جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دشمن خشونت و طرفدار حقوق مسلمانان جهان


دشمن خشونت و طرفدار حقوق مسلمانان جهان

نگاهی به آثار و زندگی آلبر کامو

«آلبر کامو» از احساس و عواطف انسانی پشتیبانی می کرد و برای برقراری عدل را ازراه خشونت و بی عدالتی مطرود دانسته و هیچ گاه از گفتگو در مورد فقدان حقوق مسلمانان جهان دست برنداشت. «آلبر کامو» رمان نویس و نمایشنامه نویس و مقاله نویس فرانسوی در۱۰ نوامبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات عمیق و وسیع در ادب و فلسفه، در الجزایر به تدریس پرداخت و به علل مزاجی دنباله آن را رها کرد و به تئاتر روی آورد.

در ۱۹۳۵ گروه تئاتر «اکیپ» را به وجود آورد که از گروه جوانان پیشرو تشکیل شده بود و تا ۱۹۳۸ کارگردانی نمایشنامه ها و سرپرستی آن را برعهده داشت; پس از آن در شمال آفریقا یا در پاریس به روزنامه نگاری پرداخت.

میان سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۴۱ آثاری درباره جنگ انتشار داد که او را به شهرت رساند. در ۱۹۳۷ «پشت و رو» و در ۱۹۳۸ «مراسم ازدواج» را انتشار داد. که مجموعه ای از خاطرات بود. اثری کوتاه، آمیخته با نگرانی که در آن احساس درباره عالم طبیعت به نوعی عرفان وتصوف می رسید. در ۱۹۴۲ «بیگانه» کامو را به توده وسیع مردم شناساند و موفقیت فراوان به دست آورد. کامو در این رمان بیهودگی و پوچی دنیایی را نشان می دهد که آدمی از سازش با آن عاجز می ماند. «افسانه سیزیف» در سال ۱۹۴۲ مقاله ای فلسفی است که کامو در آن مانند «ژان پل سارتر» فلسفه اصالت وجود انسان را عرضه کرده است. کامو سالها از دوستان و همکاران وهمفکران نزدیک سارتر بود و به هنگام اشغال فرانسه به وسیله آلمان نازی به نهضت مقاومت پیوست و چون سارتر از پیشروان طبقه روشنفکر این نهضت گشت و پس از مدتها آوارگی در شهرستانها و مناطق به ظاهر آزاد، در پاریس مقیم شد و در سازمان انتشارات گالیمار به کار پرداخت. در ۱۹۴۴ نمایشنامه «سو»تفاهم » را برصحنه آورد.

در این نمایشنامه کامو نشان می دهد که چگونه تقدیر از افراد بیگناه، جنایتکار می سازد. کامو از ۱۹۳۳ سردبیر روزنامه زیرزمینی «کومبا» را برعهده گرفت و تا ۱۹۴۶ که فعالیت ادبیش را آشکار ساخت، به این کار اشتغال داشت. شعار روزنامه کومبا «از مقاومت تا انقلاب» بود. نمایشنامه «کالیگولا» در دسامبر ۱۹۴۵ اولین بار برصحنه آمد و پس از تجدید نظر در ۱۹۵۸ بار دیگر به نمایش گذارده شد. کامو در این اثر بیان می کند که هیچ مقیاس مشترکی میان عواطف و امیال و خواستهای ما و اراده تقدیر که بر ما حکومت می کند، وجود ندارد و یگانه راه آن است که آدمی به وسیله اعمال پوچ ارادی خود به پوچی سرنوشت پاسخ گوید و بدین طریق آزادی و رهایی خود را از تقدیر به دست آورد.«حکومت نظامی» در ۱۹۴۸ بر صحنه آمد و نمایشنامه ای متوسط تلقی شد. در این نمایشنامه که ثمره همکاری کامو و «ژان لوئی بارو» است، با وجود توجه به اشغال فرانسه و وضعی که فرانسویها در برابر اشغالگران به خود می گیرند، پا از مساله جاری فراتر گذارده شده است و قدرتهایی در آن عرضه گشته که به آدمی امکان می دهد تا در برابر تقدیر قد برافرازد.

از این رو نمایش حکومت نظامی تا حدی درهم و دور از ذهن شناخته شد. نمایشنامه «دادگران» ۱۹۴۹، حدود عادلانه و منصفانه جنایت و ایجاد وحشت و ترس را تعیین می کند. کامو در ضمن کار تئاتر رمان «طاعون» را در ۱۹۴۷ منتشر کرد که اقبال فراوان و مداومی یافت و تا ۱۹۶۰ ششصد و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفت و دامنه شهرت و افتخار کامو در فرانسه و خارج از آن گسترش داد و به دریافت جایزه منتقدان نایل آمد. موضوع رمان طاعون به ظاهر توصیف شهر طاعون زده «اوران » است.

شهری بازرگانی که در نظر کامو بسیار زشت می نماید و در آن عشق، ثروت و سودجویی، همه چیز را تحت الشعاع قرار داده است. در حقیقت طاعون اشاره ای است به زندگی مردم فرانسه به هنگام اشغال ارتش آلمان و همچنین اشاره ای به بدبختی مشترک بشر. از نظر کامو در جامعه طاعون زده هرگز عدالت و آزادی حکومت ندارد و سوداگران و پول پرستان بلایی چون طاعونند که جز مرگ ره آوردی برای جامعه به همراه نمی آورند. کامو پیوسته درصدد نابود ساختن ستمگری و خشونت و مکر وخدعه از پهنه جهان است . تسلیم در برابر ستمگری را خود گناهی بزرگ می شمرد، طغیان و ازنو ساختن را یگانه وظیفه بشر می داند و مقاومت و کوشش خستگی ناپذیر و مشترک را در برابر تقدیر می ستاید. کامو به نیروی پایداری بشر ایمان دارد.

در ۱۹۵۰ کامو مقاله های گوناگون خود را درباره سیاست، اجتماع و ادبیات که از ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۸ انتشار داده بود، در مجموعه «نوشته های جاری» فراهم آورد. انتشار کتاب «مرد عصیانگر» ۱۹۵۱ ، تحلیلی از انقلاب روسیه، موجب شد که رابطه معنوی و همفکری کامو و سارتر قطع گردد. مناظره و مشاجره قلمی این دو متفکر با قطعه های گوناگون دیگر که میان سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳ نوشته شده بود، در دو جلد از مجموعه نوشته های جاری وجود دارد که در ۱۹۵۳ انتشار یافت. کامو از احساس و عواطف انسانی پشتیبانی می کرد، اما برای برقراری عدل راه خشونت و بی عدالتی را مطرود می دانست و انقلاب را از راه اعمال زور و آدم کشی محکوم می کرد، در حالی که سارتر معتقد بود که انسان در مبارزه ناچار از اعمال زور و خشونت است و کسی که بخواهد دور از پیکار بماند، چنان است که گویی با بیدادگران همکاری می کند.

انسان مبارز چون سربازی است که باید در صف دیگران بجنگد نه به تنهایی. اختلاف کامو و سارتر در جریان جنگ الجزایر شدت یافت، کامو عشق ومسالمت، و سارتر مبارزه را برگزید. کامو برخلاف زمان جنگ دوم جهانی در جنگ الجزایر سکوت اختیار کرد و سارتر با شهامت از منافع مردم الجزایر دفاع کرد. کامو در ۱۹۵۳ به تئاتر بازگشت و نمایشنامه هایی از «فاکنر» و «داستایفسکی» اقتباس و کارگردانی کرد. در ۱۹۵۴ مجموعه «تابستان»را، شامل نوشته های گوناگون، انتشار داد و در روزنامه «اکسپرس»با فعالیت بسیار به کار پرداخت. در رمان «سقوط»(۱۹۵۶) به نظر می آید که کامو به جانب یاس و سرخوردگی کشیده می شود. انسانی که در رویای فضیلت بسر می برد، بی هیچ پروایی به شیطنت سوق داده می شود و با لحنی تلختر از طاعون از دشواریهایی سخن می گوید که در راه یافتن روشی عملی برای زندگی وجود دارد. راهی که هم با ادراک کلی از پوچی زندگی، سازگار باشد و هم در عین محدودیت و آزادی فردی، در رابطه انسانی با دیگران. کامو در ۱۹۵۷ در مجموعه «تبعید و دیار خویش» ۶ داستان کوتاه فراهم آورد که موضوع همه آنها برادری در عالم بشریت و دشواریهایی است که در این راه وجود دارد. در همین سال یعنی ۱۹۵۷ کامو به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد و جوانترین نویسنده ای بود که این افتخار را به دست آورد. خطابه هایی را که به مناسبت دریافت این جایزه در سوئد ایراد کرد، در ۱۹۵۸ با عنوان «خطابه های سوئد» انتشار داد. سومین جلد نوشته های جاری در ۱۹۵۸ به مسائل مربوط به الجزایر اختصاص یافته است. قطعه های گوناگون چاپ نشده ای از آثار کامو مانند نمایشنامه «دون ژوان» و رمان «نخستین بشر» پس از مرگش منتشر شد.

کامو در عین حال که در مجاورت نزدیک امور واقعی و جاری کشورش بسر می برد، از وقایع پا فراتر می نهاد تا به مسائل واقعی تر و والاتر دست یابد. شیوه بیان کامو به شیوه نگارش باب روز بستگی ندارد و از فصاحت و سادگی سبک کلاسیک برخوردار است. در اوایل سال ۱۹۵۴ بمب گذاری های گسترده ای از جانب جبهه آزادی بخش ملی در الجزایر رخ داد. کامو تا پایان عمر خود مخالف استقلال الجزایر و اخراج الجزایری های فرانسوی تبار بود ولی در عین حال هیچ گاه از گفتگو در مورد فقدان حقوق مسلمانان دست برنداشت.

در ۱۹۵۵ کامو مشغول نوشتن در روزنامه اکسپرس شد. او در طول هشت ماه ۳۵ مقاله تحت عنوان «الجزایر پاره پاره» نوشت.

در ژانویه ۱۹۵۶ کامو برگزاری یک گردهمایی عمومی در الجزایر را عهده دار شد که این گردهمایی مورد مخالفت شدید دو طرف مناقشه، جبهه تندرو فرانسویان الجزایر و مسلمانان قصبه، قرار گرفت. کامو در آخرین مقاله ای که در مورد الجزایر نوشت تلاش کرد از گونه ای فدراسیون متشکل از فرهنگ های مختلف بر مبنای مدل سوئیس برای الجزایر دفاع کند که این نیز با مخالفت شدید طرفین دعوا روبرو شد. از آن به بعد کامو به خلق آثار ادبی پرداخت و داستان هایی کوتاه که مربوط به الجزایر بودند را منتشر ساخت. او در عین حال به تئاتر پرداخت. دو نمایش نامه اقتباسی «در سوگ راهبه» اثر «ویلیام فاکنر» و «جن زدگان» اثر «فیودور داستایوسکی» از کارهای کامو در تئاتر بود که با استقبال زیادی روبرو شدند. کامو در ۴ ژانویه ۱۹۶۰ در حادثه اتومبیل جان سپرد.

نویسنده : علی یعقوبی