جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

داستان هایی به سبک نمایشنامه


داستان هایی به سبک نمایشنامه

نگاهی به مجموعه داستان کوتاه یک روز قشنگ بارانی اریک امانوئل اشمیت

یک روز قشنگ بارانی مجموعه یی است مشتمل بر پنج داستان کوتاه اثر اریک امانوئل اشمیت (۱۹۶۰م) نمایشنامه نویس و نویسنده معاصر فرانسوی برگردان از کتاب Odette Toulemonde et autres histories ,c۲۰۰۶ که به همت ترجمه خانم شهلا حائری توسط نشر قطره در سال ۱۳۸۶ با تیراژ ۳۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۰۰ تومان به چاپ دوم رسیده است. اریک امانوئل اشمیت را می توان نویسنده برجسته یی دانست که توانایی اش را در بیشتر آثارش در قالب نمایشنامه ارائه کرده است. به عنوان نمونه از آثار وی که به فارسی ترجمه شده اند می توان به نمایشنامه های خرده جنایت های زناشوهری، نوای اسرار آمیز و مهمانسرای دو دنیا اشاره کرد که توسط نشر قطره به چاپ رسیده اند.

پنج داستان کوتاه (یک روز قشنگ بارانی، غریبه، ادت معمولی، تقلبی و زیباترین کتاب دنیا) که توسط مترجم از کتاب مورد اشاره بالا در مجموعه یک روز قشنگ بارانی گردآوری و ترجمه شده اند، هریک با روایت های مختلف اما پنداری نزدیک، حکایت زنی را بازگو می کنند. زنانی با شخصیت های منحصر به فرد و متفاوت که ویژگی های هرکدام در روایتی قابل تبدیل به عینیت بازتاب یافته است و این قابلیت عینی که در ذهن خواننده به اجرا نزدیک می شود، نشات گرفته از تجربه و تبحر اشمیت در ژانر نمایشنامه نویسی است، گویی خواننده در متن چون بیننده یی حضور می یابد و زوایای آن را برای خود به راحتی تصویر می کند. سادگی محسوس در نوشتار این داستان ها از توجه مولف به عینی کردن آثار و ایجاد قابلیت های همذات پندارانه در آنها برای طیف وسیعی از خوانندگان حکایت دارد که در ارائه آنها ضمن توجه و بهره گیری از تعاریف و مشخصه های داستان کوتاه سعی کرده از فراروی های فنی و ویژگی های خاص در ظرفیت های این ژانر ادبی صرف نظر و با نگاه دقیق به قابلیت های انطباق آن با نمایشنامه آنها را به هم نزدیک کند.

داستان اول این مجموعه - یک روز قشنگ بارانی - حکایت از تضاد دو تفکر در نوع نگاهی دارد که هر کدام به موجودیت خود و دنیای پیرامون شان دارند؛ تضادی که منتج از دیدگاه متفاوت شخصیت های اصلی داستان به زندگی شده است. دیدن زیبایی ها، توجه به ماهیت عشق، طبیعت گرایی و حس و لمس تفکرات آرامش زا و پذیرفتن واقعیات، در یکی از شخصیت ها (آنتوان) و در مقابل صرف انرژی برای دستیابی به دو خواسته متضاد (آرمان گرایی و روشن بینی) و انتزاعی پنداشتن حس خوشبختی و تمرکز بر نگاهی محدود به نقاط منفی و تحلیل دهنده در شخصیت دیگر (هلن) که روایت در زوایای مختلف خود تصویر و ذهنیتی از به هم آمیزی این دو را دنبال می کند و گویی مولف در طول روایت پسندیده و غالب بودن افکار منطبق بر روحیات درونی و پاک انسانی را به عنوان نقطه عطف، مد نظر داشته است. داستان کوتاه غریبه، با نوع روایتی متفاوت به لحاظ همسانی با سایر آثار این مجموعه (ایجاد شور زندگی)، حکایت از زنی دارد که بر اثر اتفاقات بیرونی و آنچه پیرامونش در حال وقوع است، دچار توهماتی درونی شده که او را به فردی چندشخصیتی و دارای روحیات متفاوت با افت و خیزهای نامانوس و بی ثبات تبدیل کرده است. داستان کوتاه غریبه روایتی است که در کش و قوس توهمات و واقعیات در رفت و آمد است.

آنچه در داستان ادت معمولی جلوه می کند نوعی مبارزه مستتر در روایت با وضعیت و تفکرات بورژوازی و تصورات شبه روشنفکری و در مقابل برجسته کردن عواطف عمیق و لطافت روحیات انسانی به دور از تداخل با مسائل بیرونی و تا حدی آرمانی است. این توجه در قالب شخصیت های داستان ادت معمولی و باتازاربالزان در تفاوت زیستگاهی و تنوع تفکرات شان گنجانده شده و در طول روایت رخ می نماید. در این داستان کوتاه نیز خواننده درمی یابد مولف درصدد اشاره به وجود ماهیت عشق و امید نهفته در زوایای مختلف زندگی است. داستان کوتاه تقلبی در ادامه روند نگرشی که مولف در داستان های قبل این مجموعه به خواننده داده است، حکایت زنی (امه فاوار) را به تصویر می کشد که ۲۵ سال از بهترین سال های عمرش را وقف احساساتش می کند و هنگامی که با وقایعی که در داستان اتفاق می افتد روبه رو می شود خود را ساده لوح و بی ارزش می پندارد و محکوم به شکست می داند، اما آنچه در ادامه روایت پس از مرگ وی اتفاق می افتد، خواننده را با چالش مواجه می کند که آیا تصورات و تفکرات امه فاوار برای نتیجه گیری صحیح و کافی بوده است؟

در آخرین داستان کوتاه این مجموعه اگرچه باز هم با سبک نوشتاری ساده و یکدست در نگارش روبه رو هستیم اما به نظر می رسد در آن مولف علاوه بر توجه به ایجاد حس آمیزی در خواننده به آرمان گرایی در تفکرات سیاسی در کنار وجود احساسات رقیق انسانی در زنانی مبارز نیز نگاه ویژه یی داشته است. الگا زنی است که به رغم پوست تیره اش شباهتی به سیاهپوستان ندارد و هنگامی که برای مجازات به گولاگ (اردوگاه کار اجباری در اتحاد جماهیر شوروی) برده می شود و در کنار زنانی قرار می گیرد که نظام حکومتی استالینی به جرم افکار انحرافی سیاسی محکوم شان کرده، ناگهان به دلیل موهایش مورد توجه تاتیانا و سایر هم بندانش قرار می گیرد، و در آن وضعیت اسفبار بارقه یی از امید را در دل آنها می افکند. اما به راستی چه تصور و تاملی در ذهن آنها شکل گرفت که می توانست به رغم وجود افکار کسالت بار و احساس پشیمانی ناشی از قطع امید از دنیای بیرون، امیدی تازه برای رابطه شان با دنیای پیشین و امکان بوسیدن فرزندان شان باشد؟ این تصور همانی است که روایت را به پایانی خوشایند و آرمانی نزدیک می کند و منجر به خلق زیبا ترین کتاب دنیا می شود که زنان آزادیخواه، یاغیانی که از نظر نظام استالینی خطرناک بودند، هریک روی سه صفحه برای دختران شان نوشته بودند چراکه بیم داشتند دیگر هرگز آنها را نبینند.

روی هر برگ یک دستور...

در آخر نکته یی که قابل ذکر و تحسین است ترجمه روان، شیوا و کم نقص خانم شهلا حائری است که به دلیل سابقه و تجربه ایشان در زمینه ترجمه، نقد و نویسندگی شفاف است بی آنکه در ظرافت ها و ظرفیت های خاص زبانی، خللی وارد شده باشد زوایای مختلف منظر مولف اعم از روایی و پنداری به زبان فارسی برگردانده شده است.

علیرضا عباسی



همچنین مشاهده کنید