یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

آداب و سنتهای شادی بخش نوروز


آداب و سنتهای شادی بخش نوروز

سرانجام سال ۱۳۸۹ را با اتفاقهایی که افتاد و با خاطرات شیرین و البته شاید گاهی هم تلخ پشت سر گذاشتیم و به پیشواز عید بزرگ نوروز می رویم

سرانجام سال ۱۳۸۹ را با اتفاقهایی که افتاد و با خاطرات شیرین و البته شاید گاهی هم تلخ پشت سر گذاشتیم و به پیشواز عید بزرگ نوروز می رویم. ایام نوروز، زمان بسیار خوبی برای زدودن دل از زنگار تلخی ها و زشتی ها و پیوند دوباره و آشتی کردن است. عید نوروز و آرمان های آن را باید گرامی بداریم و از آن به نحو مطلوب استفاده کنیم. در زمان های قدیم، ایرانیان برای نوروز، مراسم و برنامه های شادیآفرین خاصی داشتند. از جمله این برنامه ها حضور آدمهای شادیآفرین در قالبهایی مانند "حاجی فیروز"، "عمو نوروز"، "آتش افروز" و... بوده که حال و هوای خاصی به این ایام می دادند. البته در حال حاضر هم کم و بیش پیک های شادی با چهره های حاجی فیروز و عمو نوروز در ایران حضور دارند و در ایام نوروز به هنرنمایی می پردازند، ولی نه مانند زمانهای گذشته، بلکه این سنت شادی بخش امروزه کمرنگ تر شده و بیشتر در شهرستانها و حاشیه شهرها اجرا می شود. در اینجا با نقل بخشهایی از کتاب آداب و رسوم نوروز، تالیف رضا شعبانی، می کوشیم به معرفی و شناساندن پیک های شادی آفرین نوروزی بپردازیم.

● نوروز و جنبه های مختلف آن

نوروز پیش از هر چیز، نشان درک زمان است و تعلق به وقت معینی دارد.

فهم زمان، خود معلول تکاملی است که در فرهنگ ما و تمدن های بشری رخ می دهد و آدمیان را به جهانی که در آن هستند و گذران عمری که دارند واقف می سازد. قرآن مجید در سوره مبارکه والعصر به "زمان" اشاره دارد و آن سوگند می خورد که انسان ناآگاه در "زمان" است. چه انسان به زمان وابسته است و باید که حساب ماه و سال را نگه دارد. ایرانی "نوروز" را در آغاز سال و آغاز گردش طبیعت قرار داده است و جشن می گیرد و پای می کوبد که همان سالی دیگر گذشت زندگی نو کن و کهنگی ها به سال کهنه بگذارد. تقویم بدین گونه که امروز هست همیشه در دسترس همگان نبوده است تا از زمان آگاه باشند و جشن های زمانی (هفتگی، ماهانه و سالانه) را برگزار کنند تا هم یادآور اوقات و تاریخها باشند و هم در فرصتهای معینی که با طبیعت سازگارتر است به جشن و خوشی بپردازد. "واژه جشن" هم به نوبه خود از ریشه یزzya ، یزشن و یجشن به معنای نیایش و پرستش آماده است و بخش هایی از اوستای کهن در قالب یسن و یشت بدان بر می گردد. بدین تعبیر در می یابیم که: جشن نوروز نیایش در روز نو است و سپاس این که سالی دیگر از زندگانی آغاز شده که سر سال است و پیشانی سال نو... و اعتقاد پارسیان اندر نوروز آن است که اول روزی است از زمانه و بد و فلک آغاز ید گشتن.

● حاجی فیروز

مشهورترین پیک نوروزی است که با پیراهن و شلوار قرمز رنگ و کفش یا گیوه نوک تیز منگوله دار و نیز کلاه دراز منگوله دار، در شهرها به راه می افتد و صورتش را سیاه می کند. یک دایره زنگی هم به دست می گیرد و با آن هیکل خنده دار در کوچه و بازار جست و خیز می کند. این مرد هرچه زنگوله و اشیای مضحک گیر بیاورد، به خود میآویزد با دایره زنگیش می زند، شعرهای شادیآور می خواند و مژده رسیدن نوروز را می دهد. این پیامآور فرارسیدن نوروز شاید قدمتش به اندازه خود نوروز باشد. لقب، حاجی نیز که پیش از نام فیروز آمده، موید نوعی احترام است و اعتباری که در ادوار اسلامی به وی داده می شده است.

● آتش افروز

در هفته آخر سال دسته هایی در شهر راه می افتادند که یکی از آنها آتش افروز بود. چهار، پنج نفر دست و صورت و گردن خود را سیاه می کردند، مقداری خمیر به سر گرفته، روی آن پنبه و کهنه آغشته به نفت می گذاشتند و آتش می زدند و هر یک مشعلی هم به دست داشتند و با ضرب تنبک و تصنیف خوانی عده دیگری، دور افتاده از هر دکان ده شاهی، صد دیناری می گرفتند، ورد زبانشان این شعر بود:

آتش افروز حقیرم

سالی یکروز فقیرم

● غول بیابانی

یکی دیگر دسته هایی که در زمان های قدیم به اسم "غول بیابانی" معروف بود و مردم آنها را می شناختند، مرد قدبلندی بود که قواره ای از پوست گوسفند سیاه با لباس چسبانی که از سرتا پای او را می پوشانید، عده ای تنبک زن و تصنیف خوان دور او را می گرفتند و از دکانها اندک پولی دریافت می داشتند، ذکرشان این بود:

من غول بیابانم

سرگشته و حیرانم

اما بدیهی است که از پیکهای خوش قدم و خوش خبر نوروزی تصویری نادرست نباید در ذهن داشت. اینان در گذشته ها کارشان هماهنگ با هدفشان پرشکوه و بزرگ و جلیل و انسانی بود.

اصلیترین صورت های پیکها را باید در آتش افروزان جستجو کرد و شاید قدیمی ترین نام آنها هم همین آتش افروز باشد. چه، در گذشته آتش افروختن در نوروز از مراسم با اهمیت شمرده می شد. چنان که در کردستان هم اکنون نیز چنین است. محتملا اینان آتش را از آتشکده ها بر می داشتند و به محله ها و خانه های مختلف می بردند.

اینک آتش افروزان هم تن به خواری در داده اند و خود با آهنگ حزین می خوانند:

آتش افروز آمده

سالی یک روز آمده

آتش افروز حقیرم

سالی یک روز فقیرم

روده بوده آمده

هر چه نبوده آمده

● عکاس خودم سلام و علیکم

اشعار زیر مربوط به یک حاجی فیروز است که به محض مشاهده عکاس روزنامه در زمانهای قدیم برای وی سروده شده است:

عکاس خودم سلام علیکم

عکاس خودم سرتو بالا کن!

عکاس خودم اینقده نکن ناز

عکاس خودم عکسمو بنداز!

عکاس خودم عکسمو قاب کن

وقت کردی ببر روزنومه چاپ کن!

ارباب خودم بزبز قندی

هنرمند می بینی چرا نمی خندی؟

اینجا تهرونه، بعله، هنر فرآوونه؟

بعله، توی تلویزیونه، بعله، بشکن بشکنه، بشکن...

عکاس خودم فلاش روشن کن

عکسمو بگیر، زحمتو کم کن!

نویسنده : علی اکبر فرقانی