸۸ مخفی می‌کرد. به‌همین دلیل سفته‌بازی‌هایش علنی نبود. ادعایش این بود که از حساب شماره ۸۸۸۸۸ برای پنهان نگه‌داشتن برخی از زیان‌های ناشی از اشتباهات معامله‌گران استفاده می‌کرد. به‌ هرحال، به محض ورود به سنگاپور فعالانه شروع به انجام معاملات در حساب شماره ۸۸۸۸۸ کرد. حجم خالص معاملات او می‌توانست هر کسی را در خصوص کارهایش به‌اندیشیدن وادارد. او از همان ابتدا شروع به از دست دادن پول‌هایی کرد که در اختیارش بود. افزایش‌ فعالیت‌هایش نیز تنها منجر به از دست دادن پول بیشتر می‌شد. در انتهای سال ۱۹۹۲ حساب ۸۸۸۸۸ حدود ۲‌میلیون پوند کسری داشت. در سال بعد این میزان به ۲۳‌میلیون پوند و در انتهای سال ۱۹۹۴ به حدود ۲۰۸‌میلیون پوند رسید. مدیریت بارینگز همچنان در بی خبری به‌سر می‌برد. در ۲۳ فوریه ۱۹۹۵ نیک لیسون در حالی‌که شکافی حدودا ۸۲۷‌میلیون پوندی در ترازنامه بارینگز به‌جای گذاشت، سوار یک هواپیما به مقصد کوالالامپور شد.

لیسون یک معامله‌گر خیلی بدشانس بود. در اواسط فوریه ۱۹۹۵، وی موقعیت‌های معاملاتی بی‌شماری را انباشته کرده بود

(نیمی از موقعیت‌های نرخ بهره باز بر روی قردادهای آتی نیکی و حدود ۸۵‌درصد از موقعیت‌های نرخ بهره باز بر روی قراردادهای آتی JGB). بازار از این وضعیت آگاه بود و احتمالا بر ضد لیسون معامله می‌کرد. قبل از سال ۱۹۹۵، وی به صورت متناوب دچار زیان می‌شد. بنابراین نباید از بدشانسی‌هایش زیاد تعجب کرد. اگر این‌قدر بدشانس نبود، احتمالا تا این حد مشهور نمی‌شد.

گاهی اوقات معامله‌گران بدون اجازه مقامات بالاتر سفته‌بازی می‌کنند. احتمالا تعداد کمی از آن‌ها قادرند خود را مخفی کنند، در حالی‌که سایرین زود دستگیر می‌شوند. وقتی این افراد کلاهبردار دستگیر شوند، از کار برکنار می‌شوند و در این میان کارفرمایان می‌مانند و زیان‌شان. معمولا نه معامله‌گر و نه کارفرما مایل به اعلام این وقایع نیستند.

کارهای لیسون به‌دلیل همان بدشانسی‌اش خیلی سریع برملا شد. اما هم‌زمان با افشای کارهایش، کارفرمایش نیز ورشکست شد و بنابراین انتشار عمومی این رخداد غیرقابل اجتناب بود.

نکته جالب در فعالیت‌های لیسون این حقیقت بود که این زیان بزرگ را بدون این‌که مدیریت بارینگز متوجه شود انباشته کرده‌ بود. همانطور که لیسون پول‌هایش را از دست می‌داد، مجبور بود این زیان‌ها را در قالب حاشیه (سود) به SIMEX بپردازد. حال او به وجه نقد نیاز داشت. او از طریق دست‌کاری حساب‌ها و جعل‌، قادر به تامین مالی مطمئن از شرکت‌های مختلفی که درون سازمان بارینگز وجود داشت و همچنین حساب‌های مشتریانش بود. جعل‌هایی که وی انجام می‌داد در بهترین حالت، بی‌دوام بودند. برای مثال، ادعا می‌کرد که نیازمند پرداخت حاشیه از سوی مشتریان BSS است، و با ارائه‌ یک بحث فنی در مورد نحوه جمع‌آوری حاشیه‌ها توسط SIMEX از آن به‌عنوان ابزار توجیهی استفاده می‌کرد. این ادعا اشتباه بود. در واقع، این ادعا برخلاف قوانین SIMEX برای یک کارگزاری بود که پول خودش را به عنوان حاشیه برای مشتریانش بفرستد. حتی اگر این ادعا درست بود، این پول‌ها تنها به صورت موقت مورد نیاز بودند (یعنی تا زمانی‌که مشتریان حاشیه‌‌های خود را پرداخت کنند). به‌‌رغم این موضوع، لیسون باز هم پول‌های بیشتری را درخواست می‌کرد. بیشتر این پول هم از سه شرکت سازمان بارینگز می‌آمد:

▪ شرکت با مسوولیت محدود اوراق بهادار بارینگز (BSL) – بازوی اوراق بهاداری شرکت مادر بارینگز

▪ شرکت با مسوولیت محدود اوراق بهادر بارینگز (لندن) (BSSL) – دفتر لندن بارینگز

▪ شرکت با مسوولیت محدود اوراق بهادار بارینگز (ژاپن) (BSJ) – دفتر ژاپن BSL

شکل شماره ۱ تامین مالی BSS از این سه شرکت در ماه‌های منتهی به سقوط بارینگز را نشان می‌دهد.

تامین مالی شرکت با مسوولیت محدود اوراق بهادار بارینگز (شعبه سنگاپور) (BSS) عمدتا از سه شرکت در درون سازمان بارینگز بود. نمودار بالا نشان‌دهنده تامین مالی BSS در ماه‌های منتهی به سقوط بارینگز از سه شرکت موجود در سازمان بارینگز است. بیشتر این تامین مالی توسط لیسون و برای پرداخت‌های حاشیه‌ای به SIMEX انجام می‌شد.

به‌‌رغم‌میلیون‌ها پوند زیان، عوامل زیادی مانع از رسوایی لیسون می‌شد. برای مثال، آن زمان در دو بخش از سازمان بارینگز در حال ادغام بودند. بارینگز در سال ۱۹۸۴ سهام شرکت کارگزاری هندرسون کراستویت را خریداری کرد که در ادامه تبدیل به BSL شد. در ابتدای کار، BSL به صورت یک شرکت مجزا از تجارت بانکداری فعالیت می‌کرد، که به آن بارینگز برادرز اند کمپانی (BB&Co) می‌گفتند.

در نوامبر ۱۹۹۳ BSL با BB&Co ادغام شد. پیش‌بینی می‌شد که این اقدام یک نوآوری برای شکل‌گیری بانک سرمایه‌گذاری بارینگز (BIB) باشد. این ادغام ساده نبود، زیرا این دو شرکت دارای فرهنگ‌ متفاوتی بودند. این امر باعث شد که در اواسط تصدی‌گری لیسون بر BSL توجه‌ها به سمت این نوآوری برود.

در سال ۱۹۹۴ BB&Co و BSL خود بخشی از بانک جدید سرمایه‌گذاری بازینگز (BIB) شدند.

در این هنگام بارینگز راه‌اندازی ساختار و سیستم مدیریت ریسک را آغاز کرده بود. طی سال ۱۹۹۴ متخصصین مدیریت ریسک در دفاتر لندن، توکیو و هنگ‌کنگ مستقر شدند اما شامل حال سنگاپور نبود. در BSS لیسون به ‌صورت موثری فعالیت‌های دفاتر اصلی و پشتیبانی را کنترل می‌کرد. این‌جا دفتر واسطه‌ای‌ وجود نداشت. همچنین، در بارینگز شخصی خاص که مسوول نظارت بر لیسون باشد نیز وجود نداشت.

طی سال ۱۹۹۳ بارینگز رویکرد «ماتریسی» برای مدیریت دفاترش را به ‌عنوان بخشی از برنامه سازمان‌دهی مجدد بانک تصویب کرد. یک ساختار گزارش‌دهی مبتنی‌بر محصولات وجود داشت که همه دفاتر را در بر می‌گرفت. ساختار دیگر، گزارش‌دهی برمبنای عملیات بود که مدیریت محلی را در خصوص مواردی از قبیل سیستم‌ها، کنترل‌ها، تصفیه و حسابداری مطمئن می‌کرد. کارکنان شکایت داشتند که خطوط گزارش‌دهی همیشه روشن و مشخص نیستند.

لیسون درگیر دو «محصول» بود: آربیتراژ قراردادهای آتی و انجام معاملات برای مشتریان یا سایر شرکت‌هایی که در سازمان بارینگز بودند. طی سال ۱۹۹۴ خط گزارش‌دهی مبتنی ‌بر محصول او، به‌شکل بحث‌برانگیزی می‌توانست به ران بیکر که مشتقات را مدیریت می‌کرد، یا با مایک کیلیان که رییس بخش قراردادهای آتی و فروش اختیارات معامله بود، گزارش دهد. به‌صورت منطقه‌ای لیسون می‌توانست به جیمز باکس که مدیر دفتر سنگاپور بود یا به سایمون جیمز که مدیر عملیات منطقه آسیای جنوب شرقی بود، گزارش بدهد.

نکته دیگر این‌که لیسون دروغگوی ماهری بود. وی گزارش‌ها را جعل می‌کرد، نامه‌های جعلی می‌نوشت و داستان‌های ماهرانه‌ای برای منحرف ‌کردن سوالات مدیریت، حسابرسان و حتی ناظرین SIMEX می‌ساخت. وی در کتاب خود به ‌نام تاجر ناقلا (۱۹۹۶) چنین می‌گوید: افراد در لندن و بارینگز همگی به این معتقد بودند که هیچ‌کس جرات طرح سوالات احمقانه را ندارد، در حالتی‌ که افراد به آن‌ها به‌ شکل آدم‌های نادان نگاه می‌کنند.

نگرانی برخی افراد در مورد کارهای لیسون در حال افزایش بود. در سال ۱۹۹۵ برندا گرانگر مدیر تسویه اختیارات معامله و قراردادهای آتی در لندن در ایمیلی داخلی چنین می‌گوید: منتظر خرابی از رفیقمان نیک باشید.

بیشتر این نگرانی‌ها مورد توجه قرار نمی‌گرفتند. لیسون در بارینگز شهرت خاصی داشت. او در حالی که زیان‌های انباشته خود را در حساب ۸۸۸۸۸ به صورت مخفیانه ذخیره می‌کرد، سودهای خود را در سه حساب معاملات آربیتراژ با شماره‌های ۹۲۰۰۰ و ۹۸۰۰۷ و ۹۸۰۰۸ به صورت آشکار ثبت می‌کرد. این کار از طریق معاملات متقابل با حساب شماره ۸۸۸۸۸ به‌صورت ماهرانه‌ای صورت می‌گرفت. لیسون از طریق انجام معاملات آتی در قیمت‌های خارج از بازار قادر بود که در حساب آربیتراژ سودی شناسایی کند، درحالی‌که زیان‌های متقابل را در حساب شماره ۸۸۸۸۸ وارد می‌کرد. طی سال ۱۹۹۴ لیسون مبلغ ۲۸.۵‌میلیون پوند سود را به‌صورت کاذب ثبت کرد. این سود کاذبی بود که از آربیتراژهای قراردادهای آتی به‌وجود می‌آمد، اما همین سود کافی بود تا کارکنان بارینگز در آن سال پاداش دریافت کنند. نیازی نیست که بگوییم کارکنان انگیزه کمی داشتند تا در مورد سودهای بالا و غیرمعمول آربیتراژ سوال کنند. لیسون معامله‌گر ماهری بودکه به نظر می‌رسید هیچ‌ نقطه ضعفی نداشته است.

در یک نقل قول مشهور، پیتر بارینگز مدیر بارینگز به برایان کوین مدیرعامل بانک انگلیس چنین می‌گوید: بهبود سودآوری بعد از سازمان‌دهی مجدد متحیرکننده بود، و منجر شد بارینگز به این نتیجه برسد که کسب پول در بازارهای اوراق بهادار زیاد سخت نیست.

شش روز بعد از فرار لیسون از سنگاپور، در فرانکفورت در حالی‌که سعی در رفتن به لندن داشت دستگیر شد. برای محاکمه به سنگاپور بازگردانده، به کلاهبردای محکوم و به ۶ سال و نیم حبس در زندان چانگی سنگاپور محکوم و در دوران زندان به سرطان مبتلا شد که البته نجات پیدا کرد. در این مدت از همسرش جدا شد و در جولای ۱۹۹۹ به دلیل خوش‌رفتاری آزاد شد.

پس از اعلام زیان انباشته بارینگز، تلاش‌های زیادی برای حل مشکل این بانک صورت گرفت که ناموفق بودند. در انتها بانک انگلستان، این بانک را ورشکسته اعلام کرد که شوک بسیار عظیمی به بازارهای مالی در سراسر جهان وارد نمود. پس از این بحران، بانک هلندی ING، بانک بارینگز را به قیمت اسمی ۱ پوند خریداری کرد و مسوولیت تمام بدهی‌های آن را برعهده گرفت. از آن پس بارینگز با نام ING بارینگز و به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های گروه مالی ING به فعالیت خود ادامه داد.

منبع: ایران ریسک

سایت ایران ریسک (http://www.iranrisk.com)، سایت جدیدی است که در زمینه جمع آوری و فارسی‌سازی متون و منابع موجود در زمینه مباحث مربوط به ریسک فعالیت می‌کند. در قسمت معرفی این سایت آمده است: «مباحث مربوط به مهندسی مالی و مدیریت ریسک برای فعالان حوزه مالی ایران نوین است و مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند. عدم وجود منابع کافی باعث این امر شده که کارشناسان، کاربران، و نهادهای عمومی و خصوصی به صورت پراکنده، به یادگیری و تحقیق در زمینه موضوعات مالی و ریسک بپردازند.

لذا بسط و توسعه دانش مهندسی مالی و مدیریت ریسک با کاستی‌هایی همراه بوده است. بنابراین ما برآنیم تا با انتشار مطالب مهندسی مالی و مدیریت ریسک، کارشناسان و علاقه‌مندان را از جدیدترین و پیشرفته‌ترین مسائل و مباحث مربوطه آگاه ساخته و فضایی برای گفت‌وگو فراهم آوریم و در این راستا، از هرگونه همکاری و نظرات کارشناسی در این زمینه استقبال می‌کنیم.»