جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

میرزایی که چریک شد


میرزایی که چریک شد

«ما این رژیم فاسد قاجار را نمی‌خواهیم،زیرا از زمان به تخت نشستن قاجارها،نگون بختی مردم مرتبا فزونی یافته است. قاجارها حتی یک گام مناسب به نفع ایران بر نداشته اند. آنان جز شهوترانی …

«ما این رژیم فاسد قاجار را نمی‌خواهیم،زیرا از زمان به تخت نشستن قاجارها،نگون بختی مردم مرتبا فزونی یافته است. قاجارها حتی یک گام مناسب به نفع ایران بر نداشته اند. آنان جز شهوترانی در روز و شب و تحمیل مشتی خائن و گماشته خارجی به مردم هیچ کاری برای این سرزمین نکرده‌اند و مردم را به فقر و سیه روزی انداخته اند. من به هیچ عنوان تسلیم این خائنان اجنبی‌پرست و دولت بی‌آبروی آنان نخواهم شد و مادام که زنده‌ام دست از سلاح نخواهم کشید تا زمانی که قاجارها را بر نینداخته و جمهوری تاسیس نکرده باشم». میرزا کوچک خان جنگلی رهبر جمهوری جنگل در پاسخ به نامه مشیرالدوله صدراعظم احمد شاه که او را ترغیب به سازش با دولت مرکزی به دنبال خیانت کمونیست‌ها به او می‌کند،اینچنین دودمان قاجار را به دلیل نالایقی سرزنش کرده و بر ادامه مبارزه مسلحانه خویش تاکید می‌کند. میرزا،مشروطه‌خواه گیلانی و فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷ هجری شمسی در شهرستان رشت محله استادسرا در خانواده‌ای متوسط چشم به جهان گشود.وی سنین اول عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم می‌توانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، اما حوادث کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.او اما بنا به مشاهدات، تمامی ویژگی‌های یک منجی رهایی بخش را از دیدگاه لایه‌های دهقان نشین گیلانی که سال‌ها تحت ستم اربابان خود زیسته و مرتبا در زیر فشار روس و انگلیس بودند را به عینه داشت. او مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمایی متبسم و بازوانی ورزیده بود. طرفداران او می‌گویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح اللهجه، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری می‌کرد. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید. او در سال ۱۲۹۳ جنبش جنگل را در اعماق جنگل‌های گیلان پایه نهاد. جنگلی‌ها هدف خود را «اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی» اعلام می‌کردند.

در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغای اصول سلطنت و تاسیس حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان را اعلام کردند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیات دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت. اما هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویک‌های روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز شد که در نهایت جمعه ۱۸ تیر همان سال میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند». درتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند. آنها دولت جدیدی اعلام کردند احسان‌الله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر پیشه‌وری کمیسر داخله شد.

اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف شد. به‌فرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت شد که چندین برخورد جنگی بین دو قوا بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب‌نشینی می‌کردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و انزلی را ترک کردند. در این جنگ‌ها میرزا با قوای خود در صومعه سرا بود که بی‌طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود. با این وجود سرانجام چریک خوش سیمای ایرانی بس تراژیک بود چرا که مدتی بعد و به دنبال شکست‌های پیاپی جنگلی‌ها از قزاق‌ها، میرزا در کنار یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، به کوه‌های خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان شدند و سرانجام زیر ضربات خردکننده سرما و برف در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.