پنجشنبه, ۱۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 6 June, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی كودك آزاری


آسیب شناسی كودك آزاری

نیمه دوم قرن بیستم را می توان با شجاعت و افتخار عصر كودكان نامید بقای جامعه با اطفال است و برای این كه جامعه به رشد و تعالی برسد باید طفل, تربیت و برای زندگی عادی و اجتماعی آماده شود شخصیت كودك در خانواده تكوین می یابد و هر خانواده زیربنای ساختمان فكری نونهالان را تشكیل می دهد

كودكان آسیب پذیرتر از سایر افراد جامعه اند، این آسیب پذیری به علل مختلف از جمله: كوچكی، معایب مادرزادی، بیماری ها، عدم تطابق با محیط و نیز قدرت اندیشیدن و تشخیص بد و خوب است. لذا برای چاره این آسیب پذیری والدین، سرپرستان و مددكاران و كسانی كه مسئولیت آنها را بر عهده دارند باید نخست آشنایی كامل و درستی از این نكات، ضعف ها، بیماری ها و عوامل خطرزا داشته باشند. وقتی كودكی مورد آزار قرار می گیرد از نظر روحی و جسمی با مشكلاتی روبه رو می شود كه در آینده گریبانگیر خود و جامعه اش خواهد بود و در نتیجه مردان و زنان شایسته ای كه باید برای فردای بهتر جهت امور مملكت تربیت شوند؛ به وجود نمی آیند، فقدان چنین افرادی، خانواده و در نتیجه جامعه را به مخاطره می اندازد.

كودك آزاری، مسأله جدیدی نیست و از دید قانونگذاران پنهان نبوده است. برای اولین بار در سال ۱۹۴۶ توسط كافی در گزارش «شكستگی های متعدد استخوان های دراز مطرح شد» . در سال ۱۹۶۲ كمپی نتایج صدمات عمدی وارد به كودك و اثرات سوء آن را با اصطلاح «سندرم» كودك كتك خورده معرفی كرد و امروزه اصطلاح آسیب های جسمانی عمدی مقبولیت عمومی بیشتری پیدا كرده است.از سال ۱۹۹۰هر سه ماه یك بار، مجله كودك آزاری در آمریكا منتشر می گردد. در این مجله كودك آزاری جسمی مورد بازنگری قرار می گیرد تا مورد توجه اولیای امور، متخصصین اطفال، مددكاران اجتماعی، آموزگاران و سایر افرادی كه با كودكان كار می كنند قرار گیرد. امروزه یكی از مسایل مهمی كه متخصصین اطفال، مددكاران اجتماعی، پزشكی قانونی و كسانی كه با كودكان كار می كنند درگیر آن هستند، آزار فیزیكی، روانی و جنسی كودكان و یا سایر اولیاء (افراد بالغی كه مسئولیت آنان را عهده دار هستند) می باشد. شكنجه و آزار كودكان مطلب جدیدی نیست و از دید قانونگذاران پنهان نبوده است، لیكن به علت بی تفاوتی جامعه دست اندركاران به صورت جدی مطرح نشده است. لازم است مددكاران اجتماعی نسبت به این مشكل اجتماعی آگاهی داشته باشند تا بتوانند از طریق پیشگیری و دادن آگاهی به خانواده ها از این معضل اجتماعی جلوگیری نمایند.

انواع كودك آزاری

كودك آزاری به سه دسته تقسیم می شود:

۱- كودك آزاری جسمانی

۲- كودك آزاری جنسی

۳- بی توجهی به كودك

كودك آزاری به حالت بالینی كودكانی (معمولاً زیر سه سال) گفته می شود كه یك بار یا به دفعات مورد ضرب و شتم و آزار و شكنجه عمدی افراد بالغی كه مسئولیت آنها را برعهده دارند، مثلاً پدر و مادر، قیم و یا والدین رضاعی قرار گیرند. در این سندرم، علاوه بر آزار جسمانی، محرومیت از خوراك و پوشاك، عدم توجه و مراقبت و سرپناه و محرومیت از محبت و عاطفه به طور غیرعمد نیز مطرح است.

اپیدمیولوژی یا همه گیر شناسی

كودك آزاری جسمانی در تمام جوامع به چشم می خورد و ارتباطی با ملیت، شأن اجتماعی و تحصیلات ندارد. البته در مشرق زمین، به دلیل باورهای مذهبی مردم و اعتقاد به این كه كودك هدیه الهی است، كودك آزاری نسبتاً كمتر دیده می شود. این سندرم در تمام گروه های سنی و نژادی و سطوح مختلف اجتماعی، اقتصادی و در هر دو جنس دختر و پسر دیده می شود. بنابه گزارش مركز ملی پیشگیری از بی توجهی به كودكان و كودك آزاری در آمریكا در سال ۱۹۹۲ حدود ۳ میلیون مورد مشكوك به كودك آزاری وجود داشته كه حدود یك میلیون آن به اثبات رسیده است.

۳۲ درصد موارد آزار جسمانی در كودكان زیر ۵ سال، ۲۷ درصد كودكان ۱۴-۱۰ سال و ۱۴ درصد در سنین ۱۸-۱۵ سال اتفاق افتاده است.

طرح در حال حاضر، بیشتر كشورهای جهان برای حفظ سلامت بچه ها قانونی دارند كه هرگاه والدین آسیبی به فرزندان وارد كنند، در مقابل قانون باید جوابگو باشند؛ چنانچه مجرم شناخته شوند، به كیفر اعمالشان خواهند رسید. در مواردی چنانچه تشخیص داده شود كه این والدین صلاحیت نگهداری طفل را ندارند، بچه از این خانواده گرفته و به مؤسسه های ویژه نگهداری این كودكان یا به خانواده های داوطلب سپرده می شوند.

علل پیدایش این پدیده اجتماعی

دلایل به وجود آمدن كودك آزاری را می توان در سه بعد مورد مطالعه قرار داد: اول خود طفل، دوم والدین (پدر و مادر) سوم كل خانواده.

اول: در قسمت اول مشكلات مربوط به خود طفل است كه ممكن است عامل به وجود آمدن این پدیده باشد. كودكان در هر سن، جنس و قشری در معرض خطر كودك آزاری قرار می گیرند. موارد مهمی كه ممكن است مشكل كودك آزاری را برای طفل به وجود بیاورد، از این قرار است:

۱- كودكان ناهنجار به ویژه دارای عقب افتادگی ذهنی و نقایص جسمانی، بیشتر در معرض خطر كودك آزاری قرار می گیرند.

۲- كودكان سالمی كه والدین آنها را غیرطبیعی می دانند، از جمله كودكان كم رشد، بد خلق، خودخواه و كودكانی كه سخت تربیت می شوند یا خیلی پر تحركند. معمولاً مادران و مسئولان پرورشی با این گونه كودكان به سختی ارتباط برقرار می كنند.

۳- كودكانی كه زیاد گریه می كنند و شاكی و پرتوقع هستند و نیز كودكانی كه با كوچكترین صدا بیدار می شوند و بی قراری می كنند.

۴- كودكان ۳ تا ۵ ماهه كه غالباً اولین فرزند و معمولاً ناخواسته هستند.

دوم: والدین از هر قشر و در هر سنی ممكن است مرتكب كودك آزاری شوند، ولی در موارد زیر امكان آن بیشتر است.

۱- والدین جوان (مادران زیر ۲۶ سال و پدران زیر ۳۰ سال).

۲- مادران بیش از پدران مرتكب كودك آزاری می شوند.

۳- والدینی كه به بلوغ عاطفی نرسیده اند و نیز پدر و مادرانی كه به تنهایی سرپرستی فرزند خود را بر عهده دارند. این حالت بیشتر در زنان مطلقه دیده می شود.

۴- والدینی كه به سرگرمی ها و تفریحات فردی و جمعی از قبیل تلویزیون، رادیو، سینما، میهمانی و غیره دلبستگی شدید دارند و حاضر به چشم پوشی از آنها نیستند.

۵- پدر و مادر ناتنی كه نتوانند كودك را مانند فرزند خود دوست بدارند.

۶- والدینی كه دوران كودكی خوبی نداشته اند و غالباً (در ۹۰ درصد موارد) خود مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گرفته اند؛ واكنش های عاطفی این افراد معمولاً سطحی و افراطی است و محبتی را كه در دوران كودكی از آن محروم بوده اند، از فرزندان خود انتظار دارند. چنانچه فرزند نتواند توقعات عاطفی آنها را برآورده سازد، مورد خشم شدید پدر یا مادر واقع می شود.

۷- افراد مهاجم و كسانی كه زود به خشم می آیند.

۸- افرادی كه در محیط كار خود با همكاران یا مسئولین به نوعی درگیرند.

۹- افرادی كه شغلشان را از دست داده و دچار استرس یا بی پولی اند.

۱۰- مادرانی كه به طور ناخواسته حامله شده و یا حاملگی های پی در پی داشته اند.

۱۱- والدینی كه تنبیه كودك را نوعی آموزش انضباطی می پندارند.

سوم: سومین قسمت مربوط به كل اعضای خانواده است كه شامل موارد زیر می باشد:

۱- خانواده های شلوغ، پرمشكل و ناسازگار، فقیر و تهیدست و دارای مسكن های كوچك.

۲- خانواده های طرد شده از اقوام و اجتماع.

۳- داشتن ارتباط با همسایگانی كه دارای مشكل اخلاقی هستند و نداشتن دوستان خوب خانوادگی.

۴- خانواده های معتاد یا الكلی.

۵- خانواده هایی كه دارای ضریب هوشی پایینی هستند.

مصاحبه با نزدیكان كودك

در صورت مشاهده موارد زیر احتمال كودك آزاری وجود دارد:

۱- والدینی كه از دادن شرح حال كامل ابراز جزئیات واقعه( در مصاحبه) خودداری می كنند.

۲- والدین معمولاً در مصاحبه می گویند كه كودك به طور ناگهانی آسیب دیده یا بیمار شده است و از چگونگی آن بی خبرند.

۳- معمولاً صدمات وارده با توضیحاتی كه در مصاحبه می دهند همخوانی ندارد، بدین ترتیب كه مكانیسم و شدت و نوع آسیب وارده با مطالبی كه در مصاحبه می گویند؛ مغایر است و آسیب های مشهور متعلق به زمان ها در مراحل ترمیمی مختلفند.

۴- شرایط و محلی كه حادثه یا مرگ رخ داده است با توضیحات داده شده مغایر است.

۵- والدین شدیداً منكر آزار رساندن یا آسیب دیدن كودك می شوند.

۶- تأخیر در گزارش در موارد كودك آزاری جسمانی، به رغم آسیب های شدید و جدی، تأخیر عمدی در مراجعه به مراكز درمانی یا گزارش واقعه وجود دارد، در صورتی كه اگر والدین مقصر نباشند، بی درنگ به دنبال اقدامات درمانی می روند.

۷- تغییر شرح حال، چنانچه آزار دهنده احساس كند كه توضیحات اولیه اش مورد سوءظن واقع شده، داستان را تغییر می دهد و بنابراین توضیحات وی مغایر و متفاوت با یكدیگر است.

۸- بیشتر كودكانی كه در شب با آثار ضربه به بیمارستان آورده می شوند و سابقه بیماری قبلی ندارند.

۹- هنگامی كه والدین شخصاً مراجعه نمی كنند و در این رابطه از بستگان دیگر مثلاً خواهر یا برادر كمك می گیرند.

قانون كودك آزاری

از نیمه دوم قرن بیستم تقریباً در سرتاسر جهان به ویژه در كشورهایی كه به توسعه اجتماعی اقتصادی مطلوب تری دست یافته اند، بخش مهمی از منابع مادی و معنوی صرف توجه به مسائل كودكان و حمایت روانی و جسمانی آنان می شود. از این رو در بیشتر كشورها در كنار حقوق عمومی كه شامل آحاد ملت می شود، به تنظیم قواعد و قوانینی مبادرت ورزیده اند كه مشخصاً ناظر بر حقوق بالغان است و بنا به درجه توسعه اجتماعی و اقتصادی، امكانات و البته شرایط فرهنگی جامعه، حقوق كودك در جوامع مختلف یكسان نیست و مهم تر اینكه درجه اعمال حقوق قانونی بنابر امكانات دولت و مؤسسات خصوصی مربوط متفاوت است. دولت با توسل به قوه قضایی و اجرایی از جمله كاربرد مجازات های سنگین، برخورداری تمام كودكان از این حق را تضمین می نماید. منظور از حقوق كودك، حقوقی است كه كودك به مناسبت خردسال بودنش دارد یا از آن محروم است.

كودكی

كودك یا صغیر در اصطلاح حقوقی به كسی گفته می شود كه از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد. چون حیات واقعی با تولد شروع می شود، بنابراین دوران كودكی هم با تولد آغاز می گردد. قانون مدنی در تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ كه در اصلاحیه سال ۱۳۶۰ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده، اعلام داشته است. سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سالگی و نزد پسر پانزده سالگی است، كه از نظر فقهی، حقوقی، پزشكی و روانپزشكی نیز مسأله قابل توجهی بوده و باید مورد تأمل و بحث خاص خود قرار گیرد كه از حوصله و موضوع مقاله حاضر خارج نشود.در حقوق اسلام به نگاهداری و تربیت طفل حضانت گویند. طبق ماده ۱۶۸ قانون مدنی نگاهداری اطفال هم حق و هم تكلیف ابوین است. نگاهداری اطفال عبارتست از به كار بردن وسائل لازم برای بقا و نمو و بهداشت جسمی و روحی طفل مانند غذا دادن، پوشانیدن، تمیز نگاهداشتن طفل، شست وشوی لباس و به طور كلی آنچه كه سن طفل اقتضاء آن را دارد. چنانچه طفل بیمار گردد، بردن نزد پزشك، دادن دارو و پرستاری لازم نیز از مصادیق نگهداری محسوب می شود

موانع حق حضانت

موانع حق حضانت ۵ مورد است كه دو مورد آن بسیار مهم است كه در ذیل آورده می شود:

۱- عدم مراقبت از طفل: طبق ماده ۱۱۷۴ قانون مدنی، هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری كه طفل تحت نظارت اوست، صحت جسمی و یا تربیت اخلاقی وی در معرض خطر باشد، محكمه می تواند به تقاضای نزدیكان طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای مدعی العموم هر تصمیمی را كه برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ كند و چون حضانت طفل هم حق و هم تكلیف والدین است با سقوط یا عدم صلاحیت یكی، دیگری مكلف به حضانت است.در صورتی كه والدین با یكدیگر زندگی می كنند و در اثر انحطاط اخلاقی آنان صحت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر قرار داشته باشد مثلاً پدر یا مادر یا هر دو قمارباز و الكلی بوده و كودك را كاملاً سرخود آزاد می گذارند و او را به اماكن ناشایست می برند یا یكی از والدین دچار انحطاط اخلاقی است و این موضوع باعث می شود كه صحت جسمانی با تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر قرار گیرد، در این حالت دادگاه مدنی خاص می تواند به نحوی كه مصلحت طفل اقتضاء كند ترتیبی برای نگهداری او بدهد، مثلاً كودك را به یكی از نزدیكان بسپارد یا او را در مهد كودك یا مؤسسه ای نگهداری كند.

۲- اطاعت از والدین و تنبیه اطفال: قانون مدنی حضانت و نگهداری را تكلیف والدین دانسته و آنها را موظف و مكلف به انجام این امر نموده است و در مقابل نیز اطاعت از والدین را تكلیف هر طفلی می داند. در این رابطه ماده ۱۱۷۷ قانون مدنی مقرر داشته است، طفل باید مطیع ابوین خود بوده، در هر سنی كه باشد باید به آنها احترام گذارد، از آنجایی كه همیشه به وسیله منطق نمی توان كودك را وادار به اطاعت كرد در مواردی نیز تنبیه ضرورت دارد. بنابراین ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی مقرر داشته است، ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق، نمی توانند طفل خود را خارج از محدوده تأدیب، تنبیه كنند.تنبیه كودك برای آگاه كردن او به زشتی عمل ارتكابی و ایجاد پشیمانی از آن است. بدین جهت در مواردی كه یكی از والدین لازم بداند طفل را تنبیه نماید، باید تنبیهی را در نظر بگیرد كه با روحیه طفل وفق داشته باشد، از قبیل سرزنش، بازداشت و كتك و امثال آن تا طفل را از تكرار رفتار ناپسند بازدارند ولیكن نباید طفل خود را خارج از حدود تأدیب تنبیه نماید. فرضاً در اثر كتك زدن موجب ایجاد جرح یا نقص عضوی گردد یا كودك را طوری ترسانیده یا تنبیه كند كه بیمار شود.ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۰ نیز در تأكید همین مطلب مقرر می دارد اعمال زیر جرم محسوب نمی شوند: اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و محجوریتی كه به منظور تأدیب یا حضانت آنها انجام می شود، مشروط بر اینكه اقدامات مذكور در حد متعارف تأدیب و محافظت باشد.طبق ماده ۲۲۳ قانون مجازات اسلامی هر گاه بالغی نابالغی، را بكشد، قصاص می شود. اما اگر قاتل پدر یا جد پدری باشد، طبق ماده ۲۲۰ همان قانون، از قصاص معاف بوده و فقط به ورثه مقتول دیه بپردازد و تعزیر شود. میزان تعزیر بستگی به نظر دادگاه دارد، از یك ضربه شلاق تا یك روز حبس، ماده مشمول تخفیف قانونی نیست و اگر مرتكب قتل فرزند خود شود باید قصاص گردد.

محمد حسین بازرگانی