دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
ضرورت گفت وگو میان اسلام و غرب
رابین کوک وزیر خارجه پیشین انگلیس در یکی از سخنرانیهای خویش به موضوع مهمی میپردازد، که بسیار جای اندیشیدن دارد: «برخی میگویند، غرب نیاز به دشمن دارد و با اینکه جنگ سرد رفته و باز نمیگردد، اما اسلام جایگزین اتحاد شوروی قدیم به عنوان دشمن شده است. و میگویند: برخورد تمدنها صورت خواهد گرفت و گریزی از آن نیست. و من میگویم: آنها اشتباه میکنند و اشتباه بسیار بزرگی میکنند. لذا ما نیاز به اسلام به عنوان دشمن نداریم، بلکه نیازمند اسلام به عنوان یک دوست هستیم. تمدنهای ما و دیانتهای ما با هم فرق دارند، اما این بدان معنا نیست که ما نمیتوانیم با هم زندگی کنیم و با هم هماهنگ بوده و یکدیگر را دوست داشته باشیم.» ۱ به تازگی کتاب اسلام و غرب، نوشته محمود حمدیزقزوق، اندیشمند برجسته مصری که اکنون نیز وزارت اوقاف مصر را بر عهده دارد، با کوشش حجتالله جودکی ترجمه و منتشر شده است.
محمود حمدیزقزوق دانشآموخته دانشگاه الازهر میباشد و دکترای خود را در فلسفه از دانشگاه مونیخ آلمان دریافت کرده است. وی سالهای زیادی را به مطالعه و پژوهش درباره شرقشناسی، فلسفه و اندیشه اسلامی گذرانده و ۲۷ جلد کتاب در کارنامه فعالیتهای علمی و پژوهشی وی دیده میشود. همچنین وی از همکاران و دوستان زندهیاد پروفسور جواد فلاطوری نیز به شمار میرود و سالها در کنار ایشان به کارهای مطالعاتی مشغول بوده است. کتاب «اسلام و غرب» شامل ۹ فصل میباشد و به موضوعهای مهمی چون؛ تاریخ شرقشناسی و تحولات آن، جهاد و بنیادگرایی اسلامی، گفتوگوی تمدنی میان جهان اسلام و غرب، روابط فرهنگی میان جهان اسلام و غرب، امکانات گفتوگو و چشمانداز همکاری، ضرورت گفتوگو، موانع تفاهم، راههای گفتوگو، دین در عصر حاضر، تاریخ روابط اسلام و مسیحیت، بازسازی اعتماد میان جهان اسلام و غرب، سوءفهم اسلام در غرب و علل آن و... میپردازد. زقزوق، در مقدمه کتاب مینویسد: «از آن نظر که جهان امروز ما همچون دهکده جهانی بزرگی است که همه بهگونهای بر یکدیگر تکیه دارند، پس به نفع طرفین (اسلام و غرب) است که درباره علل واقعی که منجر به اوضاع کنونی گردیده، تحقیق کنند و به این نکته پی ببرند که آیا این مسئله زاییده عوامل نزدیک به عصر حاضر است یا ناشی از انباشته شدن مسائل تاریخی گذشته است و چگونه میتوان جنبه مثبت این رابطه را گسترش داد و از مسائل منفی آن خلاصی یافت تا دیوار اعتماد از نو میان طرفین برقرار شود که در آن خللی راه نیابد. این مسئله نیازمند صراحت، شفافیت و نقد سازنده و بهدور از پنهان ساختن حقایق است تا بلکه راه از سرگیری همکاری مشترک بر پایههای صحیح جهت بهرهمندی دو طرف و نیز جهانی که در آن زندگی میکنیم و متعلق به همه ماست، هموار گردد.» به خاطر داشته باشیم، در نظریه برخورد تمدنها، نسبت به موضوع غرب و سایرین و بهویژه غرب و اسلام حساسیت فراوانی نشان داده شده که البته خالی از ابهام نیست.
ساموئل هانتینگتون، هم در تقسیمبندی تمدنها و هم در هشداری که نسبت به رویارویی تمدن اسلامی-کنفوسیوسی و غرب میدهد، به نظر میآید تا اندازهای دچار شتابزدگی شده باشد، هرچند میدانیم او به دنبال ایجاد زمینهای برای برخورد و جنگ نبوده و نیست، اما به عبارتی نوع گفتار و اندیشهاش، به هراس از دیگری که موضوعی خطرناک و تنشآفرین است، میانجامد و این نکته بسیار مهمی است و نادیده انگاشتن آن از سوی اهالی اندیشه فضای بیاعتمادی را گسترش داده و میتواند به بروز جنگ و ستیز بینجامد. به باور نگارنده اندیشیدن درباره سخنان رابین کوک و محمود حمدیزقزوق، سرانجام ما را متوجه موضوع مهمتری خواهد کرد و آن شناخت «دیگری» است. امروز نگاه ساکنان گیتی نسبت به روزگاران کهن تغییر یافته و به خوبی دریافتهاند که هر آسیب و خسارتی بر هر بخشی از جهان، تاثیر مستقیم و آشکاری بر دیگر بخشها خواهد داشت و اینگونه است که در جهان کنونی نیاز به درک متقابل از یکدیگر و تفاهم، اهمیت دوچندانی مییابد زیرا پیشرفتهای نظامی ابعاد خسارتها را وحشتناکتر از همیشه کرده است.
دیگر نمیتوان بخشهای متنوع و مختلف انسانی را دنیاهای گوناگونی دید که تاثیری بر همدیگر ندارند، امروز این مجموعه یک پیکره گسترده انسانی را شکل میدهد اما از سویی نیز، مفهوم «دیگری» هنوز در جای خود قرار دارد. شایسته است این نکته را در نظر بگیریم که مفهوم«من» با توجه به مفهوم «دیگری» معنا مییابد و شناخت من به شناخت دیگری وابسته است، «دیگری» مانع و یا خطر به شمار نمیآید، پس در گام نخست فرو ریختن دیوار خود ساخته میان ما و دیگری اهمیت مییابد، دیواری که زاییده ترس و هراس ما از یک موجود ناشناخته، احساس خطر و تصور نادرست از دیگری است. بهتر است برای شناسایی مفهوم دیگری (که ناشناخته مانده) تلاشهای بیشتری شکل بگیرد، هر چند این مسیر ناهموار به نظر آید، ولی بدانیم این کوشش خردمندانه ما را با چالش با خود و پیرامونمان مواجه خواهد ساخت و دستاوردهای گرانبهایی را میتواند برای ما به ارمغان بیاورد.
اگر نیک بیندیشیم، طرح موضوع برخورد تمدنها با اشاره به مناسبات دنیای قدیم و تکیه بر مطالعات تاریخی همراه است و به این ترتیب گاهی افراد به این نتیجه میرسند که رویارویی و ستیز، گریزناپذیر خواهد بود زیرا جستوجو در درازای تاریخ نتیجه خوشایندتری هم نمیتواند داشته باشد جز اینکه از انبوه جدالها، خشونتورزیها و تاریکیها چشم بپوشانیم!... و این پرسش جدی است که چه دلیلی دارد مناسبات دنیای قدیم، اساس تحلیل و فهم ما از روابط میان فرهنگها و تمدنها باشد؟ بهتر است این نکته را در نظر داشته باشیم؛ مناسبات دنیای جدید نسبت چندانی با مناسبات دنیای قدیم ندارد، بر مفاهیم تازهای تکیه دارد و «گفتوگو» نیز دستاورد دنیاینو است. در گذشته کمتر نشانهای از گفتوگو وجود دارد و اگر گفتوگویی هم وجود داشته باشد تلاشی جهت ترویج یک راه،اندیشه،عقیده و... بوده و نه چیزی بیش از آن، اما اگر گفتوگو حرکت در مسیر کشف حقیقت باشد، باید حس حقیقتخواهی در ما بیشتر از عشق و علاقه به فرهنگ، تمدن، سنت و... خودمان باشد تا اگر زمانی با حقیقتی مواجه شدیم، بتوانیم آن را بپذیریم زیرا نباید آنچه به آن دل بستهایم مانع از پذیرفتن حقیقت بشود... همچنین درباره موضوع گفتوگوی فرهنگها و تمدنها نیز نگاه به گذشته و جستوجوی راهحلهایی بر اساس شکل مناسبات در قرنهای دور یا اینکه تمدنها در دنیای قدیم چه روابطی داشتهاند، چه تاثیری بر هم گذاشتهاند یا... موضوع نسبتا همیشگی ماست و هرچند تا اندازهای در فهم شکل ارتباطات در قدیم موثر است ولی به عبارتی روشنتر، نشانه گریز از مسائل امروز بشر میباشد.
...چندی پیش پروفسور جان اسپوزیتو (John Esposito) استاد روابط بینالملل و مطالعات اسلامی دانشگاه جرج تاون که مدیر و موسس مرکز تفاهم اسلام و مسیحیت در آن دانشگاه است، در ایران بهسر میبرد. در گفتوگویی که با وی داشتم، او بر شباهتهای میان ادیان و دوری آنان از خشونت تاکید داشت، وی که درباره مناسبات میان جهان اسلام و غرب پژوهشهای گستردهای داشته و دارد، میگفت: «به نظر من نقاط خیلی مبنایی میان اسلام و مسیحیت وجود دارد؛ مثل اعتقاد داشتن به خدا، اعتقاد داشتن به یک پیامبر مشخص، اعتقاد داشتن به اخلاق، مسوولیتپذیری، عقوبت، آخرت و همچنین ارزشهای خانوادگی که این ارزشهای خانوادگی ریشه در دین دارد. همینطور در مواجه شدن با پدیده جنگ، هم در اسلام و هم در مسیحیت، خشونت بیش از حد، شکنجه و کشتار بیدلیل، بسیار مذموم و مردود است، یعنی اینکه تجویز نشده و به رسمیت شناخته نشده است.
حالا اگر مسلمانانی یا مسیحیانی در هنگام جنگ یا هرگونه تقابلی آدم میکشند، ربطی به دینشان ندارد، در ادیان پدیده آدمکشی به راحتی مجوز ندارد.»۲ نگرش اسپوزیتو به موضوع ادیان و همچنین اسلام و غرب، از این جهت اهمیت دارد که فارغ از هرگونه داوری درباره موضوع، در جستوجوی مفهوم مداراست و تلاش دارد با درکی عمیقتر نسبت به ادیان، تغییری در فضای مبهم موجود پدید آورد و به این خاطر میکوشد تا نقاط مشترک را برجسته سازد و از سوءتفاهمها بکاهد. همین نگرش تا اندازهای در کتاب محمود حمدیزقزوق نیز دیده میشود؛ بنابراین میتوان به آینده امیدوار و خوشبین بود زیرا کوششهایی که در مسیر شناخت دیگری و فهم متقابل از یکدیگر شکل میگیرد، خود به خود فضای متشنج و پیچیده دنیای کنونی را دگرگون خواهد ساخت.
محمد صادقی
پینوشت:
۱. زقزوق، محمودحمدی، اسلام و غرب، ترجمه حجتالله جودکی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۷، ص ۱۷۴
۲. برگرفته از گفتوگوی نگارنده با جان اسپوزیتو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست