پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به کتاب «دریا خانم» چرا من بابا ندارم


نگاهی به کتاب «دریا خانم» چرا من بابا ندارم

سید قاسم یاحسینی در خردادماه ۱۳۴۴ در شیراز متولد شد دوران کودکی اش را در شهرهای لار از توابع استان فارس و برازجان از توابع استان بوشهر سپری کرد

سید قاسم یاحسینی در خردادماه ۱۳۴۴ در شیراز متولد شد. دوران کودکی اش را در شهرهای لار از توابع استان فارس و برازجان از توابع استان بوشهر سپری کرد.

از سال ۱۳۵۷ تا امروز ساکن بندر بوشهر است. وی یکی از پرکارترین مورخان بوشهری به شمار می رود و از سال ۱۳۷۰تاکنون نزدیک به ۷۰ جلد کتاب در زمینه های بوشهرشناسی، تنگستان شناسی، خاطره نویسی، تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی و تاریخ روشنفکری در ایران منتشر کرده است.

وی تاکنون سه بار موفق به دریافت جایزه کتاب سال در زمینه های خاطره نویسی دفاع مقدس شده است.

«پنهان زیر باران»، «گزارشی به خاک هویزه»، «سهام خیام؛ دختری از هویزه»، «آخرین شلیک» و «مهمان فشنگ های جنگی»، از جمله کتاب های یاحسینی در موضوع خاطرات دفاع مقدس اند.

یاحسینی سه کتاب هم درباره جنگ دارد که موضوع آن را همسران شهدا ترسیم کرده اند. زیتون سرخ؛ خاطرات ناهید یوسفیان است. یک دریا ستاره؛ خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود خلعتی است؛ و دریا خانم نیز خاطرات زندگی آذر علامه زاده را تبیین می کند.

دست تقدیر آذر را در آغاز جوانی، از کازرون به بوشهر کشاند و با رضا جلیلوند، همسرش، آشنا کرد.

رضا کارمند نیروی دریایی ارتش و اهل ارومیه بود. آن دو، که هر یک از شهری با فاصله های دور در بندر بوشهر به هم رسیده بودند، پایه های زندگی زیبایی را ریختند.

- سلام

- علیک سلام.

- من رضا جلیلوند هستم و آمده ام خواستگاری خواهر شما!

اجازه خواهرم دست پدر و مادرم است، شما اگر تقاضایی دارید بهتر است پدر و مادرتان را بیاورید تا با پدر و مادرم حرف بزنند. هر کاری رسم و رسوماتی دارد.

فردای آن روز با کمال تعجب دیدم رضا و پدر و مادرش به خانه ما آمدند. پدرش ترک ارومیه ای بود و مادرش هم ترک بود.

شهریور سال ۱۳۵۸ بود که من و رضا در کازرون عقد کردیم... مرداد ماه سال ۱۳۵۹ بود که من و رضا در شهر کازرون ازدواج کردیم و زندگی مشترکمان شروع شد.

... ساعت نه و سی دقیقه روز نهم شهریورماه ۱۳۶۰ من در زایشگاه ۲۲بهمن شهر کازرون فارغ شدم و خداوند دختر زیبایی به من و رضا عنایت فرمود. اسم دخترمان را رحیمه گذاشتیم.

... رضا، که پس از رفتن به جبهه حسابی دگرگون شده بود، در پاسخ گفت: ...عراقی ها به خاک ما تجاوز کرده اند. اگر ما به جبهه نرویم و از خانه و ناموس مان دفاع نکنیم، چه کسی باید این کار را بکند.

... بغضی گلویم را فشرد و در حالی که سعی می کردم گریه نکنم، گفتم: تو که مدتی پیش به جبهه رفته ای!

- آن بار نوبت من بود که بروم، اما این بار می خواهم به جای دوستم بروم.

-... به دلم برات شده بود این آخرین باری است که رضای عزیزم را می بینم. رضا برای آخرین بار رحیمه را بوسید و به دست من داد و گفت: «مواظب خودت و بچه ام باش!»

... گفتم: «آقای باصولی نمی توانید سر من کلاه بگذارید! رضا شهید شده!»

این را گفتم و چند جیغ بلند کشیدم. سرم بر اثر مشت هایی که به خودم زده بودم به شدت درد می کرد. بر اثر جیغ های بلند من در و همسایه به خانه ما ریختند و هرکسی چیزی می گفت: «چه شده؟»

- مثل اینکه شوهرش توی خرمشهر شهید شده!

- بنده خدا دخترش هشت ماهه است!

- خدا به فریاد دل سوخته اش برسد!

... در این میان چشمم به ماشین سیاه پوش شده ای افتاد که بالای آن عکس قاب گرفته رضا را نصب کرده بودند! جیغ بلندی کشیدم و گفتم: «وای خدا! رضای من رفت! خاک سیاه بر سرم شد.»

... دخترم کلاس دوم بود. یک روز که رفتم تا او را به خانه بیاورم، دیدم حاضر نیست با من به خانه بیاید... بغض کرد و گفت: «همه بچه ها بابا دارند و بابایشان می آید به دنبالشان، چرا من بابا ندارم؟!»

حالا رحیمه پزشک شده است و به دنبال تدارک دوره تخصصی پزشکی اش است.

در کتاب «دریا خانم» همه این زیبایی ها را خواهید خواند. سید قاسم یاحسینی، بیش از ده ساعت با آذر خانم در بوشهر گفت و گو کرده که حاصل آن همین کتاب «دریا خانم» است. این کتاب سومین تجربه یاحسینی در گفت وگو با همسران شهید است. غلبه محتوا در این کتاب با اصل زندگی است که تحت تأثیر جنگ قرار می گیرد.

یاحسینی خیلی زیبا زندگی آذر را ترسیم کرده است. فقر او را جالب تبیین نموده و دفاع او از ارزش ها را پررنگ کرده است.

نویسنده در صفحه ۹۰ با زیبایی خاصی می نویسد: گاهی می گفتم: «ای بی وفا! حلقه نامزدیمان را نتوانستی نگه داری!» و رضا با لحن شیطنت آمیزی می گفت: «من چه کار کنم، «دریا خانم» آن را به زور از من گرفت!»

رضا در دریا حلقه نامزدی اش را گم کرده بود و سخن از «دریا خانم» داشت. تازه می فهمی چرا اسم این کتاب را «دریا خانم» گذاشته اند.

«دریا خانم» در ۱۴۴ صفحه و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. خواندن این کتاب ساده و صمیمی برای همه جذاب خواهد بود اما شاید زنان و دختران جوان با خواندن این کتاب لذت بیشتری ببرند؛ لذت آشنایی با سرمشق های مقاومت و درس آموزی از زندگی زنی که خواست روی پای خودش بایستد و توانست و ایستاد.

علی شیرازی