پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«چ» این ژانر فیلم را زنده خواهد کرد


«چ» این ژانر فیلم را زنده خواهد کرد

ناگفته های امیر رضا دلاوری از فیلم «چ» و نقش سیروان

فیلم (چ) آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان مطرح سینمای جنگ بیننده را مشتاق خواندن تاریخ می‌کند. فیلم، دست کم این فایده را برای بیننده دارد که باید کتب تاریخی را عمیق‌تر بخواند تا بیشتر درباره دکترچمران بداند. «چ» با پلانی شروع می‌شود که بازیگر نقش چمران داستان (فریبرزعرب نیا) پشت خط بی‌سیم درحال معرفی خود به آن سوی خط است و پلان آخر نیز با اشک‌های شوق دکتر چمران داستان به پایان می‌رسد. امیر رضا دلاوری در نقش «سیروان» فیلم (چ) کارآکتری با ویژگی‌های خاص عاطفی داشت. گفت‌و‌گوی ما با امیر دلاوری بازیگر نقش سیروان را می‌خوانید.

آقای دلاوری از (چ) و کار با ابراهیم حاتمی‌کیا بگویید؟

از دوران کودکی دوست داشتم در فیلمی که ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان آن است بازی کنم. پیش از فیلم (چ) در کاری از بهرام عظیم‌پور کار کرده بودم و وی معرف من برای نقش سیروان به حاتمی‌کیا بود. پارسال با دعوت کارگردان با (چ) همراه شدم.

(سیروان) داستان و نوع ارتباط او با (هانا) همسرش به گونه‌ای بود که هرچند درسکانس‌های زیادی بازی نداشت ولی حضورش کاملاً احساس می‌شد. از (سیروان) بگویید...

کارگردان روی نوع ارتباط و دیالوگ‌هایی که میان سیروان و هانا بود دقتی خاص داشت؛ سکانس‌هایی که من در نقش (سیروان) و مریلا زارعی در نقش (هانا) حضور داشتیم همراه با موسیقی‌ای و ترانه‌ای اثرگذار بود؛ موسیقی که در پلان‌های دیگر فیلم نبود. حاتمی‌کیا اعتقاد داشت وزن عاطفی فیلم بردوش سیروان و هانا است که باید خوب هدایت می‌شد، زیرا در پس بازی‌ها و دیالوگ‌ها، و در نوع ارتباط این زوج در فیلم سخن‌های زیادی وجود داشت.

تا پیش از حضور در این فیلم چقدر از حقیقت روزهایی که در شهر پاوه در آن مقطع زمانی گذشت، اطلاع داشتید؟

زیاد نمی‌دانستم، روزهایی که در پاوه فیلمبرداری و ضبط داشتیم از میان سخنان مختلف و خاطره‌هایی که از آن زمان می‌گفتند ماجراها را درک می‌کردم و البته توضیحات و تعاریفی که خود ابراهیم حاتمی‌کیا از آن روزها می‌داد و حاصل جمع‌آوری تیم تحقیق این فیلم بود به من کمک کرد.

مردم پاوه شاهدانی برای زمان تاریخی این فیلم بودند. آن‌ها از آن روزها و حضور دکتر چمران و... چگونه یاد می‌کردند؟

زیاد با مردم رو در رو نشدم. از مردم پاوه افرادی که در طول روزهای ضبط این فیلم در پروژه همراه ما شدند حرف‌هایی شنیدم که بیشتر درباره جو حاکم بر آن روزی پاوه می‌گفتند.

لحظه‌هایی در یک سکانس از فیلم قصه کش می‌آمد ولی زمانی که تماشاگر به مرز خستگی می‌رسید، اتفاقی رخ می‌داد که دوباره پیگیر قصه می‌شد. در واقع فیلم دچار فراز و فرود بود...

به نظرم این‌گونه نبود. شاید باید یکبار دیگر فیلم را نگاه کرد تا نظر قطعی داد.

(چ) نوع تازه پردازش به سینمای دفاع مقدس یا سینمای جنگ است، در حالی که می‌خواهد مدافع جنگ طلبی نباشد. درهمان لحظات تصاویر و اتفاقاتی را نشان می‌دهد که به یادمان می‌آورد که روزگاری حقیقتاً این اتفاقات رخ داده...

دقیقاً، در دیالوگی از فیلم هم تأکید بر این بود که دکترچمران به اصغر وصالی می‌گوید:«جنگ مرحله آخر است تا جایی که امکان دارد با آرامش و دوستی باید غائله را به صلح رساند» ولی به نظرم کارگردان فیلم بهتر و دقیق‌تر می‌تواند پاسخ دهد. اگر من بخواهم جواب دهم فقط از دید خودم خواهد بود. حرف مهم (چ) همین بود؛ این‌که جنگ طلب نباشید و سعی در مذاکره برای حل مسائل داشته باشید. اما جدا از ژانر دفاع مقدس، این اثر از دیدگاه من یکی از بهترین فیلم‌هایی است که در سال‌های اخیر در ایران ساخته شده است.

اگر همین فیلمنامه را کارگردان دیگری به شما پیشنهاد می‌داد باز هم (سیروان) قصه می‌شدید؟

این چه سؤالی است آخر(خنده). قطعاً هر فردی جز آقای حاتمی‌کیا بود من به هیچ عنوان حاضر نبودم این نقش را بازی کنم.

چرا؟

برای این‌که اطمینان نداشتم نتیجه کار خوب خواهد شد؛ ولی چون حاتمی‌کیا کارگردان این فیلم بود مطمئن بودم همین نقش کوتاه تأثیرگذار خواهد بود وگرنه بازیگر دو، سه سکانسی برای فیلم سینمایی نیستم، این را هم تیتر نکنید که باعث سوء‌تفاهم شود من به تأثیرگذاری این نقش با کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا اعتقاد کامل داشتم، زیرا می‌دانم سکانس به سکانس هر اثر برای حاتمی‌کیا مهم است. همین شد که قبول کردم.

گفتید از کودکی دوست داشتید بازیگر نقشی در فیلم‌های حاتمی‌کیا باشید و الان شدید. کار در کنار حاتمی‌کیا چه تفاوت‌هایی با دیگران دارد؟

کارگردان باید در وهله اول اقتدار داشته باشد تا آنچه نیاز دارد، مهیا کند به‌طور مثال با اکثر کارگردان‌هایی که کار می‌کنیم به یک چیز فکر می‌کنند؛ مثلاً یک میز گرد می‌خواهند و وقتی سرصحنه می‌بینند آن میز گرد مورد نظرشان نیست و میزی مستطیل گذاشتند، کمی غرغر می‌کنند و در نهایت به همان میز مستطیل راضی می‌شوند ولی در فضای کار با حاتمی‌کیا این راضی شدن به کمتر، معنا ندارد. شاید به نظرتان این میز و شکل و شمایل آن زیاد مهم نباشد ولی باور کنید همین هم مورد به نظر ساده در خروجی نهایی فیلم بسیار اثرگذار است. وقتی این حساسیت‌ها وجود داشته باشد به همین دقت به بازیگر هم منتقل می‌شود.

اگر این فیلم را ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردانی نمی‌کرد نیز معتقدید همین امکانات برای تولید آن مهیا بود؟

نام مهم نیست سابقه مهم است، کارگردانی که به اینجا رسیده از ابتدا وسواس کاری خود را داشته و خوب کار کرده که به اینجا رسیده است.

آیا یک فیلم جنگی برای مخاطبانی که جنگ را حتی ندیده‌اند جذاب است؟

بعضی‌ها می‌گویند جنگ تمام شده و دیگر نباید درباره آن فیلم‌ ساخت. اما من معتقدم ناگفته‌هایی هست که از آن‌ها نه حرفی تا کنون زده شده و نه فیلمی ساخته شده مثل قصه (چ). این فیلم جنگی بود ولی از کلیشه جنگ فاصله داشت پس نمی‌توان گفت فیلم جنگی ساختن زمانش به پایان رسیده است.

صحنه مرگ شما یکی از تأثیر‌گذار‌ترین صحنه‌های این فیلم بود. دقایقی که شاید به راحتی نمی‌توان نگاه به پرده سینما دوخت...

من خودم آن سکانس را که نگاه می‌کردم اشک در چشمانم پر شد. دلم می‌خواهد بگویم من عادت ندارم بیخودی از فردی تعریف کنم ولی در خیلی از صحنه‌های فیلم بغض گلویم را گرفته بود؛ مثلاً دقایقی که به فضای قصه زندگی من و هانا می‌پرداخت گریه کردم.

سکانس سقوط هلی‌کوپتر، دقایق تلخ مرگ و تصاویر دلخراش کشته شدن‌ها گریه‌آور بود. من گریه کردم نه به خاطر «سیروان» که نقش‌اش را بازی می‌کردم، بلکه به خاطر سختی که بر مردمان آن روزگار رفت.