چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مختصری درمورد ریمون رادیگه
«او کوچک، پریده رنگ و نزدیکبین بود. موهایش آشفته بر گردنش ریخته بودند و در آفتاب اخم میکرد. وقت راه رفتن میجهید و لیلی میکرد. برگهی کوچکی از دفترچهی جیبیاش میکند، کف دستش با آن سیگارتی درست میکرد.
طبق عادت آن را جلوی چشمش میگرفت تا قطعه شعر کوتاهی را از رویش بخواند.» این جملات را «ژان کوکتو» از «ریمون رادیگه» به خاطر میآورد. این نابغه که تأثیر غیر قابل انکاری بر ادبیات سالهای ۱۹۲۰ میگذارد را دوستانش «آقاکوچولو» مینامیدند. پدرش «موریس رادیگه» طراح و کاریکاتوریست معروفی بود که غیر از ریمون شش فرزند کوچکتر از او نیز داشت.
«ریمون رادیگه» بعد از اتمام تحصیلات اولیه، موفق به دریافت بورسیهی دبیرستان «شارلومان» پاریس میشود. اما تمام وقتش را برای خواندن آثار نویسندههای قرن هفدهم و هجدهم صرف میکند.
به طوریکه در پانزده سالگی قدرت ارزشگذاری بر آثار «مادام
دولافایت»، «پروست»، «رمبو»، «مالارمه»، «لوتریامون» و دیگران را دارد که درسش را رها میکند تا روزنامهنگاری را تجربه کند. «ژوزف کوسل» درمورد او مینویسد که زندگیاش، هیچ از درونش منظمتر نبود. نه خوشآهنگتر، نه متعادلتر، و نه قانونمندتر. «او میتوانست مدام مشروب بخورد. تمام شب را نخوابد. برای عشقبازی از اتاقی به اتاق دیگر پرسه بزند. و با اینحال ذهنش واضح و محکم کار کند. او منطقی شگفتانگیز و قابل اعتماد داشت».
«ریمون رادیگه» مهمترین ملاقات زندگیاش را در ۱۹۱۸ با «ژان کوکتو» انجام میدهد که بلافاصله وجود استعداد پنهانی را در او کشف میکند. او از شعرهایی که «رادیگه» برایش میخواند به شوق میآید و زمان زیادی را برای کمک به بالیدنش صرف میکند. آنها مجلهی «خروس» را با «ساتی» و «پولان» منتشر میکنند.
«رادیگه» در اولین شماره، مقالهای مینویسد که چنین با حروف درشت آغاز میشود: «از سال ۱۷۸۹ مجبورم میکنند که فکر کنم. من از این فکر کردن سر درد دارم». بعدها «ژان کوکتو» با اشاره به این جمله در نقدی از او مینویسد: «انتقاد همیشه مقایسه میکند. او ولی غیر قابل مقایسه است». ب
ه این ترتیب «ریمون» جوان خود را به جامعهی هنری آن زمان میشناساند. از طریق این مجله او با کسانی همچون «آندره سالمون»، «ماکس جاکوب»، «پیر رووردی» و «فرانسوا برنوار» آشنا میشود. علاوه بر این او با نقاشانی چون «ژان گری»، «پیکاسو»، «مودیگلیانی»، «ژان هوگو» و آهنکسازان جوانی چون «میلو»، «ژرژ لوریک»، «فرانسیس پولان» و «آرتور اونوژه» معاشرت دارد که در آثار همهی آنها علاقهها و خصوصیات مشترکی را کشف میکند.
«ریمون رادیگه» پس از همکاری در بازبینی آثار «تریستا تزارا» و «آندره برتون»، در ۱۹۱۹ «پل و ویرجینی» را همراه «ژان کوکتو» مینویسد و منتشر میکند. سپس مجموعه شعر «گونههای آتشین» را در ۱۹۲۱ منتشر میکند و بعد همچنان با تشویق «ژان کوکتو» رمان «دیو در تن» را مینویسد.
اساس این رمان از آنجا آغاز میشود که «ریمون رادیگه» در جایی مینویسد: «من به خوبی متوجه ایرادهای خود هستم. اما چطور اصلاحشان کنم؟ آیا این اشتباه من بوده است که وقت اعلام جنگ فقط دوازده سال داشتهام؟ درست زمانی که میخواستم خود را بشناسم و بسازم. زمانی که چهار سال از بهترین فرصتهای پسران جوان در آن صرف شد.»
در این رمان داستان عشق دختر و پسر جوانی مطرح میشود که حالتهای درونی قهرمانها بیشتر با استفاده از ضمیر اول شخص بیان میشود. شوهر دختر جوان در خط مقدم جبهه میجنگد و «رادیگه» در این رمان پسر جوانی را در روزگار مبتلا به جنگ میسازد که بدون درک عشقی که در آن گرفتار شده، زندگی دختر را به بازی میگیرد و نابود میکند.
او حتی وقتی که دختر در غیاب شوهرش از او باردار میشود، حاضر به قبول مسوولیتش نمیشود. گرچه این اثر بیشتر شبیه گزارش انسانی است که صادقانه خود را متهم میکند و گاه بسیار به زندگی و شخصیت نویسندهاش نزدیک میشود، اما نباید آن را یک اتوبیوگرافی تحریف شده دانست. این رمان بیشتر از آنکه عاشقانه باشد، تراژدی جنگ سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ از نگاه یک پسر جوان است.
این رمان در ۱۹۲۳ توسط «برنارد گراسه» با عنوان تبلیغاتی «اولین اثر یک رماننویس هفده ساله» منتشر میشود که با وجود نگاههای بدبین و تحقیرآمیز، بلافاصله موفقیت بسیار زیادی کسب میکند. «رادیگه» در مقالهای برای معرفی کتابش در روز انتشار چنین مینویسد: «این یک حقیقت است که برای نوشتن باید زنده بود. اما من میخواهم بدانم در چه سنی حق داریم بگوییم «من زندهام»؟ اگر کمی به این موضوع فکر کنیم به سادگی از اینکه فردی را بخاطر جوان بودنش تحقیر کنند متعجب میشویم. زیرا یکی از آنها رمان مینویسد.»
«ریمون رادیگه» در همین سال کار نگارش دومین و آخرین رمانش با عنوان «ضیافت کنت اورژل» را به پایان میبرد. سپس ناگهان دچار تب حصبه میشود و در ۱۲ دسامبر میمیرد.
میگویند که او این پایان زودرس زندگیاش را حس کردهاست وقتی که در آخرین صفحه از رمان «دیو در تن» مینویسد: «مرد نامنظمی که قرار است به زودی بمیرد و شکی در آن ندارد، اغلب تحت تاثیر نظم اطراف خودش قرار میگیرد.
زندگیاش تغییر میکند. کاغذهایش را مرتب میکند. خوب میخوابد و زود از خواب بیدار میشود. از شرارتهایش صرفنظر میکند و به این ترتیب مرگش بیشتر از آنکه خشونتبار باشد، غیرمنصفانه به نظر میرسد. او شاد زندگی میکند». او نیز در دو سال آخر زندگیاش نظمی شدید و داخلی به خود تحمیل کرده است.
«ژان کوکتو» در مقدمهی تاثیرگذاری که بر رمان «ضیافت کنت اورژل» مینویسد و در ۱۹۲۴ توسط «برنارد گراسه» منتشر میکند، آخرین حرفهای دوست جوانش را اینطور به یاد میآورد: «گوش کنید. امروز ۹ دسامبر است. به چیزی وحشتناک گوش کنید. من ظرف سه روز توسط سربازان خدا تیرباران خواهم شد.
من فرمان را شنیدهام». او سپس میگوید: «رنگی وجود دارد که میگردد و مردم را در خود میبلعد. نمیتوان آن را از خود راند و دور افکند، زیرا آن رنگ دیده نمیشود». «کوکتو» مینویسد: «سپس او با شگفتی به پدرش، مادرش و دستهایش نگاه کرد و نام تکتک ما را به زبان آورد. او شروع شد».
«ژان کوکتو» پس از آن در ۱۹۵۲ در مقالهای با عنوان «دانشآموزی که معلم من شد» درمورد «ریمون رادیگه» مینویسد: «او نهالی است که به چند گونه خود را مینمایاند. در «شیطان در تن» این نهال از ریشهها میگوید. در «ضیافت کنت اورژل» این نهال گل میدهد و عطر این گل را نشانمان میدهد».
ترجمه: نفیسه نوابپور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست