شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

استفتائات متوکل از امام هادی علیه السلام


استفتائات متوکل از امام هادی علیه السلام

متوکل کاتب و نویسنده‌ای نصرانی داشت که به او بسیار احترام می‌گذاشت و به خاطر علاقه‌ای که به او داشت او را با کنیه (ابو نوح) صدا می‌زد. عده‌ای از کاتبان و نویسندگان کاخ این عمل را …

متوکل کاتب و نویسنده‌ای نصرانی داشت که به او بسیار احترام می‌گذاشت و به خاطر علاقه‌ای که به او داشت او را با کنیه (ابو نوح) صدا می‌زد. عده‌ای از کاتبان و نویسندگان کاخ این عمل را نادرست خوانده و گفتند: "جایز نیست کافر را با کنیه صدا بزنیم." متوکل از فقها استفتاء کرد و نتیجه منجر به دو نظر شد: گروهی آن را جایز دانستند و گروهی منع کردند.

متوکل ناچار از امام هادی علیه السلام استفتاء نمود و ماجرا را نوشت.

امام در پاسخ نوشتند: "بسم الله الرحمن الرحیم. تَبّت یَدا اَبی لَهَبٍ و تَب"؛ نابود باد ابولهب و دو دستش بریده باد. (سوره مسد/۱)

این پاسخ بدیع از بی‌نظیر‌ترین پاسخ‌های عالم فتوا بشمار می‌رود و امام هادی(علیه السلام) با استفاده از این آیه نه تنها جواز کنیه‌گذاری کافر را ثابت می‌کند بلکه وقوع آن را نیز در قرآن یعنی معتبرترین مدرک فتوا نشان می‌دهد. متوکل نیز از پاسخ امام هادی (علیه السلام) قانع شد و به آن عمل کرد.(۱)

میزان کثیر چقدر است؟

متوکل بیمار شد و نذر کرد اگر بهبود یافت پول بسیاری را صدقه بدهد. پس از آن که سلامتی را به دست آورد خواست نذر خود را ادا نماید. فقها را جمع نمود تا مقدار دقیق بسیار(کثیره) را تعیین کنند و آنان درباره تعیین واحد خاصی برای (بسیار) به جایی نرسیدند. ناچار متوکل از امام هادی علیه السلام سوال نمود و امام هادی(علیه السلام) پاسخ داد: "باید ۸۳ دینار صدقه دهی."

‌فقها از این جواب تعجب کردند و به متوکل گفتند:

بپرس مبنا و مدرک این فتوا چیست؟

متوکل بر این اساس از حضرت دلیل فتوا را خواست .

حضرت جواب فرمودند: خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرهٔ(توبه/ ۲۵)؛ خداوند شما را در مواطن و جاهای بسیاری یاری کرد."

و همه خاندان ما روایت کرده‌اند که مواطن و مواقفی که در جنگ¬ها و غزوات، خداوند، پیامبرش را در آنها یاری کرد ۸۳ موطن بوده است. (۲) در نتیجه عدد کثیر از دیگاه قرآن ۸۳ می‌باشد .

حکم عمل خلاف مرد نصرانی

مرد نصرانی را که با زنی مسلمان، مرتکب عمل خلاف شده بود نزد متوکل آوردند همین که خلیفه خواست بر او حد شرعی جاری کند آن مرد مسلمان گشت .

یحیی بن اکثم گفت: "اسلام این مرد، شرک و عمل گذشته او را از بین برد (و دیگر حدّ او نباید اجرا گردد).

یکی دیگر از فقها گفت: باید او را سه حد بزنند . و هر یک فتوایی دادند تا آن که متوکل تصمیم گرفت از امام هادی علیه السلام استفتا کند. لذا طی نامه‌ای موضوع را بیان کرد و از امام هادی علیه السلام نظر خواست.

امام در جواب نوشت: "باید آنقدر او را بزنند تا بمیرد."

این فتوا به مذاق یحیی و دیگر فقها خوش نیامد، و نپذیرفتند و گفتند: "نه کتاب خدا گواه این مدعاست و نه سنّت پیامبر، آن را تایید می‌کند."

متوکل به امام هادی (علیه‌السلام) نامه‌ای نوشت و در آن یادآور شد که فقهای مسلمین فتوای ایشان را نپذیرفته‌اند و آن را خلاف کتاب و سنت می‌دانند و افزود: "پس برای ما منبع فتوا را بیان کن."

امام در جواب نوشت: "بسم الله الرحمن الرحیم خداوند متعال در باره کافران می‌فرماید: فلما رأ وا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین، فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا" (مؤمن/۸۴ و ۸۵) ؛ پس آنگاه که شدت قهر و عقاب ما را به چشم دیدند در آن حال گفتند ما به خدای یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایی که شریک خدا می‌دانستیم کفر ورزیدیم، اما ایمانشان پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب به آنها هیچ سودی نبخشید .

متوکل این فتوا (و استنباط از آیه) را پذیرفت و دستور داد تا حکم آن مرد را اجرا کنند.(۳)