دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

کوچ پرندگان


کوچ پرندگان

سرمای ملسی اول صبحی بدن را مورمور می کرد. موسم رنگارنگی طبیعت فرارسیده و لحظاتی را می بینم که انگار درخت ها را کسی تکان می دهد و برگ های سرخ و زرد و سرخ و آبی چه قدر زیبا رقص کنان …

سرمای ملسی اول صبحی بدن را مورمور می کرد. موسم رنگارنگی طبیعت فرارسیده و لحظاتی را می بینم که انگار درخت ها را کسی تکان می دهد و برگ های سرخ و زرد و سرخ و آبی چه قدر زیبا رقص کنان به زمین می آید. محو تماشا و شکوه بی نظیر فصل شعرا و عرفا هستم که صداهایی را از دور دست می شنوم. سرم را به چپ و راست، می چرخانم هیچ چیزی نیست این صدا از کجاست؟ صدا که نزدیک تر می شود، احساس می کنم که از آسمان می آید نگاهم را به آن می دوزم عجب تلفیقی است. رنگ و آهنگ و آواز و هوای دلچسب. بدون آن که اراده ای داشته باشم رد صدا را می گیرم دسته ای از پرندگان سفید را می بینم که به شکل بسیار ماهرانه ای در حال پرواز هستند. تا چندی پیش آن ها نه اینقدر اوج می گرفتند و نه این همه سر و صدا می کردند حالا وقت رفتن است؛ رفتن به جایی که گرم تر باشد.

آن ها با شروع سرمای پاییزی قبل از اینکه هوا حسابی سرد و برفی شود، به مناطق گرمسیر می روند تا در فرصتی دیگر که فصل بهار شروع می شود، بازگردند.

خوانده وشنیده ام چند صد کیلومتر پرواز می کنند و از کشوری به کشوری و از شهری به شهری دیگر می روند، البته بدون گرفتن ویزا و پاسپورت!

نظم در این حرکت دسته جمعی حرف اول را می زنند حضور آن ها جلوه ای بی نهایت زیبا از قدرت بی انتهای پروردگار است.

مهرناز بنفشه

۱۴ساله/ لواسان